English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
formally U مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
Other Matches
officialism U رسمیت مقررات اداری
bureaucreacy U رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
administrative wheeled vehicle fleet U کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
bureaucrasy U حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracies U تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracy U تاسیسات اداری حکومت اداری
seemingly U فاهرا"
reportedly U فاهرا
ina U فاهرا
apparently U فاهرا
evidently U فاهرا"
to out ward seeming U فاهرا`
exteriorly U فاهرا
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
to all a U تا انجاکه می توان دید فاهرا
workdays U ایام کار اداری ساعات کار اداری
workday U ایام کار اداری ساعات کار اداری
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
reviewed U بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary U مامور رسمی مقام رسمی
review U بازدید رسمی یاسان رسمی
officious U نیمه رسمی شبهه رسمی
reviewing U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews U بازدید رسمی یاسان رسمی
perfoliate U درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
provisions U مقررات
precepts U مقررات
precept U مقررات
disposition U مقررات
regulations U مقررات
regulation U مقررات
requirement U مقررات
arrangement U مقررات
measure U مقررات
arrangements U مقررات
witjout U بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
army regulation U مقررات ارتشی
mounting instruction U مقررات نصب
The regulations in force . U مقررات جاری
instruction for assembly U مقررات نصب
disciplinary regulation U مقررات انضباطی
operating instruction U مقررات کار
standard specification U مقررات استاندارد
government regulation U مقررات دولتی
infraction U نقض مقررات
ordinance U مقررات محلی
ordinances U مقررات محلی
military doctorine U مقررات نظامی
holding U نقض مقررات
by rule U طبق مقررات
trancscendent U ماورای مقررات
by law U طبق مقررات
control measures U مقررات کنترلی
laws of the game U مقررات مسابقه
sanctioned laws U قوانین یا مقررات مصوبه
manual U مقررات کتاب راهنما
ruled based deduction U استنباط بر مبنای مقررات
illicit U نا مشروع مخالف مقررات
illegally U برخلاف قانون و مقررات
instituting U اصل قانونی مقررات
institutes U اصل قانونی مقررات
instituted U اصل قانونی مقررات
assembly instrudactions U مقررات یا دستورات نصب
conditions U مقررات و شرایط اسبدوانی
To be observant of the regulations . U ملاحظه مقررات را کردن
lodge-books U کتاب مقررات معماری
tariff regulations U مقررات تعرفه بندی
red tape U مقررات دست و پاگیر
institute U اصل قانونی مقررات
exchange devaluation U تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
discipline and adjustment board U هیئت تدوین مقررات انضباطی
european community competition rules U مقررات رقابت در جامعه اروپا
inland rules U مقررات حرکت در ابهای داخلی
poaches U برخلاف مقررات شکار صید کردن
poached U برخلاف مقررات شکار صید کردن
where justified U در موارد طبق مقررات اثبات شده
where there is a valid reason U در موارد طبق مقررات اثبات شده
meter rule U مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
regulatory signs U علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
road discipline U مقررات عبور و مرور روی جاده
in duly substantiated cases U در موارد طبق مقررات اثبات شده
regulation U نظامنامه مقررات و نظامات نظام تنظیم
poach U برخلاف مقررات شکار صید کردن
highway dispatch U مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
deviations U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
The regulations are stI'll in force ( effect ) . U این مقررات هنوز بقوت خود با قی است
inspector U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
There is an outcry against these regulations. U همه از این مقررات فریادشان بلند است
prodify U تغییر دادن در تولیداتومبیلهای مسابقه طبق مقررات
last chance rule U مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
curfews U مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
deviation U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
unmilitary U بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
curfew U مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
inspectors U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
expedite rule U مقررات سرعت بخشیدن به بازی پینگ پنگ
marquis queensberry rules U مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد
departmental U اداری
formal U اداری
bureaucrat U اداری
administrative U اداری
executory U اداری
official U اداری
bureaucrats U اداری
administerial U اداری
table of precedence U صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
administrative approval U موافقتنامه اداری
administration building U قسمت اداری
administration building U ساختمان اداری
service element U عنصر اداری
bureaucrats U مامور اداری
prefecture U حوزه اداری
overhead gharges U هزینه اداری
officialism U سیستم اداری
official communications U مکاتبات اداری
office work U کار اداری
office hours U ساعات اداری
office computer U کامپیوتر اداری
paperwork U تشریفات اداری
office building U ساختمان اداری
unofficial U غیر اداری
officialdom U سیستم اداری
management expenses U مخارج اداری
prefectoral U وابسته به اداری
officially U از طریق اداری
prefectorial U وابسته به اداری
bureaucrat U مامور اداری
administratively U بطور اداری
administrative publications U نشریات اداری
administrative services U خدمات اداری
administrative services U قسمتهای اداری
administrative tribunal U دادگاه اداری
circular letter U بخشنامه اداری
circular letter U نامه اداری
departmental intelligence U اطلاعات اداری
departmentally U ازلحاظ اداری
malfeasance U خطای اداری
bureaucreat U گماشته اداری
business hours U ساعت اداری
administrative budget U بودجه اداری
administrative command U فرماندهی اداری
administrative command U یکان اداری
office chair U مبل اداری
office chair U صندلی اداری
a white collar job U کار اداری
administrative channels U طرق اداری
administrative channels U مجاری اداری
administrative capacity U فرفیت اداری
bureaus U هیئت اداری
administrative law U قوانین اداری
administrative flight U هواپیمای اداری
administrative flight U پرواز اداری
red tape U فرمالیته اداری
administrative law U حقوق اداری
administrative escort U ناو اداری
administrative march U راهپیمایی اداری
bureau U هیئت اداری
administrative movement U حرکت اداری
administrative net U شبکه اداری
administrative order U دستور اداری
system U مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
systems U مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
administrative landing U پیاده شدن اداری
extra official U بیرون ازوفایف اداری
administrative escort U ناو اسکورت اداری
service echelon U رده اداری و خدماتی
office information system U سیستم اطلاعات اداری
deck department U قسمت اداری ناو
general administration cost U هزینه عمومی اداری
administrative data processing U پردازش دادههای اداری
placeman U صاحب منصب اداری
key personnels U کادر اداری اصلی
officers U مامور کارمند اداری
out of [outside] office hours U خارج از ساعات اداری
provisional order U دستور موقت اداری
office swivel chair U صندلی گردان اداری
officer U مامور کارمند اداری
bureaucratic U وابسته به امور اداری
Outside office hours. U خارج از وقت اداری
disciplinary court U دادگاه انتظامی محکمه اداری
bureaucracy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucrasy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
superstructure U سازمانهای اداری ومدیریه کشور
genitourinary U وابسته به دستگاه اداری تناسلی
bureaucracies U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
administrative lead time U زمان اداری دریافت اماد
services U قسمتهای اداری ادارات نظامی
administrative storage U انبار کردن به طریق اداری
administrative shippings U ارسال اماد به طریق اداری
red tapism U رعایت تشریفات اداری به حدافراط
superstructures U سازمانهای اداری ومدیریه کشور
formal U مقید به اداب ورسوم اداری
ministerial U وابسته به وزیر یا کشیش اداری
administrative(financial,legal)process. U جریان اداری (مالی .حقوقی )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com