English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (7372 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lodge-books U کتاب مقررات معماری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lodge U منزل
lodge U بیتوته کردن
lodge U تفویض کردن
lodge U خیمه زدن
lodge U به لانه پناه بردن
lodge U سرا
to lodge an a U عرضحال استیناف دادن
lodge U منزل کردن
lodge U قرار دادن
lodge U خانه
lodge U کلبه
lodge U شعبه فراماسون ها
lodge U انبار
lodge U منزل دادن
lodge U پذیرایی کردن
lodge U گذاشتن تسلیم کردن
lodge U جا
lodgment or lodge U منزل گیری
lodge an a appeal U شکایت کردن
lodge an a appeal U عرضحال دادن
to lodge a complaint U شکایت کردن
lodge a complaint U دادخواهی کردن
lodge a complaint U شکایت کردن
lodgment or lodge U سپارش پول ودیعه گذاری
lodgment or lodge U موضع
lodgment or lodge U جاپا
lodgment or lodge U موقعیت
lodgment or lodge U پایگاه
to lodge a complaint U عرضحال گله گذاری تسلیم کردن
To lodge a complaint . U درمقام شکایت بر آمدن
lodge a complaint U اقامه دعوی کردن
lodge a complaint against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
hunting box or lodge U خانه کوچک شکارگران
many books U کتابهای بسیار
books U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books U شماره بازیگرخطاکار
books U دفتر
books U ثبت کردن
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
my other books U کتابهای دیگر من
our books U کتابهای ما
our books U کتابهامان
books U رزرو کردن توقیف کردن
various books U کتابهای گوناگون یا مختلف
these books are their U این کتابهامال ایشان است
those books are yours U ان کتابها
those books are yours U مال شما است
books U کتاب
books U درکتاب یادفترثبت کردن
many books U چندین کتاب
one for the books <idiom> U چیز غیر عادی
he took to books U زدبکتاب
i have as many books as you U هر چند
i have as many books as you U کتاب شما دارید منهم دارم
he took to books U پرداخت به کتاب خواندن
keep books <idiom> U
keep books U دفترداری کردن
to keep books U دفترداری کردن
f. of books U عاشق کتاب
i had many books he had none U من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
d.'s books U ورق
books U مجلد دفتر
f. of books U مایل به کت اب
books U فصل یاقسمتی از کتاب
telephone books U دفتر تلفن
comic books U کتاب کاریکاتور
comic books U کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
log books U دفتر رخدادهای روزانه
To cook the books. U حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
log books U رخداد نگاشت
phone books U کتاب راهنمای تلفن
Stackup the books. U کتابهارا روی هم بچین
We have two books extra. U دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
telephone books U راهنمای تلفن
hit the books <idiom> U برای کلاس آماده شدن
My books are all scattered. U کتابهایم همه پرت وپلاشده اند
Enter it in the books . U آنرا دردفاتر وارد کنید
to borrow up to ... books U تا... [مدتی] کتاب قرض گرفتن
phone books U دفتر حاوی شمارههای تلفن
log books U رخداد نامه
to be in ones good books U موردالتفات کسی بودن
prayer books U دعانامه
talking books U صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
books of this type U این نوع کتابها
list of books U فهرست یا صورت کتابها
leave your books w me U درنظر
leave your books w me U برای
leave your books w me U پیش
inspired books U کتابهای الهام شده
i owe for all my books U پول همه کتابهای خود راقرض کردم
collecting books U وصول مطالبات
heretical books U کتب ضلاله
prayer books U نماز نامه
prayer books U کتاب نماز
to be in ones black books U مغضوب کسی واقع شدن
the books that you bought U کتابهایی که شما خریدید
the books hereof U کتابهای این کتابخانه
sibilline books U کتابهای فالگیر رومیان باستان که میگفتندزنهای غیبگو نوشته اند
heretical books U کتب ضلال
sacred books U کتب مقدسه
sacred books U کتابهای مقدس
cash books U دفتر نقدی
the fire books of moses U اشعاریا کتابهای پنجگانه توراه
in one's good books (graces) <idiom> U موردعلاقه شخص قرار گرفتن
coffee-table books U کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
the desk is piled with books U کتابهادر روی میزانبوه شده اند
the desk is piled with books U میز از کتاب انباشته شده است
Put the books back on the shelf. U کتابها را بگذار توی قفسه سر جایش
Recent search history Forum search
2In someone bad (or good) books.
2In someone bad (or good) books.
1she tried to get me to read regular books
1 این چندمین کتاب است که میخوانید ؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com