Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To perfect oneself in a foreign language .
U
معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wilson
U
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
to bridle one's own tongue
U
جلوی زبان خودرا گرفتن
to protrude one's tongue
U
زبان خودرا بیرون انداختن
sherlu
U
اولین برنامه زبان طبیعی که تجزیه و تحلیل نحوی ومعناشناسی را با معلومات جهان مجتمع کرده است
say's law
U
عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
What foreign language do you speak ?
U
با کدام زبان خارجی آشناهستید ؟
What foreign language do you know?
U
کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
walley
U
پرش ازلبه داخلی یک پا وچرخش کامل در هوا وبرگشت روی لبه خارجی همان پا
salchow
U
پرش از لبه داخلی یک پا باچرخش کامل درهوا وبرگشت روی لبه خارجی پای دیگر
spheres
U
دایره معلومات احاطه کردن
sphere
U
دایره معلومات احاطه کردن
positive externalities
U
صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
to express one's heartfelt
U
قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
to pretend illness
U
نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
personate
U
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
to breakin
U
خودرا داخل کردن
to sow one's wild oats
U
چل چلی خودرا کردن
to busy oneself
U
خودرا مشغول کردن
to a one's right
U
حق خودرا ادعایامطالبه کردن
topull oneself together
U
خودرا جمع کردن
off one's chest
<idiom>
U
خودرا خالی کردن
To set ones watch .
U
ساعت خودرا میزان کردن
hold one's own
U
موقعیت خودرا حفظ کردن
to recover damages
U
خسارت خودرا جبران کردن
to addict oneself
U
عادت کردن خودرا معتادکردن
to provide oneself
U
خودرا اماده یا مجهز کردن
To play ones part .
U
نقش خودرا بازی کردن
hold one's ground
U
موقعیت خودرا حفظ کردن
to givein one's a.
U
موافقت خودرا اعلام کردن
for all one is worth
<idiom>
U
تمام سعی خودرا کردن
do one's best
<idiom>
U
تمام تلاش خودرا کردن
to declare oneself
U
قصد خودرا افهار کردن
cram
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
to repeat oneself
U
کاریا گفته خودرا تکرار کردن
crams
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
to bridle one's anger
U
خشم خودرا پایمال کردن یافروخوردن
to carry oneself
U
خودرا اداره کردن یابوضعی دراوردن
To consume all ones energy .
U
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
exterior angle
U
زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
to put in for
U
تقاضا کردن خودرا نامزد کردن
impurity
U
جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
external symbol dictionary
U
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
to lick one's
U
لب و لوچه خودرا لیسیدن ملچ و ملوچ کردن
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
without recourse
U
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
to secure a debtby a mortagage
U
با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
to make a p of one's learing
U
دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
to ingratite oneself
U
خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
to cry peccavi
U
بگناهان خودخستوشدن گناهان خودرا اقرار کردن فریاداعتراف براوردن
qualifications
U
معلومات
information
U
معلومات
full mobilization
U
تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
outwork
U
استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
foreign exchange
U
پول خارجی ارز خارجی
information
U
معلومات معیطات
knowledge base
U
پایگاه معلومات
knowledge engineering
U
مهندسی معلومات
knowledge representation
U
نمایش معلومات
information
U
معلومات اگاهگان
knowledge acquisition
U
کسب معلومات
know how
U
معلومات خاص
backgrounds
U
معلومات قبلی
background
U
معلومات قبلی
information test
U
ازمون معلومات
witting
U
معلومات دانش
accomplishments
U
معلومات هنرها
brush up
U
معلومات خود را تجدیدکردن
unbeknownst
U
خارج از معلومات شخصی
input data
U
معلومات یا دادههای ورودی
smattering
U
معلومات دست وپاشکسته
unbeknown
U
خارج از معلومات شخصی
externalizing
U
خارجی کردن
externalizes
U
خارجی کردن
externalization
U
خارجی کردن
externalised
U
خارجی کردن
externalises
U
خارجی کردن
externalize
U
خارجی کردن
externalising
U
خارجی کردن
externalized
U
خارجی کردن
information
[on]
about somebody]
[something]
U
معلومات
[در باره کسی یا چیزی]
full scale
U
باندازه کامل بمقیاس کامل
full annealing
U
بازپخت کامل تاباندن کامل
completed case
U
جعبه کامل خشاب کامل
externalsorting
U
جور کردن خارجی
external sort
U
جور کردن خارجی
complemented
U
کامل کردن
complements
U
کامل کردن
complementing
U
کامل کردن
finish
U
کامل کردن
totalize
U
کامل کردن
finishes
U
کامل کردن
round
U
کامل کردن
roundest
U
کامل کردن
mature
U
کامل کردن
matures
U
کامل کردن
complement
U
کامل کردن
wisenheimer
U
کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
booklore
U
علم کتابی معلومات ناشی از مطالعه کتاب
weisenheimer
U
کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
encyclopedist
U
دارای معلومات جامع دایره المعارف نویس
substantialize
U
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
outflanks
U
ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
deports
U
تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deporting
U
تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
outflanked
U
ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
outflank
U
ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
deported
U
تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deport
U
تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
outflanking
U
ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
overhauls
U
اوراق کردن کامل
to pay home
U
تلافی کامل کردن
overhaul
U
اوراق کردن کامل
to rest up
U
استراحت کامل کردن
overhauled
U
اوراق کردن کامل
use up
<idiom>
U
استفاده کامل کردن
rest up
U
استراحت کامل کردن
overhauling
U
اوراق کردن کامل
translators
U
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translator
U
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
language
U
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages
U
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
assembly
U
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
languages
U
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language
U
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
host language
U
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
external diseconomies
U
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
compiler
U
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
check up
U
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
snobol
U
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
redundancies
U
در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
redundancy
U
در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
overmaster
U
مهارت کامل پیدا کردن در
to post up
U
مطلع کردن کامل دادن به
bleached
U
سفید کردن شستن کامل
completes
U
کامل کردن انجام دادن
completed
U
کامل کردن انجام دادن
salvaged
U
پیاده کردن کامل قطعات
bleach
U
سفید کردن شستن کامل
completing
U
کامل کردن انجام دادن
complete
U
کامل کردن انجام دادن
salvages
U
پیاده کردن کامل قطعات
bleaches
U
سفید کردن شستن کامل
salvage
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvaging
U
پیاده کردن کامل قطعات
targetting
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental
U
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
target
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
objectify
U
بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
outsides
U
خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
outside
U
خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
to be all eyes
U
موافبت کامل کردن سرتاپاچشم شدن
hitch
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitching
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitches
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
to play one's card well
U
از فرصت خود استفاده کامل کردن
pay off
U
با دادن مزد کامل اخراج کردن
to browse
U
ویرایش کامل کردن
[علوم کامپیوتر]
optimization
U
کار کردن چیزی با کارایی کامل
souse
U
بطور کامل پوشاندن حمله کردن
overhauling
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
author language
U
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
modula
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
bal
U
زبان ساده شده زبان اسمبلی
mealymouthed
U
ادم چرب زبان شیرین زبان
He is speechless (inarticulate).
U
سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
professional slang
U
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
exchanged stabilization fund
U
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
cancelling
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancel
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
model
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
modeled
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
modelled
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
cancels
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
models
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
to make the most of
U
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
integrating
U
کامل کردن درست کردن
integrates
U
کامل کردن درست کردن
integrate
U
کامل کردن درست کردن
quibbled
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbles
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbling
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibble
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
imago
U
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
double leg pick up
U
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
high leg attack and shoulder control
U
زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
thorough
U
بطور کامل کامل
exchange control
U
جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
documented
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documenting
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
document
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com