English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 15 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hitched U پیچ وخمیدگی
hitched U گرفتاری
hitched U مانع محظور
hitched U گیر
hitched U تکان دادن
hitched U هل دادن
hitched U بستن
hitched U انداختن
hitched U بند
hitched U اتصال
hitched U اویختن
hitched U خفت
hitched U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He hitched the horse to a tree. U دهنه اسب را به درخت گره زد ( بست )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com