Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
speed
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeding
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeds
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
boy
U
سوارکار مسابقه اسبدوانی
boys
U
سوارکار مسابقه اسبدوانی
training track
U
مسیر تمرینی مسابقه اسبدوانی
free legged
U
بدون کلاف پا در مسابقه اسبدوانی
highweight handicap
U
مسابقه اسبدوانی با امتیازمتفاوت وزن
barriers
U
نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
barrier
U
نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
post time
U
زمان شروع اسبدوانی
tracks
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracked
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
track
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
classics
U
مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
classic
U
مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
fencing time
U
زمان مسابقه شمشیربازی
dead mark
U
انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
roundest
U
روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
time fire
U
مسابقه تیراندازی با محدودبودن زمان 02 ثانیه برای 5تیر
quarter
U
یک چهارم زمان مسابقه قسمت عقبی کناره قایق
round
U
روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
polo
U
بازی یا مسابقه چوگان بین دو تیم چهارنفره و شش زمان 5/7 دقیقهای
predicted log racing
U
مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده
synchronous
U
شبکهای که تمام اتصالات آن با یک سیگنال زمان بندی همان شده است
isochronous network
U
شبکهای که در آن تمام قط عات شبکه از یک ساعت عمومی استفاده می کنند تا زمان بندی یکسان باشد
synchronous
U
. شبکه ارتباطی که در آن تمام عملیات شبکه با یک سیگنال زمان بندی کنترل میشود
frame
U
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
terminates
U
تمام شدن تمام کردن
terminate
U
تمام شدن تمام کردن
terminated
U
تمام شدن تمام کردن
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
positioned
U
مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
position
U
مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
burn out
U
تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
skull practice
U
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligans
U
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan
U
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
sack race
U
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
tug of war
U
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
circuits
U
پیست اسبدوانی
circuit
U
پیست اسبدوانی
selling plater
U
اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
opener
U
مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
turf
U
پیست چمن اسبدوانی
grass
U
چمن مسیر اسبدوانی
conditions
U
مقررات و شرایط اسبدوانی
grasses
U
چمن مسیر اسبدوانی
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
flat race
U
مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
early foot
سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
post
U
تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
posts
U
تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
posted
U
تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
post-
U
تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
stretches
U
قسمت اخر مسیر اسبدوانی
stretched
U
قسمت اخر مسیر اسبدوانی
stretch
U
قسمت اخر مسیر اسبدوانی
turfman
U
صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
clubhouse turn
U
انحنای پیست اسبدوانی پس ازخط پایان
condition book
U
کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
patrol judge
U
داور برج طول مسیر اسبدوانی
handride
U
اسبدوانی بدون کمک مهمیز یاشلاق
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
seniors
U
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior
U
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
steeplechases
U
اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
steeplechase
U
اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
integrating
U
تمام کردن
fiddle away
U
تمام کردن
fulfils
U
تمام کردن
fulfills
U
تمام کردن
fulfilling
U
تمام کردن
fulfilled
U
تمام کردن
fulfil
U
تمام کردن
to eat up
U
تمام کردن
run out of
U
تمام کردن
use up
U
تمام کردن
integrates
U
تمام کردن
attaining
U
تمام کردن
get (something) over with
<idiom>
U
تمام کردن
to finish off
U
تمام کردن
go through with
<idiom>
U
تمام کردن
attains
U
تمام کردن
fulfill
U
تمام کردن
attained
U
تمام کردن
attain
U
تمام کردن
integrate
U
تمام کردن
to run away with
U
تمام کردن
get through
U
تمام کردن
to see out
U
تمام کردن
to see through
U
تمام کردن
forth
U
تمام کردن
to fill out
U
تمام کردن
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
make a day of it
<idiom>
U
تمام روزکار کردن
nip and tuck
<idiom>
U
به سختی تمام کردن
to apply for written testimony
U
استشهاد تمام کردن
match play
U
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
exhausts
U
تمام کردن بادقت بحث کردن
exhaust
U
تمام کردن بادقت بحث کردن
break
U
جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
breaks
U
جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
to conduct
[run]
a campaign
U
مبارزه ای
[مسابقه ای]
را اجرا کردن
to run a race
U
در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
to launch
[start]
a campaign
U
مبارزه ای
[مسابقه ای]
را آغاز کردن
use up
U
تمام شدن مصرف کردن
to get done with
U
خاتمه دادن تمام کردن
dost
U
بپایان رسانیدن تمام کردن
ceasing
U
بند امدن تمام کردن
end
U
تمام کردن خاتمه دادن
shoot one's wad
<idiom>
U
تمام پول را خرج کردن
see out
<idiom>
U
تمام کردن وخارج شدن
put one's foot down
<idiom>
U
با تمام وجود اعتراض کردن
for all one is worth
<idiom>
U
تمام سعی خودرا کردن
processes
U
بانجام رساندن تمام کردن
process
U
بانجام رساندن تمام کردن
do one's best
<idiom>
U
تمام تلاش خودرا کردن
done with
<idiom>
U
تمام کردن استفاده از چیزی
unquote
U
نقل قول را تمام کردن
call it quits
<idiom>
U
متوقف کردن تمام کار
cease
U
بند امدن تمام کردن
ceased
U
بند امدن تمام کردن
ends
U
تمام کردن خاتمه دادن
ceases
U
بند امدن تمام کردن
ended
U
تمام کردن خاتمه دادن
poles
U
چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
pole
U
چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
synchronize
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronising
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronised
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronizes
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronises
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
polish off
U
از جلو کسی درامدن تمام کردن
To consume all ones energy .
U
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
finish
U
تمام کردن رنگ وروغن زدن
fish out
U
تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
finishes
U
تمام کردن رنگ وروغن زدن
to bar somebody from a competition
U
شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
strike out
U
تمام کردن بازی با سه استرایک پی در پی در بخش دهم
erasing
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erases
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erased
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erase
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
zapped
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zap
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zaps
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
to make an end of
U
موقوف کردن تمام کردن
handicap
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
outride
U
دربرابر طوفان ایستادگی کردن در مسابقه چیره شدن
supplemented
U
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplements
U
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplement
U
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
set up
U
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
supplementing
U
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
to listen with rapt attention
U
با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
To sell at coast price .
U
مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
contemporize
U
هم زمان کردن
zero in on
<idiom>
U
تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
clearest
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearer
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clear
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clears
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
scheduled
U
زمان بندی کردن
lose time
U
تلف کردن زمان
add time
U
زمان جمع کردن
waste time
U
تلف کردن زمان
time slicing
U
قطعه کردن زمان
schedules
U
زمان بندی کردن
timing
U
زمان عمل کردن
schedule
U
زمان بندی کردن
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
stable
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
present
U
زمان حاضر زمان حال
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
presents
U
زمان حاضر زمان حال
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
presented
U
زمان حاضر زمان حال
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
to try to stop the march of time
U
تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com