English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
program cost U مخارج اجرای یک برنامه مخارج پیش بینی شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inseparable cost U حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
optimum schedule U مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
outgoing U مخارج
expenses U مخارج
aggregate expenditures U مخارج کل
outlays U مخارج
expenditures U مخارج
spending U مخارج
disbursements U مخارج
wage costs U مخارج دستمزد
luxury spending U مخارج تجملی
tax expenditures U مخارج مالیاتی
rate of spending U میزان مخارج
capital expenditure U مخارج سرمایهای
budget expenditures U مخارج بودجه
rate of spending U نرخ مخارج
operating cost U مخارج عملیاتی
reasonable scale U مخارج متعارفه
public expenditures U مخارج عمومی
operating expenses U مخارج عملیاتی
porterage U مخارج باربری
costs of proceedings U مخارج عدلیه
cost estimate U تخمین مخارج
estimate of costs U تخمین مخارج
postage U مخارج پستی
military spending U مخارج نظامی
military expenditure U مخارج نظامی
expenditure approach U روش مخارج
social outlays U مخارج اجتماعی
travelling expenses U مخارج سفر
welfare expenditures U مخارج رفاهی
wasteful expenditures U مخارج بیهوده
national expenditures U مخارج ملی
national spending U مخارج ملی
management expenses U مخارج اداری
management expenses U مخارج مدیریت
marginal outlays U مخارج نهائی
portage U مخارج باربری
municipal spending U مخارج شهرداری
incidental expenses U مخارج اتفاقی
expense account U حساب مخارج
freight charges U مخارج حمل
licence fee U مخارج پروانه
superstitious uses U مخارج خرافاتی
expenditure U مخارج صرف
foot U پرداختن مخارج
actual expenses U مخارج واقعی
holding costs U مخارج نگهداری
expense accounts U حساب مخارج
indirect expenses U مخارج غیرمستقیم
marginal propensity to spend U میل نهائی به مخارج
marginal propensity to expend U میل نهائی به مخارج
unfinanced U مخارج پرداخت نشده
sumptuary law U قانون تحدید مخارج
outlays U هزینههای سرمایهای مخارج
deduction of expenses U کسر مخارج [اقتصاد]
noncash expenditures U مخارج غیر نقدی
free of all charges U بدون هیچگونه مخارج
overhead U مخارج کلی سرجمع
marginal propensity to expend U تمایل نهائی به مخارج
You need spare no expense . U نگران خرج ( مخارج ) آن نباش
all the expenses fell on him U تمام مخارج به گردن اوافتاد
support a family U متکفل مخارج خانوادهای بودن
time cost curve U منحنی مخارج برحسب زمان
run duration U خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
To cut down expenses . U خرج را کم کردن ( مخارج راپایین آوردن )
self support U اتکاء بخود تکفل مخارج خود
postpaid U مخارج پستی قبلا پرداخت شده
f.o.b U قیمت کالا بدون احتساب مخارج حمل و بیمه
postpaid U پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
bareboat charter U ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
real balance effect U اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
sumptuary law U قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
chaining U اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
swopped U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
job U دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
jobs U دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
charges forward U هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
dynamic condition U شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
pipeline U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
executive U برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند
executives U برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند
supervisory U برنامه اصلی در سیستم کامپیوتری که اجرای تعبیر برنامه ها را کنترل میکند
stop U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
calling U مجموعهای از دستورات برنامه برای اجرای مستقیم از زیر برنامه
stopped U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopping U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stops U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
main line program U بخشی از یک برنامه که ترتیب اجرای سایر واحدهای موجوددر برنامه را کنترل میکند
concurrent U اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
sections U بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
segments U بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست
segment U بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست
section U بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
mode U وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
annotations U توضیح یا توجه در برنامه در مورد نحوه اجرای برنامه
annotation U توضیح یا توجه در برنامه در مورد نحوه اجرای برنامه
modes U وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
softest U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
softer U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
compiles U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compile U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
software U هر برنامه یا گروه برنامه هایی که نحوه اجرای نرم افزار را مشخص میکند و شامل سیستم عامل , پردازشگر کلمه و برنامههای کاربردی است
intercept point U نقطه پیش بینی شده برای اجرای رهگیری هوایی
dump U نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
dificiency U نقصان درامد و عدم کفایت مبلغ پیش بینی شده جهت اجرای کار
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
program execution U اجرای برنامه
plan implementation U اجرای برنامه
launch U شروع یا اجرای یک برنامه
check U اجرای خشک یک برنامه
involve U آغاز با اجرای یک برنامه
involves U آغاز با اجرای یک برنامه
checks U اجرای خشک یک برنامه
checked U اجرای خشک یک برنامه
involving U آغاز با اجرای یک برنامه
launched U شروع یا اجرای یک برنامه
concurrent program execution U اجرای همزمان برنامه
launching U شروع یا اجرای یک برنامه
launches U شروع یا اجرای یک برنامه
desk U اجرای خشک برنامه
desks U اجرای خشک برنامه
executed U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executes U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
execute U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
execution U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
phases U دوره زمانی اجرای برنامه
phase U دوره زمانی اجرای برنامه
executing U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
phased U دوره زمانی اجرای برنامه
run duration U مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
compile and go U بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
run duration U که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
rerun U اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
maths U و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
math U و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
run duration U 1-کد برنامهای که کامپایل شده است و به صورتی است که مستقیماگ توسط کامپیوتر قابل اجرا است .2-برنامه مفسر تجاری که به همراه برنامه کاربردی زبان سطح بالا فروخته میشود که امکان اجرای آنرا فراهم میکند
pipeline U بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
on the fly U در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
target U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
object computer U OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
dynamic U تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
attention U توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
pipelines U بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
attentions U توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
dynamically U تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
compiling U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
targetting U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
compile U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
targets U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targetted U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
compiled U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
targeting U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
compiles U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
targeted U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
execution U خطای تشخیص داده شده هنگام اجرای یک برنامه
dual U سیستم کامپیوتری با دو پردازنده برای اجرای سریع تر برنامه
colder U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
paths U مسیر ممکن یا مجموعه رویدادها یا دستورات در اجرای یک برنامه
colds U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
path U مسیر ممکن یا مجموعه رویدادها یا دستورات در اجرای یک برنامه
coldest U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
assembler U کد شی ای که در یک اجرای اسمبلی از برنامه اصلی ایجاد شده است
user U متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
run U اجرای مجموعهای دستورات یا برنامه ها یا توابع توسط کامپیوتر
processor U سیستم کامپیوتری با دو پردازندهه برای اجرای سریع تر برنامه
runs U اجرای مجموعهای دستورات یا برنامه ها یا توابع توسط کامپیوتر
transversal U اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
users U متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
preventive detention U تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
executing U دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
multi tasking U توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
executed U دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
execute U دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executes U دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
tested U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
tests U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
recoverable error U نوع خطا که امکان ادامه اجرای برنامه پس ازرویدادن ان میدهد
breaks U عمل یا کلید انتخاب شده برای توقف اجرای یک برنامه
break U عمل یا کلید انتخاب شده برای توقف اجرای یک برنامه
test U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
dynamically U سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
production run U اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
dynamic U سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
allocations U سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
modes U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
dry run U اجرای برنامه با داده پیش فرض برای اطمینان از صحت کارها
relocation U جابجایی داده یا کدگزاری یاانتساب محل مطلق درحین اجرای برنامه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com