English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
environment U محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environments U محیط یا موقعیتهای فیزیکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
environmental test U ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
bridgehead positions U موقعیتهای دو سر پل
rezone U محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology U رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
diastereotopic group U گروه هدایت کننده به موقعیتهای ارتو پارا
deterministic U نتیجه فرآیند که بستگی به موقعیتهای اولیه ورودی ها دارد
to tip something [British E] U ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
adaptation U توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptations U توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adventure game U بازی کامپیوتری که در آن کاربر در یک میدان خیالی قهرمان است و باید از موقعیتهای مختلف خط رناک عبور کند
asynchronous U تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
physical U فیزیکی
physical constant U ثابتهای فیزیکی
physical constraints U محدودیتهای فیزیکی
physical design U طرح فیزیکی
physical security U امنیت فیزیکی
physical capital U سرمایه فیزیکی
physical analysis U تجزیه فیزیکی
physical change U تغییرات فیزیکی
physicalism U فیزیکی نگری
biophysical U زیستی- فیزیکی
hardware U واحدهای فیزیکی
physiotherapy U درمان فیزیکی
physico mathematical U فیزیکی و ریاضی
physical unit U واحد فیزیکی
physical state U حالت فیزیکی
physical record U رکورد فیزیکی
physical quantity U کمیت فیزیکی
psychopaysical U روانی- فیزیکی
lay (light) into <idiom> U حمله فیزیکی کردن
marginal physical product U محصول فیزیکی نهائی
physical constant U ثابت فیزیکی [فیزیک]
physio chemical U وابسته به شیمی فیزیکی
physical U فیزیکی مربوط به تاسیسات
physical format U قالب بندی فیزیکی
physical drive U دیسک گردان فیزیکی
deformation U تغییر شکل فیزیکی درساختمان
environmental security U تامین محیطی و فیزیکی منطقه
isotropic U دارای خواص فیزیکی مشابه
electro magnetism U علم روابط فیزیکی میان
marginal physical product of labor U محصول فیزیکی نهائی کار
marginal physical product of capital U محصول فیزیکی نهائی سرمایه
geophysical survey U مطالعه خواص فیزیکی زمین
size U ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
line U اتصال فیزیکی به ارسال داده
sizes U ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
lines U اتصال فیزیکی به ارسال داده
geopolitics U مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
built into U که هنوز بخش فیزیکی سیستم است
gather writer U تمرکز اطلاعات در داخل یک رکورد فیزیکی
physicochemical U وابسته به خواص فیزیکی وشیمیایی اجسام
hands-on U فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
hands on U فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
communication U اتصال فیزیکی که داده روی آن ارسال میشود
aircraft alternation U اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
pedestal U میز یا پشتیبان فیزیکی دیگری برای یک ترمینال
pedestals U میز یا پشتیبان فیزیکی دیگری برای یک ترمینال
communication U مسیر فیزیکی که فرستنده را به گیرنده وصل میکند
network U اتصالات فیزیکی به کامپیوترها و قط عات کنترلی که یک شبکه را می سازند
security specialist U فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
end U کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
ended U کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
ends U کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
networks U اتصالات فیزیکی به کامپیوترها و قط عات کنترلی که یک شبکه را می سازند
networking U اتصالات فیزیکی به کامپیوترها و قط عات کنترلی که یک شبکه را می سازند
communication U سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
media U هر ماده فیزیکی که برای ذخیره داده به کار می رود
interior label U بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
channeling U اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
channeled U اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
physical analysis U جداسازی ذرات خاک از نظر قطر دانه ها به روش فیزیکی
channels U اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
channelled U اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
channel U اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
sonde U اسباب اندازه گیری اوضاع فیزیکی وجوی ارتفاعات زیادماوراء جو
landline U خط وط ارتباطی که از کابل برای اتصال فیزیکی و الکتریکی دو وسیله استفاده می کنند
mirror writing shadow reading U کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
transmissions U ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
transmission U ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
real memory U حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
formats U فرآیندی که الگوی فیزیکی و ترتیب شیارها و سکتورهای روی دیسک را مشخص میکند
format U فرآیندی که الگوی فیزیکی و ترتیب شیارها و سکتورهای روی دیسک را مشخص میکند
medium U هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
austempering U تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
mediums U هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
environments U محیط
milieux U محیط
circuity U محیط
medium U محیط
outward things U محیط
millieu U محیط
periphery U محیط
lapped U محیط
peripheries U محیط
milieus U محیط
outsides U محیط
ambiance U محیط
outside U محیط
ambience U محیط
surroundings U محیط
circumference U محیط
outline U محیط
milieu U محیط
mediums U محیط
perimeter U محیط
girths U محیط
girth U محیط
setting U محیط
environment U محیط
outlining U محیط
outlines U محیط
outlined U محیط
sphere U محیط
spheres U محیط
lap U محیط
perimeters U محیط
circumferences U محیط
entourages U محیط
entourage U محیط
settings U محیط
acclimatization U سازش با محیط
ambient temperature U دمای محیط
ambient pressure U فشار محیط
medium U محیط کشت
mixed environment U محیط درهم
miseenscene U محیط کلی
therapeutic millieu U محیط درمانی
milieu therapy U محیط درمانی
in vivo U در محیط طبیعی
dispersion medium U محیط پاشندگی
dispersive medium U محیط پخش
in vitro U در محیط مصنوعی
ill neighboured U دارای محیط بد
contour U محیط مرئی
environment U محیط زیست
environment architecture U معماری محیط
induced environment U محیط القایی
climate for growth U محیط رشد
environmentalist U محیط نگر
atmospheric environement U محیط جوی
bodification U بهسازی محیط
bonification U به سازی محیط
environments U محیط زیست
living environment U محیط زنده
environmentalists U محیط نگر
circumambient U محیط دورگردیدن
comprehensive U وسیع محیط
circumferences U محیط دایره
social milieu U محیط اجتماعی
shelf environment U محیط کم عمق
psychological environment U محیط روانی
workbench U محیط کاری
workbenches U محیط کاری
milieu U محیط اجتماعی
windowing environment U محیط پنجرهای
threptic U محیط زاد
peripheries U محیط حدود
periphery U محیط حدود
polarization of a medium U قطبش محیط
milieux U محیط اجتماعی
silhouettes U محیط مریی
silhouette U محیط مریی
milieus U محیط اجتماعی
perimeters U پیرامون محیط
perimeter [circumference] of a circle U محیط دایره
perimeter U پیرامون محیط
circling U محیط دایره
operational environment U محیط عملیاتی
circumference U محیط دایره
circle U محیط دایره
operational environment U محیط فعالیت
mediums U محیط کشت
circled U محیط دایره
circles U محیط دایره
virtual U فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
sensor U وسیله الکترونیکی که یک خروجی با توجه به وضعیت یا موقعیت فیزیکی فرآیند ایجاد کند.مراجعه شود به TRANSDUCER
psychonomics U محیط شناسی روانی
eco- U پیشوند محیط پرگیر
terrestrial environment U وضع محیط زمین
peripheral U دورهای وابسته به محیط
outside U محیط دست بالا
environmentalist U محیط زیست گرا
metaerg U صفت محیط زاد
derealization U دگرسان بینی محیط
environmentalists U محیط زیست شناس
outsides U محیط دست بالا
environmentalists U محیط زیست گرا
induced environment U محیط القا شده
environmentalist U محیط زیست شناس
environmetal protection U حمایت محیط زیستی
environmentalism U محیط زیست گرایی
domain knowledge U دانش محیط کاربرد
data base environment U محیط پایگاه داده
collapse design U محاسبه در محیط خمیری
accommodation U سازش با مقتضیات محیط
environmental protection U حفاظت محیط زیست
element U محیط طبیعی اخشیج
bonification scheme U طرح بهسازی محیط
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com