Perdic | محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	lumberyard U	محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
	lumberyards U	محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	taxiway U	محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
	open storage U	انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
	Open-plan <adj.> U	سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
	bistros U	اغذیه فروشی و مشروب فروشی
	bistro U	اغذیه فروشی و مشروب فروشی
	apron U	محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
	aprons U	محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
	machinery space U	محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
	classification yard U	محوطه مانور قطارها محوطه تقسیم مسیر قطارها
	clear way U	محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
	stack U	انباشته
	stacked U	انباشته
	stacks U	انباشته
	cumulative U	انباشته
	stored U	انباشته
	cramped U	انباشته
	full to repletion U	انباشته
	filled U	انباشته
	stockpile U	انباشته
	oodles U	انباشته
	stodgy U	انباشته
	oodlins U	انباشته
	cumulate U	انباشته
	massed U	انباشته
	tump U	انباشته
	full U	انباشته
	fullest U	انباشته
	acervate U	انباشته
	stockpiled U	انباشته
	congeries U	انباشته
	stockpiling U	انباشته
	stockpiles U	انباشته
	stockpiling U	انباشته کردن
	stockpile U	انباشته کردن
	accumulated error U	خطای انباشته
	quarries U	توده انباشته
	stockpiled U	انباشته کردن
	stockpiles U	انباشته کردن
	quarry U	توده انباشته
	accumulated U	انباشته شده
	stored program U	بابرنامه انباشته
	stocked U	انباشته انباره
	stored program U	برنامه انباشته
	theory of accumulation U	نظریه انباشته
	jackpots U	جوایزرویهم انباشته
	stock U	انباشته انباره
	jackpot U	جوایزرویهم انباشته
	replete U	تکمیل انباشته
	quarrying U	توده انباشته
	stacked column graph U	نمودار ستونی انباشته
	rick U	یونجه روی هم انباشته
	stacked column chart U	جدول ستونی انباشته
	backlogs U	کارناتمام یا انباشته پس افت
	backlog U	کارناتمام یا انباشته پس افت
	gabion U	سبد انباشته ازسنگ
	cumulus U	ابر متراکم و روی هم انباشته
	cumuli U	ابر متراکم و روی هم انباشته
	the desk is piled with books U	میز از کتاب انباشته شده است
	lumbering U	الوار
	lumbers U	الوار
	plank U	الوار
	timber U	الوار
	planking U	الوار
	lumbered U	الوار
	joist U	الوار
	carcassing timber U	الوار
	trave U	الوار
	joists U	الوار
	lumber U	الوار
	wood U	الوار
	squared timber U	الوار چارتراش
	spars U	الوار لولهای
	paddled U	الوار اب بند
	sawed timber U	الوار چارتراش
	sparred U	الوار لولهای
	sparred U	تیراهن یا الوار
	spar U	الوار لولهای
	spar U	تیراهن یا الوار
	paddle U	الوار اب بند
	structural timber U	الوار ساختمانی
	square wood U	بریدن الوار
	paddles U	الوار اب بند
	spars U	تیراهن یا الوار
	paddling U	الوار اب بند
	half timber U	الوار کوتاه
	keelson U	الوار کیل
	lumber man U	الوار درست کن
	lumberer U	الوار فروش
	mine timber U	الوار معدن
	lumberman U	الوار فروش
	woodshed U	انبار الوار وچوب
	woodsheds U	انبار الوار وچوب
	trunks U	الوار کنده چوب
	strongback U	الوار تعدیل ناو
	square wood U	چارتراش کردن الوار
	trunk U	الوار کنده چوب
	lumbered U	الوار راقطع کردن
	lumbers U	الوار راقطع کردن
	lumbering U	الوار راقطع کردن
	lumber U	الوار راقطع کردن
	timber U	با الوار و تیر پوشاندن
	rafts U	دسته الوار شناور بر اب
	camber U	تیریا الوار خمیده و کج
	cambers U	تیریا الوار خمیده و کج
	rafters U	الوار دار کردن
	rafter U	الوار دار کردن
	raft U	دسته الوار شناور بر اب
	sloop U	ارابه مخصوص حمل الوار
	half timber U	ساخته شده از الوار کوتاه
	woodyard U	حیاط یا انبار الوار و هیزم
	well timbered U	با الوار محکم و استوار شده
	piling U	الوار یا تیرمخصوص ستون سازی
	logroll U	غلتاندن الوار وانداختن انها به اب
	towing spar U	الوار بکسل کردن ناو
	pile driver U	ماشین یا دستگاه بلندکردن الوار
	raftsman U	مردی که الوار را بهم می چسباند
	sawtimber U	الوار مناسب برای اره کشی
	stumpage U	قیمت الوار قبل از قطع ازدرخت
	lumberjack U	کسیکه الوار وتیر اره میکند
	lumberjacks U	کسیکه الوار وتیر اره میکند
	logrolling U	عمل غلتان الوار وکنده درخت وانداختن ان برودخانه
	sawhorse U	نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
	swamper U	ساکن مرداب کسیکه الوار را جمع اوری میکند
	baltic exchange U	اتحادیه کشتی داران و تجار وواسطههای ذغال و الوار ودانه
	spaces U	محوطه
	space U	محوطه
	areas U	محوطه
	ward U	محوطه
	compounded U	محوطه
	enclosure U	محوطه
	enclosures U	محوطه
	compounds U	: محوطه
	zones U	محوطه
	compounds U	محوطه
	zone U	محوطه
	garth U	محوطه
	wards U	محوطه
	compound U	: محوطه
	compound U	محوطه
	hawing U	محوطه
	compounded U	: محوطه
	hawed U	محوطه
	ground U	محوطه
	haw U	محوطه
	area U	محوطه
	haws U	محوطه
	precinct U	محوطه
	precincts U	محوطه
	run way U	محوطه فرود
	environment architecture U	معماری محوطه
	dock yard U	محوطه لنگرگاه
	Inc U	مخفف محوطه
	enceinte U	محوطه قلعه
	embarkation area U	محوطه بارگیری
	freeze space U	محوطه سردخانه
	yards U	محوطه یا میدان
	goal crease U	محوطه دروازه
	yard U	حیاط محوطه
	yard U	محوطه یا میدان
	yards U	حیاط محوطه
	god's acre U	محوطه کلیسا
	courtyard U	محوطه محصور
	runout U	محوطه دویدن
	yard man U	متصدی محوطه
	dock yard U	محوطه بارانداز
	closer U	چهاردیواری محوطه
	close U	چهاردیواری محوطه
	buffer distance U	محوطه امنیت
	out port U	بندرخارج از محوطه
	aprons U	محوطه بارگیری
	lot U	قرعه محوطه
	lawns U	محوطه چمن
	lawn U	محوطه چمن
	clear way U	محوطه صعود
	runs U	ترتیب محوطه
	run U	ترتیب محوطه
	chill space U	محوطه سردخانه
	closes U	چهاردیواری محوطه
	closest U	چهاردیواری محوطه
	penalty areas U	محوطه پنالتی
	penalty area U	محوطه پنالتی
	area of probability U	محوطه احتمالات
	area of visibility U	محوطه دید
	farmyards U	محوطه مزرعه
	farmyard U	محوطه مزرعه
	ambit U	وسعت محوطه
	cubby U	محوطه مکعب
	stockyard U	محوطه دامداری
	trap U	محوطه کوچک
	apron U	محوطه بارگیری
	cincture U	حلقه محوطه
	disposability U	فروشی
	sales U	فروشی
	on offer U	فروشی
	on sale U	فروشی
	for sale U	فروشی
	cubbyhole U	محوطه کوچک ومحصور
	ward U	حیاط محوطه زندان
	quarterdecks U	محوطه تشریفات ناو
	backcourt U	محوطه پشت یک سوم