Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
windbound
U
متوقف دراثر باد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
By a happy coincidence.
U
دراثر حسن تصادف
to fog off
U
دراثر رطوبت پوسیدن
companionate
U
بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
electrocution
U
کشتن یا مرگ دراثر برق
to d. in one's bed
U
دراثر پیری یا بیماری مردن
ether extract
U
ماده الی محلول دراثر
frost hoil
U
ازدیاد حجم دراثر یخبندان بادکردگی
cacogenesis
U
فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
strain hardening
U
سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
sea fire
U
شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
psychomotor
U
ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
photoglyph
U
صفخهای که دراثر روشنایی حکاکی شده باشد
lunitidal
U
وابسته بحرکت جزر ومد دراثر ماه
suntan
U
قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
suntans
U
قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
moraine
U
سنگ وخاکی که دراثر توده یخ غلتان جابجاوانباشته شود
boggle
U
دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
catalysts
U
عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
sympathetic detonation
U
انفجاری که دراثر انفجار مواد منفجره دیگررخ میدهد
windage
U
کاهش دور وسیله گردنده دراثر پسای هوا
sbend distortion
U
لرزش تصویر دراثر حرکت زیگزاکی انتن رادار
catalyst
U
عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
downwash
U
زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
form utility
U
کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
hunting
U
حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار
electromagnetic wave
U
موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
evangelic
U
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
hydrofoil
U
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
hydrofoils
U
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
evangelical
U
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
sagging
U
تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
contact burst preclusion
U
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
concentration cell corrosion
U
نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
mercantilists
U
مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
ptomaine
U
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
crash
U
متوقف
installed
U
متوقف
halt
U
متوقف
crashes
U
متوقف
insolvent
U
متوقف
halted
U
متوقف
dead in the water
U
متوقف در اب
crashed
U
متوقف
crashing
U
متوقف
abeyant abeyance
U
متوقف
abeyant
U
متوقف
halts
U
متوقف
crashingly
U
متوقف
bump
U
ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
stopped
U
متوقف کننده
stand fast
U
متوقف شدن
stopple
U
متوقف کننده
hold on
<idiom>
U
متوقف شدن
stop
U
متوقف کننده
to come to a stand
U
متوقف شدن
pull in
U
متوقف شدن
stoppers
U
متوقف کننده
suppressible
U
متوقف کردنی
pull-in
U
متوقف شدن
pull-ins
U
متوقف شدن
stopper
U
متوقف کننده
to put to a pause
U
متوقف ساختن
let up
<idiom>
U
کم کم متوقف شدن
slap down
U
متوقف ساختن
come to a stand
U
متوقف شدن
fetch up
U
متوقف شدن
halt
U
متوقف شدن
halts
U
متوقف شدن
halts
U
متوقف کردن
holding attack
U
تک متوقف کننده
halted
U
متوقف شدن
halted
U
متوقف کردن
halt
U
متوقف کردن
lay off
U
متوقف ساختن
throwback
U
متوقف سازی
stopping
U
متوقف کننده
put under the ban
U
متوقف کردن
dead in the water
U
متوقف در دریا
stops
U
متوقف کننده
throwbacks
U
متوقف سازی
pt down
U
متوقف ساختن
over break
U
خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
stopping the work
U
متوقف کردن کار
gravel
U
شن دار متوقف کردن
put down
<idiom>
U
بازور متوقف کرن
crashes
U
متوقف شدن ناگهانی
taper off
U
تدریجا متوقف شدن
strays
U
که متوقف نشده باشد
stop in one's tracks
<idiom>
U
سریه متوقف شدن
halt
U
فرآیند را متوقف میکند.
halted
U
فرآیند را متوقف میکند.
halts
U
فرآیند را متوقف میکند.
crash
U
متوقف شدن ناگهانی
crashed
U
متوقف شدن ناگهانی
straying
U
که متوقف نشده باشد
stray
U
که متوقف نشده باشد
crashing
U
متوقف شدن ناگهانی
crashingly
U
متوقف شدن ناگهانی
stops
U
متوقف کردن ایستگاه
stopped
U
متوقف کردن ایستگاه
stop
U
متوقف کردن ایستگاه
stopping
U
متوقف کردن ایستگاه
to bring traffic to a standstill
U
ترافیک را متوقف کردن
to come to a stop
U
متوقف شدن
[مهندسی]
check
U
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
checks
U
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
arresting system reset unit
U
متوقف کننده سیستم مهارهواپیما
checked
U
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
elevation stop
U
متوقف کننده حرکت ارتفاع
pull-ins
U
نقشه یا عملی را متوقف ساختن
pull-in
U
نقشه یا عملی را متوقف ساختن
call it quits
<idiom>
U
متوقف کردن تمام کار
pull in
U
نقشه یا عملی را متوقف ساختن
flameout
U
متوقف ساختن موتور هواپیما
to stop taking
[pills]
,
[to go off a drug]
U
متوقف شدن
[از خوردن قرص]
to bung up
U
با چوب پنبه
[یا متوقف کننده]
بستن
phaseout
U
تدریجا متوقف کردن کار یاتولید
to suspend payment
U
پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
to stop cold something
U
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
pull over
<idiom>
U
متوقف کردن ماشین گوشه جاده
ended
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
end
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ends
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
tie up
<idiom>
U
آرام یا متوقف کردن حرکت یا عملی
to bung
U
با چوب پنبه
[یا متوقف کننده]
بستن
fielding
U
متوقف کردن و کنترل گوی هاکی
mackle
U
لکه یاخطی که دراثر تاشدن کاغد دوتایی چاپ شده باشد دوتایی چاپ شدن
abort
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborting
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborts
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborted
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
stalling
U
متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
stall
U
متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
cry down
U
چیزی را غیر قانونی دانستن متوقف ساختن
cancellation
U
عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
She laid the book aside .
U
کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
forces
U
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
shut off mechanism
U
وسیلهای که در صورت بروز خرابی فرایند را متوقف میکند
cancel
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
force
U
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
cancelling
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancels
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
end of page halt
U
ویژگی ای که چاپگر را درپایان هر صفحه خروجی متوقف میکند
forcing
U
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
apparent wander
U
انحراف سمت ژیروسکوپی انحراف سمت ژیروسکوپ دراثر چرخش زمین
looped
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
appel
U
پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
loops
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
stopped
U
دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stop
U
دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stopping
U
دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stops
U
دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
drag
U
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
deceleration time
U
زمانی که بازوی دستیابی پس از حرکت به محل صحیح دیسک سخت متوقف میشود
drags
U
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
dragged
U
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
filter
U
مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
tabulation
U
نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود
filters
U
مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
warm start
U
شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
burn out
U
گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
stopping
U
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stop
U
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stops
U
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
trap
U
نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند
stop
U
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stops
U
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stopped
U
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stopped
U
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopping
U
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
musical chairs
U
نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
coroutine
U
بخشی از برنامه یا تابع که داده را عبور میدهد و سایر توابع همروند را کنترل میکند سپس متوقف میشود
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
stopped
U
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stop
U
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopping
U
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stops
U
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
critical error
U
خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
deadlines
U
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
shut down
U
خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
deadline
U
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
soft
U
دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
softer
U
دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
softest
U
دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
loop
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
looped
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loops
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
crashingly
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashing
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashes
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashed
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crash
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
atmospheric refraction
U
شکست نور دراثر برخورد به طبقات جوی شکست جوی نور
deceleration time
U
زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار
transaction
U
سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
throw a monkey wrench into
<idiom>
U
آرام آرام متوقف کردن چیزی
dma
U
CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
lay to rest
<idiom>
U
رها کردن ،متوقف کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com