Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
end of mission
U
ماموریت تمام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tasking
U
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
aborted
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
task component
U
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
mission , oriented
U
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate
U
تمام شدن تمام کردن
terminated
U
تمام شدن تمام کردن
terminates
U
تمام شدن تمام کردن
commissioning
U
:ماموریت
assignment
U
ماموریت
tasks
U
ماموریت
errand
U
ماموریت
errands
U
ماموریت
apostleship
U
ماموریت
commissions
U
:ماموریت
mission
U
ماموریت
commission
U
:ماموریت
task
U
ماموریت
missions
U
ماموریت
assignments
U
ماموریت
duty
U
ماموریت
mission
U
وابسته به ماموریت
tour
U
سیاحت ماموریت
implied mission
U
ماموریت استنتاجی
touring
U
سیاحت ماموریت
toured
U
سیاحت ماموریت
agency
U
گماشتگی ماموریت
agencies
U
گماشتگی ماموریت
specified mission
U
ماموریت تصریحی
tours
U
سیاحت ماموریت
functions
U
ماموریت عمل
implied task
U
ماموریت استنتاجی
agentship
U
ماموریت پیشکاری
missions
U
وابسته به ماموریت
stations
U
محل ماموریت
stationed
U
محل ماموریت
station
U
محل ماموریت
appointment quota
U
سهمیه ماموریت
function
U
ماموریت عمل
functioned
U
ماموریت عمل
activities
U
ماموریت عمل
activity
U
ماموریت عمل
political mission
U
ماموریت سیاسی
primary mission
U
ماموریت اصلی
air mission
U
ماموریت هوایی
sea duty
U
ماموریت دریایی
task unit
U
یگان ماموریت
mission type
U
حاوی ماموریت
commission
U
ماموریت دادن
commissioned
U
ماموریت دار
commissions
U
ارتکاب ماموریت
commissions
U
ماموریت امریه
commissions
U
ماموریت دادن
commission
U
ماموریت امریه
commissioning
U
ارتکاب ماموریت
commissioning
U
ماموریت امریه
commission
U
ارتکاب ماموریت
mission objectives
U
هدفهای ماموریت
mission time
U
مدت ماموریت
commissioning
U
ماموریت دادن
fire mission
U
ماموریت اتش
temporary duty
U
ماموریت موقت
field duty
U
ماموریت رزمی
staff duty
U
ماموریت ستادی
fire task
U
ماموریت اتش
mission type
U
متضمن ماموریت
permanent oppointment
U
ماموریت دایمی
reinforcing
U
ماموریت تقویتی
combat duty
U
ماموریت رزمی
abort
U
انصراف از ماموریت
posted
U
محل ماموریت موضع
posts
U
محل ماموریت موضع
immediate mission
U
ماموریت فوری هوایی
post
U
محل ماموریت موضع
employment schedule
U
برنامه ماموریت ناو
post-
U
محل ماموریت موضع
confidential
U
دارای ماموریت محرمانه
duty
U
ماموریت خدمت نگهبانی
change of station
U
تغییر محل ماموریت
perdue
U
ماموریت مخاطره امیز
close support mission
U
ماموریت پشتیبانی نزدیک
surface mission
U
ماموریت دفاع زمینی
general support
U
ماموریت عمل کلی
short tour
U
ماموریت کوتاه مدت
task group
U
گروه ماموریت زمینی
perdu
U
ماموریت مخاطره امیز
postings
U
تعیین محل ماموریت
posting
U
تعیین محل ماموریت
mission request
U
درخواست اجرای ماموریت هوایی
mission
U
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
air defense sector
U
منطقه ماموریت پدافند هوایی
specified tasks
U
ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
party
U
گروه مخصوص انجام یک ماموریت
sectors
U
منطقه ماموریت قطاع اتش
sector
U
منطقه ماموریت قطاع اتش
commission
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissioning
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
assignment
U
ماموریت دادن انتقال افهار
to override one's commission
U
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
general support reinforcing
U
ماموریت عمل کلی تقویتی
commissions
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
abort
عدم موفقیت درانجام ماموریت
assignments
U
ماموریت دادن انتقال افهار
mission essential
U
حیاتی از نظر انجام ماموریت
mission essential
U
ضروری برای انجام ماموریت
missions
U
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
diverted
U
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
search mission
U
ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
divert
U
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
shore duty
U
ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
overseas
U
ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
task element
U
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
diverts
U
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
task fleet
U
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
joint task force
U
نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
charactristic velocity
U
مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
mission
U
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
aircraft role equipment
U
تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft mission equipment
U
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
missions
U
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
detailing
U
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detail
U
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
imposition of hands
U
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
to second somebody
U
ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن
[اصطلاح رسمی]
what luck
U
در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
panorama
U
تمام نما اینه تمام نما
panoramas
U
تمام نما اینه تمام نما
full track
U
تمام شنی خودرو تمام شنی
to kiss hands
U
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
packets
U
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
carrier company
U
تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
packet
U
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
resumes
U
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming
U
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed
U
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume
U
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
judy
U
در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
deploying
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
state tiger
U
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
i stay
U
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
back haul
U
بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
holdees
U
پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
incomplete
U
نا تمام
yame
U
تمام
whole
U
تمام
through
U
تمام
entire
U
تمام
rounded
U
پر تمام
thorough
U
تمام
thru
U
تمام
out-and-out
U
تمام
It's over.
U
تمام شد.
full length
U
تمام قد
all night
U
در تمام شب
completed
U
تمام
completes
U
تمام
completing
U
تمام
whole length
U
تمام قد
off
U
تمام
full face
U
تمام رخ
full-face
U
تمام رخ
out and out
U
تمام
full-length
U
تمام قد
fullest
U
تمام
lion's share
U
تمام
full
U
تمام
complete
U
تمام
it is all up
U
تمام شد
completive
U
تمام کننده
consummative
U
تمام کننده
full subtractor
U
تمام کاهشگر
full view
U
نمای تمام رخ
full tracked
U
تمام زنجیر
in full
U
تمام وکمال
by all means
U
با تمام وسائل
short measure full measure
U
پیمانه تمام
full time
U
تمام روز
full tracked
U
تمام شنی
finisher
U
تمام کننده
full screen
U
تمام صفحه
mast high
U
تمام افراشته
fulfill
U
تمام کردن
f. sixmiles
U
6میل تمام
f. and fell
U
تمام بودن
full automatic
U
تمام اتوماتیک
cosecant
U
قطرفل تمام
full blown
U
تمام شکفته
depletable
U
تمام شدنی
full blown
U
تمام کامل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com