English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to phase out their activities U فعالیت های خود را به تدریج قطع کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to phase out something U به تدریج موقوف کردن چیزی
gradualness U تدریج
graduality U تدریج
quantization U تدریج
gradation U تدریج
gradations U تدریج
electioneer U فعالیت انتخاباتی کردن
quantization noise U اختلال تدریج
gradation U درجه تدریج
gradations U درجه تدریج
gradualism U رعایت اصول تدریج
clip someone's wings <idiom> U محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی
canvassing U برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassed U برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
cerebrate U فعالیت مغزی را نشان دادن فکر کردن
canvass U برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvasses U برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
morphing U جلوههای ویژه در بازی ها و سیستمهای چندرسانهای که یک تصویر به تدریج به دیگری تبدیل میشود
ogive U شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
suppression U خنثی کردن یک یکان از نظر اتش یا فعالیت سرکوبی اتش
activity U فعالیت
activities U فعالیت
acting U فعالیت
activeness U فعالیت
functions U فعالیت
exercises U فعالیت
exercised U فعالیت
activation U فعالیت
exercise U فعالیت
actuality U فعالیت
stir U فعالیت
stirred U فعالیت
stirs U فعالیت
function U فعالیت
functioned U فعالیت
stirrings U فعالیت
phases U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phased U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phase U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
politicking U فعالیت سیاسی
ventures U فعالیت اقتصادی
venturing U فعالیت اقتصادی
low activity U فعالیت پایین
venture U فعالیت اقتصادی
activation U به فعالیت دراوردن
business activity U فعالیت بازرگانی
hey day U روز پر فعالیت
activity wheel U گردونه فعالیت
activate U به فعالیت پرداختن
ventured U فعالیت اقتصادی
advertising campaign U فعالیت تبلیغاتی
turn over U عایدی فعالیت
publicity drive U فعالیت تبلیغاتی
somatotonic U فعالیت گرا
somatotonia U فعالیت گرایی
random activity U فعالیت تصادفی
critical activity U فعالیت بحرانی
cerebration U فعالیت مغزی
activating U به فعالیت پرداختن
reactivation U فعالیت مجدد
on stream U درحال فعالیت
activates U به فعالیت پرداختن
activated U به فعالیت پرداختن
inaction U بدون فعالیت
activity ratio U نسبت فعالیت
operant U فعالیت کننده
activity coefficient U ضریب فعالیت
off year U سال کم فعالیت
activity light U چراغ فعالیت
activity quotient U بهر فعالیت
activity rate U نرخ فعالیت
activity of soil U فعالیت خاک
events U عمل یا فعالیت
activity cycle U چرخه فعالیت
event U عمل یا فعالیت
activity analysis U تحلیل فعالیت
operating level U سطح فعالیت
optical activity U فعالیت نوری
activity chart U نمودار فعالیت
activity drive U سائق فعالیت
inactivity U عدم فعالیت
auxiliary activity U فعالیت فرعی
operational environment U محیط فعالیت
activity time U زمان هر فعالیت
spheres U مرتبه حدود فعالیت
slumps U کاهش فعالیت رکود
forms U سابقه فعالیت اسب
muzzling U مانع فعالیت شدن
gross motor activity U فعالیت حرکت عمده
trade cycle U دوره فعالیت تجاری
orbits U دور حدود فعالیت
business cycle U دور فعالیت بازرگانی
activity group therapy U درمان با فعالیت گروهی
file activity ratio U نسبت فعالیت پرونده
slumped U کاهش فعالیت رکود
keep the ball rolling <idiom> U اجازه فعالیت دادن
muzzles U مانع فعالیت شدن
formed U سابقه فعالیت اسب
deactivating group U گروه کم کننده فعالیت
class i activity U فعالیت امادی طبقه 1
self activity U فعالیت خود بخود
class ii activity U فعالیت امادی طبقه 2
seismism U فعالیت لزرشی وارتعاشی
efficiency U فعالیت مفید بازده
backgrounds U فعالیت ارتباط دادهای
background U فعالیت ارتباط دادهای
activity sampling U نمونه گیری از فعالیت
slumping U کاهش فعالیت رکود
orbit U دور حدود فعالیت
slump U کاهش فعالیت رکود
pickup U تجدید فعالیت چیدن
form U سابقه فعالیت اسب
muzzled U مانع فعالیت شدن
muzzle U مانع فعالیت شدن
in the swim <idiom> U درکاری فعالیت داشتن
sphere U مرتبه حدود فعالیت
byways U کار یا فعالیت جنبی
byway U کار یا فعالیت جنبی
orbited U دور حدود فعالیت
abuzz <adj.> U پر از سرو صدا، فعالیت و هیجان
precipitance U شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی
hyperactive U دارای فعالیت بیش ازاندازه
precipitancy U شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی
activation U کنش ور سازی ایجاد فعالیت
force activity designator U شماره ترتیب فعالیت یکان
work in U با فعالیت و کوشش راه بازکردن
activity designator U شاخص فعالیت یکان یا قسمت
latest finish time U دیرترین زمان ختم یک فعالیت
early finish U زودترین زمان ختم یک فعالیت
biological half time U زمان فعالیت یک عامل میکروبی
to work at a high pressure U با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
activating effect of functional group U گروه زیاد کننده فعالیت
scope for one's energies U میدان برای ابراز فعالیت
early start U زودترین زمان شروع یک فعالیت
extra-curricular U فعالیت جنسی خارج از ازدواج
hyperthyroid U ازدیاد فعالیت غذه درقی
biogenic U محصول فعالیت موجودات زنده
take the bull by the horns <idiom> U چند نوع فعالیت داشتن
gastrovascular U دارای فعالیت درمعده ورگها
pyroclastic U تشکیل شده در اثر فعالیت اتشفشانی
biological half time U زمان امکان فعالیت عامل میکربی
home range U جای محدود برای فعالیت حیوانات
thermodynamics U مبحث فعالیت مکانیکی ورابطه ان باحرارت
pyrochemical U وابسته به فعالیت شیمیایی درگرمای زیاد
hardball U فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
euthenics U مبجث رفاه و زندگی برای فعالیت صحیح
academia U حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
dies non U روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
dog days U چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
duration U براوردی از زمان لازم جهت انجام یک فعالیت
depressant U دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
parabiosis U برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
downtime U پریودی که تجهیزات موردنظردراثر نقص فنی از فعالیت بازمانده است
Appetite comes with eating. <proverb> U با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
front de liberation national U فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
hands on U تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
hands-on U تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
free float U مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
resource leveling U زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
academe U فعالیت هایی که اساتید دانشگاهی انجام می دهند نظیر نوشتن مقاله، تدریس و غیره
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
half life period U مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
pilot method U عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
league of nations U تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
hub U (وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
dynamic U نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamically U نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
Conservative Party U یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
major activity U قسمت عمده فعالیت عمده
business cycle U دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
operating level U سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com