English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7259 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
short title U عنوان کوتاه شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
short title U عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
Other Matches
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
short lunge U نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
pantywaist U شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn U جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
short quard U سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
hurdle step U جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
appellative U عنوان
headline U عنوان
head line U عنوان
ground U عنوان
headlines U عنوان
capitulary U عنوان
rubric U عنوان
title U عنوان
titles U عنوان
by way of remainder U به عنوان رد
epithet U عنوان
captions U عنوان
epithets U عنوان
life peer U عنوان
name U عنوان
print U عنوان و..
names U عنوان ها
titles U عنوان ها
subject [topic] U عنوان
life peers U عنوان
printed U عنوان و..
prints U عنوان و..
rubrics U عنوان
topic U عنوان
title U عنوان
caption U عنوان
heading U عنوان
headwords U عنوان
headword U عنوان
headings U عنوان
themes U عنوان ها
subjects U عنوان ها
topics U عنوان ها
linter U ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
titlist U دارای عنوان
intitule U عنوان دادن به
possessory title U عنوان مالکیت
in a topic form U بصورت عنوان
nowise U به هیچ عنوان
Under the title ( heading) of … U تحت عنوان ...
Distinguished . Titled. U صاحب عنوان
captions U عنوان دادن
superscrible U عنوان روی
the hoy f. U عنوان پاپ
appropriation title U عنوان اعتبار
head U عنوان مبحث
untitled U بدون عنوان
head U سالار عنوان
caption U عنوان دادن
appropriation title U عنوان سپرده
message heading U عنوان پیام
headings U عنوان گذاری
headings U عنوان سرصفحه
berth U کسب عنوان
berthed U کسب عنوان
berthing U کسب عنوان
berths U کسب عنوان
brand U عنوان تجارتی
heading U عنوان سرصفحه
heading U عنوان گذاری
doctorates U عنوان دکتری
exempli gratia [e.g.] U به عنوان مثال
for example U به عنوان مثال
guize U روبند عنوان
exercise term U عنوان مانور
topic U عنوان سرفصل
topics U عنوان سرفصل
doctorate U عنوان دکتری
branding U عنوان تجارتی
surname U لقب عنوان
surnames U لقب عنوان
start of heading U شروع عنوان
naturals U حرکت در عنوان
on loan U به عنوان قرض
honorific U عنوان تجلیلی
honorifics U عنوان تجلیلی
natural U حرکت در عنوان
brands U عنوان تجارتی
clinches U کسب عنوان قهرمانی
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
clinched U کسب عنوان قهرمانی
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
clinching U کسب عنوان قهرمانی
misdirection U گمراهی عنوان غلط
lord U عنوان لردی دادن به
clinch U کسب عنوان قهرمانی
language U برنامهای که به عنوان مترجم
running head U خط عنوان هرصفحه در متن
languages U برنامهای که به عنوان مترجم
titles U واگذارکردن عنوان دادن به
titles U دارنده عنوان قهرمانی
defending shampion U مدافع عنوان قهرمانی
subhead U عنوان جزء یا فرعی
title block U قسمت عنوان نامه
title U دارنده عنوان قهرمانی
title U واگذارکردن عنوان دادن به
superscription U عنوان روی پاکت
streamers U عنوان چشمگیر مقاله
rubricize U دارای عنوان قرمزکردن
title page U صفحه عنوان کتاب
rubricate U دارای عنوان قرمزکردن
donna U عنوان مودبانه بانوان
streamer U عنوان چشمگیر مقاله
subhead U عنوان فرعی مقاله
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
lords U عنوان لردی دادن به
Take it as a souvenir! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
heading U سمت سینه ناو عنوان
dominie U عنوان کشیشان کلیسای هلند
What is the title of the book ? U عنوان این کتاب چیست ؟
heading U عنوان یا نام متن در فایل
headings U سمت سینه ناو عنوان
headings U عنوان یا نام متن در فایل
nontitle U مسابقه بدون عنوان قهرمانی
letterheads U عنوان چاپی بالای کاغذ
to readdress a letter U عنوان نامهای را عوض کردن
letterhead U عنوان چاپی بالای کاغذ
superscription U عنوان نوشته روی چیزی
to serve as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
to function as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
running title U عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
interfaces U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
mercury delay line U تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
He works as engineer. U او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
titleholder U صاحب سند مالکیت دارای عنوان
to have a title [ to be titled] U لقب دار [صاحب عنوان] بودن
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
interface U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
keep in trust U به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
defacto recognition U به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
they call him mister U یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
prifix U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
prifixal U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
represented U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represents U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represent U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
blocks U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
unipolar U که به عنوان کنتررل جریان متغیر به کار می رود.
block U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
Do you want to go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
Will you go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
blocked U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
initial U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
job U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
initialing U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialed U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
to go out U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
to date U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
initialled U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
rent U ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
rational number U عددی که به عنوان تقسیم دو عدد کامل نوشته میشود
macroelement U تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند
primary products U محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
your reverence U عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
initials U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialling U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. U کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
gulps U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
jobs U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
gulping U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulped U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulp U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
polar U سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
bundles U دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
redirect U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
alphanumeric U ی از حروف الفبا- عددی که به عنوان یک واحد دستکاری و استفاده میشود
bundling U دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
bundle U دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
the smoking gun U شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
Recent search history Forum search
1olivine
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
1The motherboard is also often referred to as the main board.
1ماست چی معنی دارد
2single gas
2single gas
1to as
1زنه شوهر دار
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1Regulatory label
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com