English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
task element U عنصر اجرای عملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
circular U لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circulars U لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
concept of operations U روش اجرای عملیات
task forces U نیروی اجرای عملیات
task force U نیروی اجرای عملیات
operator U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
launching U اجرای حمله شروع عملیات
launches U اجرای حمله شروع عملیات
launched U اجرای حمله شروع عملیات
launch U اجرای حمله شروع عملیات
task element U قسمت مامور اجرای عملیات
precedence U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operators U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
task group U ناو گروه مامور اجرای عملیات
task fleet U ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
interdict U ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
delay position U موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
e hour U وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
force rendezvous U نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
cycles U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycled U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycle U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
duplication check U بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
processes U برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
process U برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
hand U سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
handing U سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
chains U لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chain U لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
list U لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
atom U کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atoms U کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
chaining U اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder U امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration U خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
airlift control element U عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
feasibility study U مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire U اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
possession money U حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
performance standard U معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
element U عنصر
member U عنصر
members U عنصر
component U عنصر
elements U عنصر
agent U عنصر
components U عنصر
agents U عنصر
isomeric U هم عنصر
masurium U عنصر 34
minor constituent U عنصر جزئی
minor constituent U عنصر فرعی
delay element U عنصر تاخیری
coupling element U عنصر اتصال
code element U عنصر رمز
electronic element U عنصر الکترونیکی
identity element U عنصر یکسانی
primitive element U عنصر اولیه
primordial element U عنصر ازلی
print element U عنصر چاپ
logic element U عنصر لاجیک
processing element U عنصر پردازشی
logic element U عنصر منطقی
inverse element U عنصر وارون
element U عنصر عملیاتی
nand element U عنصر نقیض و
passive element U عنصر غیرعامل
disafected person U عنصر نامطلوب
element U عنصر اساس
picture element U عنصر تصویر
weak-kneed U سست عنصر
titanium U عنصر فلزی
alloying element U عنصر الیاژ
alloying agent U عنصر الیاژی
weak kneed U سست عنصر
chemical element U عنصر شیمیایی
coupling element U عنصر پیوست
guest element U عنصر کم مقدار
cryotron U عنصر برودتی
trace element U عنصر کم مقدار
data element U عنصر داده
biotic element U عنصر زیستی
aqueous element U عنصر ابی
alloying element U عنصر الیاژی
thermocouple U عنصر حرارتی
stop element U عنصر ایست
accommpanying element U عنصر همراه
Elementarism U عنصر نگری
wallydraigle U سست عنصر
symmetry element U عنصر تقارن
active element U عنصر عامل
tactical element U عنصر تاکتیکی
abiotic element U عنصر بیجان
acid forming element U عنصر اسیدی
ingredients U عنصر سازنده
threshold element U عنصر استانهای
active element U عنصر کنشی
weak minded U سست عنصر
ingredient U عنصر سازنده
active element U عنصر فعال
transition element U عنصر واسطه
tracer element U عنصر ردیاب
start element U عنصر شروع
weaklings U سست عنصر
acid forming element U عنصر اسیدساز
elements U عنصر اساس
elements U عنصر عملیاتی
service element U عنصر اداری
shunt element U عنصر موازی
signal element U عنصر علامتی
weakling U سست عنصر
absorbing element U عنصر جذب
abundant element U عنصر فراوان
abiotic element U عنصر نازیوه
part U عنصر اصلی
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
active element U عنصر عمل کننده
micronutrient U عنصر غذایی کم مصرف
exclusive or element U عنصر یای انحصاری
macronutrient U عنصر غذایی پر مصرف
asterium U عنصر ویژه ستارگان
disafected person U عنصر غیرقابل اعتماد
mental element of crime U عنصر روانی جرم
pyrogen U عنصر قابل اشتعال
primordial U عنصر نخستین اساسی
pixel U نقطه عنصر تصویری
strontium U عنصر سبک دو فرفیتی
air defense element U عنصر پدافند هوایی
metal cutting element U عنصر براده برداری
fire support element U عنصر پشتیبانی اتش
physical element of crime U عنصر مادی جرم
silicon U سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
heating element U المان یا عنصر حرارتی
post attack U بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
boron water U ابی که عنصر شیمیایی بردارد
characteristic U اندازه گیری مشخصات یک عنصر
characteristically U اندازه گیری مشخصات یک عنصر
terbium U عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
two up U ارایش حرکت با دو عنصر درجلو
two up U تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
parametron U عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
fabric U بافته عنصر تار و پود
fabrics U بافته عنصر تار و پود
Gothic Survival U [ادامه عنصر سبک گوتیک]
head U اولین عنصر داده در لیست بودن
queues U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
chip U طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
transmitter signal element timing U زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
chips U طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
jelly bean U ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
microprocessors U واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
queueing U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
quintessence U عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
thallium U عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
elements U یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
microprocessor U واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
element U یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
queued U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queue U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
search U بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
atomic energy U تبدیل جرم به نیرو در تبادلات اتمی یک عنصر
atom U کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
searched U بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searches U بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
corpus delicti U عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
osmium U عنصر فلزی سخت و ابی مایل بسفید
atoms U کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
searchingly U بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
ring U لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
lifo U سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
capacitance U توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
capacitor U عنصر الکترونیکی که میتواند بار الکتریکی ذخیره کند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com