English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
civil military action U عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
joint petroleum office U دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army in the field U ارتش مستقر در صحنه عملیات
theater army U ارتش مستقر در صحنه عملیات
joint operations U عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
civil military action U عملیات مردم یاری
civil affairs U عملیات مردم یاری
civic action U عملیات مردم یاری
fix U داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fixes U داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
consolidation psychological operation U عملیات روانی برای جلب همکاری مردم
anodize U روش ساخت و عملیات مربوط به الومینیوم و الیاژهای ان توسط اکسیداسیون اندیک
combined arms army U ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
gl U مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
active army U ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
army of occupation U ارتش فاتح ارتش اشغالگر
democracy U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracies U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
source U مجموعه کدهای نوشته شده توسط برنامه نویس که مستقیماگ توسط کامپیوتر اجرا نمیشوند و باید به برنامه که هدف ترجمه شوند توسط کامپایلر یا منر
plebiscite U مردم خواست رای قاطبه مردم
popular U مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscites U مردم خواست رای قاطبه مردم
nsfnet U یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
to never let yourself get to thinking like them <idiom> U نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
in service U درخدمت ارتش در ارتش
finalization U انجام رسانی
finalization U بپایان رسانی
fuel injection U سوخت رسانی
photoconductivity U نور رسانی
informatics U اطلاع رسانی
purveyance U اذوقه رسانی
harmfulness U زیان رسانی
electrification U برق رسانی
transduction U ورا رسانی
errands U پیغام رسانی
errand U پیغام رسانی
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
power supply mains U شبکه برق رسانی
fuel supply line U لوله سوخت رسانی
damage density U چگالی اسیب رسانی
information U استخبار خبر رسانی
gunlock U وسیله اتش رسانی
feed pump U پمپ سوخت رسانی
fuel supply pump U پمپ سوخت رسانی
power feed cable U کابل برق رسانی
hydraulician U عالم به علم اب رسانی
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
compuserve U شبکه اصلی اطلاع رسانی
home rule U حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
processor U وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
readable U آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
supercharger U دستگاه هوا و سوخت رسانی بیشتر
flexible fuel tubing U لوله سوخت رسانی قابل انعطاف
digital read out U نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
upgrading U به روز رسانی [معاوضه قسمتهای قدیمی] [مهندسی]
follow through U چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
population U تعداد مردم مردم
populations U تعداد مردم مردم
air turbine starter U استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
judge advocate general U رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
pull down menu U فهرستی که میتواند توسط تیک کردن اشاره گر ماوس بر روی عنوان ان و یا توسط فشردن دکمه صفحه کلیدنمایش داده
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
gas plasma display U صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas discharge display U صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
asis U Science Information Societyfor American انجمن امریکایی علم اطلاع رسانی
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
environments U متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
environment U متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
menu U برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
menus U برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
virtual U که موجود نیست ولی توسط کامپیوتر شبیه سازی شده است و توسط کاربر به صورت مجازی قابل استفاده است
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
central refueling provisions U سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
groupware U نرم افزاری که توسط گروهی از افراد استفاده میشود که به شبکه وصل اند و به آنها کمک میکند تا کار خاصی را انجام دهند. حاوی توابع مفید مثل پست الکترونیکی است که توسط تمام کاربران قابل دستیابی است
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
army U ارتش
field army U ارتش
armies U ارتش
majored U سرگرد ارتش
army commander U فرمانده ارتش
standing U ارتش ثابت
servicemen U عضو ارتش
irregulars U ارتش نامنظم
army artillery U توپخانه ارتش
major U سرگرد ارتش
regular army U ارتش منظم
army corps U سپاههای ارتش
regular army U ارتش دائمی
constable U افسر ارتش
constables U افسر ارتش
serviceman U عضو ارتش
majoring U سرگرد ارتش
regulars U ارتش کادر
army stores U فروشگاه ارتش
military campaign U لشکرکشی [ارتش]
active duty U ارتش کادر
army group U گروه ارتش
general issue U ملزومات ارتش
active army U ارتش کادر
regular U ارتش کادر
the red army U ارتش سرخ
pentagons U ارتش امریکا
pentagon U ارتش امریکا
field army U ارتش صحرایی
the a of the army U پیشرفت ارتش
the rank and file U توده ارتش
standing army U ارتش منظم
general staff U ستاد ارتش
the losses of the army U تلفات ارتش
field army U ارتش رزمی
supreme commander's staff U ستاد کل ارتش
state guard U ارتش ایالتی
militarism U ارتش سالاری
women's army corps U ارتش زنان
combined arms army U ارتش مرکب
military U جنگی ارتش
standing army U ارتش دائمی
lost cluster U تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
innervation U عصب رسانی عصب گیری
army general staff U ستاد عمومی ارتش
standing army U ارتش کادر ثابت
army troops U یکانهای رده ارتش
punitive article U قوانین جزایی ارتش
the main army U بخش عمده ارتش
army service area U منطقه عقب ارتش
supreme commander's staff U ستاد عالی ارتش
army U ارتش نیروی زمینی
army alpha test U ازمون الفای ارتش
foreignlegion U سرباز داوطلب در ارتش
military justice U قوانین جزایی ارتش
armies U ارتش نیروی زمینی
army beta test U ازمون بتای ارتش
field grade U افسر ارشد ارتش
martial U وابسته به ارتش نظامی
industrial reserve army U ارتش ذخیره صنعتی
jcs U رئیس ستاد ارتش
joint chief of staff U رئیس ستاد ارتش
quartermaster general U رئیس کل کارپردازی ارتش
reserve army of unemployed U ارتش ذخیره بیکاران
vivandiere U اغذیه فروش ارتش
USA U ارتش ایالات متحده
marching order [travel order] U دستور پیشروی [ارتش]
dismissal of the armey U مرخص کردن از ارتش
yeomanry U ارتش داوطلب از زارعین
reserve components U قسمتهای احتیاط ارتش
rifleman U تفنگ دار [ارتش]
regular army U ارتش کادر ثابت
conscript army U ارتش سربازان وفیفه
to fall out U مرخص کردن [ارتش]
to dismiss [American E] U مرخص کردن [ارتش]
to fall out U معاف کردن [ارتش]
to dismiss [American E] U معاف کردن [ارتش]
general officer U امرای ارتش امیران
general issue U تدارکات عمومی ارتش
regiments U گردان در ارتش انگلیس
regiment U گردان در ارتش انگلیس
women's army corps U قسمت زنان ارتش
brass hat U افسر ارشد ارتش
brass hats U افسر ارشد ارتش
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
reenlistment U دوباره در ارتش استخدام شدن
seasoned troops U ارتش ورزیده و جنگ دیده
candidate U داوطلب خدمت در ارتش نامزد
staffs U چوب پرچم ستاد ارتش
staffed U چوب پرچم ستاد ارتش
staff U چوب پرچم ستاد ارتش
fusilier U هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
the army lost heavily U ارتش تلفات سنگین داد
fusileer U هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
MI6 U بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
MI5 U بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
to see service U در ارتش یانیروی دریایی خدمت
warlord U افسر عالی رتبه ارتش
candidates U داوطلب خدمت در ارتش نامزد
marksman U تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
marksman U نشانه گیر [ارتش و ورزش]
defence [British E] U دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
defense [American E] U دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
pole position U آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com