Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
intuitionism
U
عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intuitionalism
U
عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
backward chaining
U
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
deictic
U
بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
intuitivist
U
کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
fallacy of composition
U
استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
Funstionalism
U
[عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
You need to take care to differentiate between facts and opinions
[ differentiate facts from opinions]
.
U
شماها باید به فرق بین حقایق و نظرات توجه بکنید
[حقایق را از نظرات تشخیص بدهید]
.
physiocratic system
U
روش اقتصادی فیزیوکراتها عقیده به اینکه تنها زمین عامل تولید است
functionalism
U
عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
negatives
U
سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
negative
U
سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
he ia as leanas a rake
U
ازلاغری دنده هایش رامیتوان شمرد
DCD
U
سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه سیگنال دریافت شده است
busies
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
requests
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
busying
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
request
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requesting
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
busied
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
receipt notification
U
خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
renumber
U
خصوصیت برخی زبانهای کامپیوتری که به برنامه نویس امکان اختصاص دادن مقدار جدید به همه یا برخی از شماره خط های برنامه میدهد
reads
U
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
U
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
landscape carpet
U
فرش دور نما
[فرش چشم انداز]
[عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
theory of epigensis
U
فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
asynchronous
U
1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
res gestae
U
حقایق عینی
probative
U
حقایق فرعی
facts of life
<idiom>
U
حقایق زندگی
ultimate truths
U
حقایق اولیه یا اصلی
bring some new facts to light
<idiom>
U
کشف حقایق جدید
prim ry truths
U
حقایق اولیه یانخستین
a recital of all the facts
U
شمارشی از همه حقایق
low dwon
U
حقایق امر اصل حقیقت
americana
U
اطلاعات و حقایق مربوط بامریکا
subreption
U
اختفای حقایق برای استفاده خود
shinplaster
U
اسکناس کم ارزش وبدون پشتوانه
dumb show
U
نمایش صامت وبدون حرف
gothicize
U
زمخت وبدون فرافت کردن
blank check
U
سندامضاء شده وبدون متن
clownish
U
دارای رفتار زمخت وبدون اداب
canoes
U
قایق باریک وبدون بادبان وسکان
canoe
U
قایق باریک وبدون بادبان وسکان
middlebrow
U
شخص با سواد وبدون تحصیلات عالیه
inert mine
U
مین بی اثر وبدون خرج تلاش
syncopation
U
رقص یا اهنگ سبک وبدون ضرب
tough minded
U
دارای فکر خشن وبدون احساسات
tabula rasa
U
فکر ساده وبدون تصور اطفال
There is more to it than meets the eye.
U
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
dabbler
U
دوستدارصنایع زیباکه ازروی بوالهوسی وبدون تمرکزانهارادنبال می
Please supply the facts relevant to the case.
U
لطفا" حقایق ومطالبی را که با موضوع مناسبت دارد فراهم کنید
goose-steps
U
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-stepping
U
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
dog paddle
U
شنای به پشت با حرکت پا وبدون بیرون امدن بازو از اب
goose-stepped
U
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-step
U
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
researching
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researched
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
research
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researches
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
DSR
U
سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
p sexual relations
U
امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
catchall
U
بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
provided he goes at once
U
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
checked
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
impulsive
U
کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
nescience
U
اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
chiaroscuro
U
نوعی نقاشی که فقط با سیاه روشن وبدون رنگ امیزی انجام میشود
hovercrafts
U
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercraft
U
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
acknowledges
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
directly
U
مستقیما
forthrights
U
مستقیما`
per se
U
مستقیما
straightway
U
مستقیما
proximately
U
مستقیما"
firsthand
<idiom>
U
مستقیما
straight out
U
رک مستقیما
straightest
U
مستقیما
at first hand
U
مستقیما
straighter
U
مستقیما
straight
U
مستقیما
certain
U
برخی
cretain
U
برخی
several
U
برخی از
some
U
برخی
bolts
U
مستقیما ناگهان
aright
U
مستقیم مستقیما
sheer
U
مستقیما فریف
forthright
U
مستقیما بیمحابا
subsequent to
U
[مستقیما]
پس از
[به دنباله]
bolted
U
مستقیما ناگهان
bolt
U
مستقیما ناگهان
intue
U
مستقیما دریافتن
bolting
U
مستقیما ناگهان
scundine quid
U
از برخی جهات
harder
U
مستقیما درمسیر موردنظر
hardest
U
مستقیما درمسیر موردنظر
intuitive
U
مستقیما درک کننده
hard
U
مستقیما درمسیر موردنظر
direct coupled
U
مستقیما جفت شده
special verdict
U
رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
logic
U
استدلال
argumentum
U
استدلال
argumentation
U
استدلال
argument
U
استدلال
reasoning
U
استدلال
arguments
U
استدلال
inferring one thing from another
U
استدلال
ratiocination
U
استدلال
attributing
U
در برخی سیستم عامل ها
On certain considerations .
U
طبق برخی ملاحظات
attribute
U
در برخی سیستم عامل ها
source
U
خصوصیت برخی bridge ها که
attributes
U
در برخی سیستم عامل ها
schuss
U
مستقیما ازسراشیب پایین رفتن
to come straight to the point
<idiom>
U
مستقیما
[رک ]
به نکته اصلی آمدن
play by ear
<idiom>
U
توانایی اجرای موسیقی تنها با گوش وبدون خواندن موسیقی
argues
U
استدلال کردن
arguing
U
استدلال کردن
reasoning ability
U
توانایی استدلال
reasoning test
U
ازمون استدلال
argue
U
استدلال کردن
proponents
U
استدلال کننده
proponent
U
استدلال کننده
thoughts
U
استدلال تفکر
reasoner
U
استدلال کننده
ratiocinator
U
استدلال کننده
ratiocinate
U
استدلال کردن
thought
U
استدلال تفکر
paralogism
U
استدلال غلط
argued
U
استدلال کردن
reason
U
استدلال کردن
analogical reasoning
U
استدلال قیاسی
analogical reasoning
U
استدلال سنجشی
idolism
U
استدلال غلط
discursively
U
ازروی استدلال
inductive reasoning
U
استدلال استقرایی
logical reasoning
U
استدلال منطقی
syllogistic reasoning
U
استدلال قیاسی
idoliom
U
استدلال غلط
circular reasoning
U
استدلال دوری
affective reasoning
U
استدلال عاطفی
reasons
U
استدلال کردن
paralogia
U
استدلال پریشی
adducible
U
قابل استدلال
acatalepsia
U
استدلال پریشی
deductive reasoning
U
استدلال قیاسی
section
U
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
sections
U
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
ARQ
U
قابل استفاده در برخی مودم ها
glue sniffing
U
بو کردن برخی از انواع چسب
O.K.
U
در برخی سیستم ها به کار می رود
straight off
U
مستقیما درجلو موج روبه ساحل
over the falls
U
مستقیما روی انحنای موج شکننده
analogist
U
قیاس و استدلال کننده
devil's advocate
<idiom>
U
[ارائه استدلال مخالف]
dunces
U
استدلال کننده موشکاف
dunce
U
استدلال کننده موشکاف
theorises
U
استدلال نظری کردن
a priori
U
استدلال پیش سوی
theorised
U
استدلال نظری کردن
objections
U
مخالفت استدلال مخالف
notionalist
U
هواخواه استدلال نظری
parity of reasoning
U
قیاس یا شباهت استدلال
objection
U
مخالفت استدلال مخالف
theorizing
U
استدلال نظری کردن
theorizes
U
استدلال نظری کردن
theorized
U
استدلال نظری کردن
theorize
U
استدلال نظری کردن
theorising
U
استدلال نظری کردن
theorist
U
طرفدار استدلال نظری
theorists
U
طرفدار استدلال نظری
landgravine
U
لقب برخی از شاهزادگان المانی است
podesta
U
رئیس شهرداری در برخی شهرهای ایتالیا
Some friends who shall be nameless.
U
برخی از دوستان که اسمشان رانمی برم
leg glance
U
ضربهای که توپ را مستقیما"به پشت توپزن می فرستد
argue
U
دلیل اوردن استدلال کردن
argued
U
دلیل اوردن استدلال کردن
argues
U
دلیل اوردن استدلال کردن
prove
U
استدلال کردن به اثبات رسانیدن
proved
U
استدلال کردن به اثبات رسانیدن
proves
U
استدلال کردن به اثبات رسانیدن
arguing
U
دلیل اوردن استدلال کردن
casuistry
U
استدلال غلط وغیر منطقی
ghosts
U
نشانگر دوم که در برخی برنامه ها استفاده میشود
ghost
U
نشانگر دوم که در برخی برنامه ها استفاده میشود
Brits
U
نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
herd book
U
نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
Brit
U
نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
long spot
U
موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
direct objects
U
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com