English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
zero hour U ساعت شروع عملیات
h hour U ساعت شروع عملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
d day U روز شروع عملیات
staging area U منطقه شروع عملیات
initial point U نقطه شروع عملیات
launching U اجرای حمله شروع عملیات
launches U اجرای حمله شروع عملیات
launch U اجرای حمله شروع عملیات
launched U اجرای حمله شروع عملیات
landing threshold U نقطه شروع عملیات اب خاکی
initiating directive U دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
cpu U فرکانس ساعت CPU که عملیات پردازنده را کنترل میکند
synchronous U حالت سیستمم که عملیات و رویدادها با سیگنال ساعت همان شده است
safe mode U حالت عملیات خاص در ویندوز که به صورت خودکارانتخاب میشودوقتی که در شروع خطایی رخ دهد
cpu U ساعت درونی پردازنده که سیگنال با قاعده را ایجاد میکند که برای کنترل عملیات و ارسال داده در پردازنده است
sundial U ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
sundials U ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
SDRAM U قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی سکردن شده است و زمان بین عملیات حافظه را حذف میکند
Look at the watch. U نگاه کنید به ساعت [مچی] ببینید ساعت چند است.
zone time U وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
By my watch it's five to nine. U طبق ساعت [مچی] من ساعت پنج دقیقه به نه است.
My curfew is at 11. U من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
synchronised U قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronises U قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronize U قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronizes U قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronising U قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock. U او [مرد] عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
standard time U ساعت بین المللی ساعت استاندارد
spindles U دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
spindle U دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
start off U شروع کردن شروع شدن
synchronous U ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
clockwise U مطابق گردش عقربه ساعت در جهت عقربه ساعت
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
o'clock U ساعت از روی ساعت
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
transmission U وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
transmissions U وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
initiation U شروع کار شروع
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
passion flower U گل ساعت
in hour's time U دو ساعت
horologium U ساعت
hour ly U ساعت به ساعت
watching U ساعت
horologe U ساعت
oclock U ساعت
passionflower U گل ساعت
Every so often . Every hour on the hour. U دم به ساعت
horologii U ساعت
zero hour U ساعت س
h hour U ساعت س
timepiece U ساعت
timepieces U ساعت
hours U ساعت
clk U ساعت
hour U ساعت
clock generator U ساعت زا
hourly U ساعت به ساعت
ticker U ساعت
clocks U ساعت ها
clock U ساعت
time-piece U ساعت
timepiece U ساعت
self-esteem U ساعت
ticker [colloquial] [watch] U ساعت
watched U ساعت
watch U ساعت
clock U ساعت
watches U ساعت
maypop U گل ساعت
timŠepiece U ساعت
by my watch U ساعت من
clocks U ساعت
sundial U ساعت افتابی
rush-hour U ساعت شلوغی
hr U مخفف ساعت
sundials U ساعت افتابی
moon dial U ساعت مهتابی
navy time U ساعت دریایی
clockwise U در جهت ساعت
watchband U بند ساعت
watchbands U بند ساعت
kilowatt hours U کیلووات در ساعت
daylight saving time U ساعت تابستانی
hourglasses U ساعت ریگی
hourglass U ساعت شنی
man hour U نفر ساعت
passion fruit U میوهی گل ساعت
hourglass U ساعت ریگی
man hours U نفر در ساعت
rush-hour U ساعت پرمشغله
kilowatt hour U کیلووات در ساعت
hrs U مخفف ساعت
hourglasses U ساعت شنی
mean time U ساعت متوسط
biological clock U ساعت زیستی
w.h. U وات ساعت
watch test U ازمون ساعت
solar time U ساعت شمسی
shot clock U ساعت مسابقه
shooting ckock U ساعت مسابقه
shipper U اهرم ساعت
sext U عبادت ساعت 21
sext U نماز ساعت شش
We will come at 8. ما ساعت 8 میاییم.
watch key U کلید ساعت
sun dial U ساعت افتابی
watch glss U شیشه ساعت
universal time U ساعت جهانی
tower clock U برج ساعت
time clock U گاه ساعت
the watch is warranted U خوبی ساعت
the two o'clock d. U توزیع ساعت دو
clock U ساعت ورزشگاه
watch case U قاب ساعت
system time U ساعت سیستم
watch glass U شیشه ساعت
clocks U ساعت ورزشگاه
solariums U ساعت افتابی
solarium U ساعت افتابی
Face of the watch . U صفحه ساعت
8 oclock sharp . On the stroke of 8. U سر ساعت هشت
fob U زنجیر ساعت
wrist watch U ساعت مچی
wristlet watch U ساعت مچی
wristwatch U ساعت مچی
wristwatches U ساعت مچی
alarm clocks U ساعت شماطهای
alarm clock U ساعت شماطهای
pph U تعدادصفحه در ساعت
watchcase U جعبه ساعت
watt hour U وات ساعت
wristlet U بند ساعت
zulu time U ساعت گرینویچ
real time clock U ساعت بلادرنگ
watchcase U قاب ساعت
quarter hour U ربع ساعت
physiological clock U ساعت فیزیولوژیکی
dutchmans U یکجور گل ساعت
face of the clock U صفحه ساعت
in the space of an hour U بفاصله یک ساعت
at eight o'clock U در ساعت هشت
four o'clock U ساعت چهار
horary U ساعت بساعت
watch maker U ساعت ساز
wall clock ساعت دیواری
electric clock U ساعت الکتریکی
clockhand U عقربه [ساعت ...]
hand U عقربه [ساعت ...]
hand glass U ساعت شنی
clock maker U ساعت ساز
half hour U نیم ساعت
digital clock U ساعت رقمی
balance wheel U رقاص ساعت
hour glass U ساعت ریگی
clock work U چرخهای ساعت
sandglass U ساعت ریگی
atomic clock U ساعت اتمی
horologer U ساعت ساز
clock speed U سرعت ساعت
chess clock U ساعت شطرنج
business hours U ساعت کاری
by my watch U مطابق ساعت من
capped watch U ساعت شکاری
game clock U ساعت ورزشگاه
pocket watch U ساعت جیبی
kwh U کیلووات- ساعت
lights out U ساعت خواب
clockwise U درجهت ساعت
civil time U ساعت محلی
alarum clock U ساعت شماطهای
business hours U ساعت اداری
civil time U ساعت معمولی
horology U ساعت سازی
ampere hour U امپر ساعت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com