English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
single line U ردیف مجزا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Jaldar U [نوعی طرح پاکستانی که در آن ردیف های لوزی شکل و هشت وجهی بصورت یک ردیف در میان بافته می شوند.]
terraced houses U خانههای در یک ردیف ردیف خانه ها
decollate U جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
row marker U دستک نشانه ردیف مین علامت ردیف مین
abstracted U مجزا
knock down U مجزا
ditinct U مجزا
several U مجزا
distinct U مجزا
disjunct U مجزا
distinguishing U مجزا
spot footing U پی مجزا
free-standing U مجزا
single line U خط مجزا
discrete U مجزا
apartfrom U مجزا از
separable U مجزا
indiscrete U غیر مجزا
lone U مجزا ومنفرد
abstract U مجزا کردن
abstracting U مجزا کردن
abstracts U مجزا کردن
separates U مجزا کردن
knock down U مجزا کردن
unit assembly U یک قطعه مجزا
isolates U مجزا کردن
isolating U مجزا کردن
separate U مجزا کردن
separated U مجزا کردن
isles U مجزا کردن
isle U مجزا کردن
step U واحد مجزا
isolate U مجزا کردن
individual controls U کنترلهای مجزا
disassemble U مجزا کردن
separate ammunition U مهمات مجزا
apart U مجزا غیرهمفکر
separate sewer U شبکه مجزا
separate loading U مهمات مجزا
separate loading U مجزا پرشونده
semidetached U نیمه مجزا
seclude U مجزا کردن
stepping U واحد مجزا
detached U ستون مجزا
garrison house U پادگان مجزا
discrete particle U ذره مجزا
discrete source U چشمههای مجزا
abstractedly U بطور مجزا
decollate U مجزا کردن
discrete packets U بستههای مجزا
discrete values U مقادیر مجزا
discretely U بطور مطلق یا مجزا
individ U بطور مجزا شخصا
individual units U یکانهای منفرد یا مجزا
free standing columns U ستونهای مستقل یا مجزا
insulating U با عایق مجزا کردن
isolated double bond U پیوند دوگانه مجزا
insulates U با عایق مجزا کردن
facility U ساختمان بزرگ مجزا
insulate U با عایق مجزا کردن
canalization U به صورت مجزا دراوردن
cut sheet feeder U تغذیه کننده کاغذ مجزا
comparmentalize U به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
caption code U رمز نویسی با متن مجزا
fanned U کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
matrix isolation spectroscopy U طیف بینی مجزا شده درماتریس
scalar U مقدار مجزا ونه ماتریس یا رکورد.
comma delimited file U فایل مجزا توسط واوک یاویرگول
unit assembly U یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
fan U کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
canning U هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
can U هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
fans U کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
cans U هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
fanning U کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
rowed U ردیف
lines U ردیف
class U ردیف
ranges U ردیف
tier U ردیف
ranged U ردیف
wracks U ردیف
range U ردیف
classed U ردیف
classes U ردیف
classing U ردیف
ranks U ردیف
octachord U ردیف
deque U ردیف
ranked U ردیف
line U ردیف
row U ردیف
wracked U ردیف
ranked U ردیف صف
ranks U ردیف صف
sequences U ردیف
tiers U ردیف
cues U ردیف
column U ردیف
rack U ردیف
sequence U ردیف
run U ردیف
racks U ردیف
rows U ردیف
runs U ردیف
racked U ردیف
rank U ردیف
rank U ردیف صف
columns U ردیف
cue U ردیف
continuous tone image U تصویر تشکیل شده از ترکیبات نواحی مجزا
pitch U وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
cell U تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
trivial segmentation U ذخیره شدن هر قلم داده در یک قطعه مجزا
sue and losse part U عرضه کالا به صورت مجزا یاتفکیک شده
pitches U وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
cells U تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
packet switching U ارسال داده ها به صورت بستههای مجزا گزینش بستهای
aline U ردیف شدن
aligns U ردیف کردن
colonnades U ردیف ستون
clavier U ردیف جا انگشتی
file number U شماره ردیف
single line U ردیف تکی
pattern U ردیف بندی
tier U ردیف افقی
tiers U ردیف صندلی
string U ردیف سلسله
tiers U ردیف کردن
tiers U ردیف شدن
tiers U ردیف افقی
colonnade U ردیف ستون
aligning U ردیف کردن
filed U ردیف صف به صف کردن
row U ردیف سطر
row U ردیف کردن
row U ردیف مین
rowed U ردیف کردن
rowed U ردیف مین
successions U ردیف جانشینی
rows U ردیف سطر
rows U ردیف مین
clavier U ردیف مضراب
align U ردیف کردن
aligned U ردیف کردن
rowed U ردیف سطر
file U ردیف صف به صف کردن
tier U ردیف شدن
spooler U برنامه ردیف گر
single file U یک ردیف ستون
shaw U ردیف درختان
seriation U ردیف کردن
seriated U ردیف شده
patterns U ردیف بندی
serially U بطور ردیف
range U سلسله ردیف
item number U شماره ردیف
ranged U سلسله ردیف
ranges U سلسله ردیف
realigned U ردیف کردن
lance corporal U هم ردیف سرجوخه
hedgerow U ردیف خاربن
hedgerows U ردیف خاربن
tierced U ردیف دار
tierced U ردیف شده
realign U ردیف کردن
succession U ردیف جانشینی
series U سلسله ردیف
rows U ردیف کردن
in a row U ردیف شده
realigns U ردیف کردن
tier U ردیف کردن
realigning U ردیف کردن
tier U ردیف صندلی
discrimination U حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
acheval U ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
monopteral U دارای یک ردیف ستون
hypen ladder U ردیف خطوط تیره
eleven punch U سوراخ ردیف یازدهم
tertial U سومین ردیف شاهپر
second defendant U متهم ردیف دوم
hedgerows U ردیف بوتههای پرچین
line-ups U ردیف ایستادن تیم
dress circle U صندلیهای ردیف جلوتماشاخانه
rows U ردیف چند خانه
line-up U ردیف ایستادن تیم
line up U ردیف ایستادن تیم
hedgerow U ردیف بوتههای پرچین
row U ردیف چند خانه
rowed U ردیف چند خانه
aligned U دریک ردیف قرار گرفتن
print spooling progarm U برنامه ردیف کننده چاپ
stack U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stacked U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
rivet gage U فاصله بین دو ردیف پرچ
terraces U ردیف خانههای بهم پیوسته
terrace U ردیف خانههای بهم پیوسته
aligns U دریک ردیف قرار گرفتن
onside U در ردیف یا پشت سر توپدار بودن
stacks U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com