Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
give
U
دادن پرداخت کردن
gives
U
دادن پرداخت کردن
giving
U
دادن پرداخت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
paying
U
پول دادن پرداخت
pay
U
پول دادن پرداخت
pays
U
پول دادن پرداخت
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
U
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
U
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
exchanged
U
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanges
U
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanging
U
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchange
U
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
U
کسری پرداخت کسر پرداخت
fate
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
burnishes
U
پرداخت کردن
furbishes
U
پرداخت کردن
polishes
U
پرداخت کردن
polish
U
پرداخت کردن
furbish
U
پرداخت کردن
scour
U
پرداخت کردن
buffer
U
پرداخت کردن
tumbles
U
پرداخت کردن
disbursed
U
پرداخت کردن
burnish
U
پرداخت کردن
to finish off
U
پرداخت کردن
planish
U
پرداخت کردن
pay
U
پرداخت کردن
tumble
U
پرداخت کردن
paying
U
پرداخت کردن
scoured
U
پرداخت کردن
pay off
U
پرداخت کردن
scours
U
پرداخت کردن
pays
U
پرداخت کردن
tumbled
U
پرداخت کردن
disburses
U
پرداخت کردن
disburse
U
پرداخت کردن
furbishing
U
پرداخت کردن
furbished
U
پرداخت کردن
disbursing
U
پرداخت کردن
file
U
ساییدن پرداخت کردن
filed
U
ساییدن پرداخت کردن
curries
U
پرداخت کردن چرم
pay off
U
تسویه کردن پرداخت
pay at sight
U
نقدا" پرداخت کردن
buffs
U
با چرم پرداخت کردن
pay in advance
U
پیش پرداخت کردن
die burnish
U
پرداخت کردن حدیدهای
buff
U
با چرم پرداخت کردن
to polish off
U
با شتاب پرداخت کردن
curry
U
پرداخت کردن چرم
payment in advance
U
پیش پرداخت کردن
reimbursed
U
باز پرداخت کردن
reimburses
U
باز پرداخت کردن
dabbing
U
پرداخت کردن سنگ
reimbursing
U
باز پرداخت کردن
reimburse
U
باز پرداخت کردن
smoothing
U
صاف کردن پرداخت
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
spots
U
کشف کردن اماده پرداخت
defaults
U
عدم پرداخت قصور کردن
default
U
عدم پرداخت قصور کردن
defaulted
U
عدم پرداخت قصور کردن
spot
U
کشف کردن اماده پرداخت
defaulting
U
عدم پرداخت قصور کردن
advancing
U
ترقی کردن پیش پرداخت
advances
U
ترقی کردن پیش پرداخت
advance
U
ترقی کردن پیش پرداخت
To demand prompt payment.
U
تقاضای پرداخت فوری کردن
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
final shaving
U
پرداخت
[کوتاه کردن نهایی پرزها]
to suspend payment
U
پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
ringing the changes
U
ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
disciplines
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
spends
U
پرداخت کردن خرج کردن
smooth the paint
U
رنگ کردن و پرداخت کردن
ro rub up
U
خمیر کردن پرداخت کردن
spend
U
پرداخت کردن خرج کردن
buff stick
U
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
carnet
U
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
licenses
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
compounding a felony
U
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
to picture
U
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
recoupment
U
قسطی پرداخت کردن یا بازپرداخت قسطی
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
dividend warrant
U
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
designs
U
پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
design
U
پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
corn-effect
U
ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
pursuing
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
collimate
U
موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
pursue
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
predicates
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicating
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicate
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
out lawry
U
طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
lay
U
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lays
U
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
receive
U
اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
receives
U
اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
anneal
U
نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
paying
U
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
to veer and heul
U
پیوسته تغییرعقیده دادن شل کردن وسفت کردن دراوردن
pay
U
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
pays
U
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
mounts
U
ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
compensates
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
statement
U
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statements
U
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
set out
U
شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
connect
U
اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
introduce
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
connects
U
اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
propagating
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagates
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
compensated
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
introduces
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
propagated
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
introduced
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
hiring
U
اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
designate
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
hire
U
اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
introducing
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
compensate
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
to adjust
U
وفق دادن
[سازگار کردن]
[مطابق کردن ]
designates
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
propagate
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
hires
U
اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
mount
U
ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
designating
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
settlements
U
پرداخت
pays
U
پرداخت
pay
U
پرداخت
bleaching
U
پرداخت
trim
U
پرداخت
settlement
U
پرداخت
payment
U
پرداخت
payments
U
پرداخت
glosser
U
پرداخت گر
polishes
U
پرداخت
expenditure
U
پرداخت
refunds
U
پس پرداخت
refunding
U
پس پرداخت
finishing
U
پرداخت
polish
U
پرداخت
paying
U
پرداخت
disbursement
U
پرداخت
remitment
U
پرداخت
renderings
U
پرداخت
rendering
U
پرداخت
discharging
U
پرداخت
refund
U
پس پرداخت
refunded
U
پس پرداخت
furbisher
U
پرداخت گر
outlay
U
پرداخت
pt
U
پرداخت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com