Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ravage
U
خرابی وارد اوردن
ravaged
U
خرابی وارد اوردن
ravages
U
خرابی وارد اوردن
ravaging
U
خرابی وارد اوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inflict
U
ضربت وارد اوردن
endamage
U
خسارت وارد اوردن
inflicted
U
ضربت وارد اوردن
inflicts
U
ضربت وارد اوردن
inflicting
U
ضربت وارد اوردن
to take toll of any one
U
تلفات زیادبرکسی وارد اوردن
inflicting
U
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicts
U
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicted
U
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflict
U
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
ingrate
U
تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
scoffs
U
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffing
U
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoff
U
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffed
U
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
posts
U
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posted
U
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post-
U
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post
U
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
to incur a punishment
U
تنبیه بر خود وارد اوردن سزاوار تنبیه شدن
wake up
U
کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
governmentalize
U
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
i had scarely arrived
U
تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
to press against any thing
U
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize
U
بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
grasps
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
terrtorialize
U
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
malfunction
U
خرابی
devastation
U
خرابی
destruction
U
خرابی
demolition
U
خرابی
demolitions
U
خرابی
smash
U
خرابی
godsend
U
خرابی
ruination
U
خرابی
faults
U
خرابی
disrepair
U
خرابی
eversion
U
خرابی
fault
U
خرابی
desolation
U
خرابی
failures
U
خرابی
breakdowns
U
خرابی
breakdown
U
خرابی
failure
U
خرابی
faulted
U
خرابی
dilapidation
U
خرابی
wrecks
U
خرابی
wrecking
U
خرابی
wreck
U
خرابی
malfunctioned
U
خرابی
ruins
U
خرابی
havoc
U
خرابی
ruining
U
خرابی
smashes
U
خرابی
malfunctions
U
خرابی
rottenness
U
خرابی
wreckage
U
خرابی
ruin
U
خرابی
equipment failure
U
خرابی تجهیزاتی
wrack
U
خرابی بدبختی
crashingly
U
شکستگی خرابی
crashing
U
شکستگی خرابی
crashes
U
شکستگی خرابی
decays
U
خرابی تنزل
decaying
U
خرابی تنزل
decayed
U
خرابی تنزل
collapse mechanism
U
مکانیزم خرابی
decay
U
خرابی تنزل
disk crash
U
خرابی دیسک
car breakdown
U
خرابی اتومبیل
catastrophic failure
U
خرابی فجیع
crash
U
شکستگی خرابی
crashed
U
شکستگی خرابی
fail soft
U
با خرابی ملایم
fail soft
U
با خرابی تدریجی
fault description
U
توضیح خرابی
error description
U
توضیح خرابی
description of error
U
توضیح خرابی
defect description
U
توضیح خرابی
fail safe
U
با خرابی امن
fail-safe
U
با خرابی امن
power failure
U
خرابی برق
power failures
U
خرابی برق
insulation fault
U
خرابی نارسانا
transient failure
U
خرابی گذرا
to do execution
U
خرابی وارداوردن
the mischief of it is that'
U
خرابی ان اینست که
failure free
U
بدون خرابی
failure rate
U
نرخ خرابی
page fault
U
خرابی صفحه
failure rate
U
میزان خرابی
fail softly
U
با خرابی ملایم
fail softly
U
با خرابی تدریجی
drinking was his ruin
U
باعث خرابی اوشد
failure safety
U
ایمنی در برابر خرابی
non destructive test
U
ازمایش بدون خرابی
failure logcing
U
ثبت وقوع خرابی
failure prediction
U
پیش بینی خرابی
reliability
U
ایمنی در برابر خرابی
cleans
U
بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
terminals
U
خرابی که قابل تعمیر نیست
machined
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
terminal
U
خرابی که قابل تعمیر نیست
mean time between failures
U
زمان میانگین بین دو خرابی
cleaned
U
بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
wrackful
U
خراب کننده مسبب خرابی
clean
U
بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
machines
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
cleanest
U
بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
machine
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
failures
U
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
auto
U
تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
machine
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
bombs
U
خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
bombed out
U
خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
machined
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
bombed
U
خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
bomb
U
خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
detritus
U
چیزی که در نتیجه خرابی بدست اید
maintainability
U
ویژگی مربوط به جداسازی وتعمیر یک خرابی
autos
U
تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
it spells ruin to the workmen
U
متضمن خانه خرابی کارگران است
failure
U
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
on line fault tolerant system
U
سیستم تحمل خرابی درون خطی
bent
U
اسم رمز برای خرابی وسایل
standby
U
که در صورت خرابی آماده استفاده است
cabled
U
ابزار بررسی قط عی یا خرابی در سیم کشی
cable
U
ابزار بررسی قط عی یا خرابی در سیم کشی
standbys
U
که در صورت خرابی آماده استفاده است
destruct
U
خرابی عمدی موشک قبل ازپرتاب ان
corrective maintenance
U
جداسازی وتصحیح خرابی ها پس ازوقوع انها
machines
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
degradation
U
کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
failed
U
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
mtbf
U
زمان میانگین بین دو خرابی Failures Between eanTime
fails
U
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
structural damage
U
خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
fail
U
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
cacogenics
U
رشتهای از علم درباره فسادو خرابی نژاد
redundancy
U
تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
glitches
U
خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
glitch
U
خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
maintenance
U
مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
standbys
U
قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
it tends to ruin him
U
وسائل خانه خرابی یاهلاکت اورافراهم میکند منجرمیشودبهلاکت او
maintainability
U
توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
standby
U
قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
contingency plan
U
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
MTF
U
متوسط زمانی که یک وسیله تا پیش از خرابی کار میکند
redundancies
U
تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
shut off mechanism
U
وسیلهای که در صورت بروز خرابی فرایند را متوقف میکند
hit
U
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
mean
U
مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
meanest
U
مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
hits
U
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
rerun
U
محلی دربرنامه که اجرا ازآنجا شروع میشود پس از توقف یا خرابی
odd
U
روش بررسی صحت و عدم خرابی داده دودویی ارسالی
odder
U
روش بررسی صحت و عدم خرابی داده دودویی ارسالی
hitting
U
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
meaner
U
مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
oddest
U
روش بررسی صحت و عدم خرابی داده دودویی ارسالی
service
U
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
serviced
U
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
powers
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powering
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powered
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
graceful degradation
U
اجازه دادن به بخشهایی از سیستم برای کار کردن پس از خرابی یک بخش
throw the baby out with the bathwater
<idiom>
U
(تروخشک باهم میسوزد)کل چیزی رادور ریختن به خاطر خرابی یک قسمت آن
bombed out
U
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombs
U
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
redundancies
U
اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
bombed
U
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
fail safe system
U
سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
surges
U
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surged
U
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
redundancy
U
اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
fall back
U
دستورات و توابع دادههای موقت مخصوص که در صورت خطا یا خرابی استفاده میشود
bomb
U
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
surge
U
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
fallout
U
خرابی مولفههای الکترونیکی که به هنگام کنترل کیفی یک قطعه جدید از تجهیزات به وقوع می پیوندد
hotter
U
سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
hot
U
سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
hottest
U
سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
maintenance
U
قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
holed
U
1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
holing
U
1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
holes
U
1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
hole
U
1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
replication
U
1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
warm standby
U
وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
hep
U
وارد
comer
U
وارد
intrant
U
وارد
familiar
U
وارد در
infare
U
وارد
pertinenet
U
وارد به
relevant
U
وارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com