English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2408 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
preserve U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserves U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserving U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preserves U باقی نگهداشتن
preserving U باقی نگهداشتن
preserve U باقی نگهداشتن
sustain U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
shields U محافظت کردن
shelter U محافظت کردن
sheltering U محافظت کردن
sheltered U محافظت کردن
shield U محافظت کردن
guards U محافظت کردن
protect U محافظت کردن
protecting U محافظت کردن
shelters U محافظت کردن
protects U محافظت کردن
guarding U محافظت کردن
guard U محافظت کردن
cares U محافظت کردن مراقبت
care U محافظت کردن مراقبت
cared U محافظت کردن مراقبت
to screen [from] U [با پرده] محافظت کردن [از]
restraining U نگهداشتن مهار کردن
restrains U نگهداشتن مهار کردن
restrain U نگهداشتن مهار کردن
propping U نگهداشتن پشتیبانی کردن
prop U نگهداشتن پشتیبانی کردن
propped U نگهداشتن پشتیبانی کردن
to screen one's eyes from the sun U از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
safeguarding U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguards U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarded U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguard U تامین کردن امن نگهداشتن
tally U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallied U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
eat one's cake and have it too <idiom> U هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
residue check U بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
keeps U اداره کردن محافظت کردن
guarding U محافظت کردن نگهبانی کردن
keep U اداره کردن محافظت کردن
guard U محافظت کردن نگهبانی کردن
guards U محافظت کردن نگهبانی کردن
screened U محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screening, screenings U محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screen U محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screens U محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
conservation U محافظت
preservation U محافظت
care U محافظت
cared U محافظت
cares U محافظت
protection U محافظت
sheltering U محافظت حمایت
thermal protection U محافظت حرارتی
shelters U محافظت حمایت
normal maintenance U محافظت عادی
stickability U قابلیت محافظت
copy protection U محافظت از کپی
preservation U محافظت جلوگیری
shelter U محافظت حمایت
preserve wood U محافظت چوب
sheltered U محافظت حمایت
reserved words U کلمههای محافظت شده
The Physics of Radiation Protection U فیزیک محافظت از پرتو
right of self preservation U حق محافظت از سرحدات خود
Health physics U فیزیک محافظت از پرتو
protected storage U حافظه محافظت شده
protected storage U انباره محافظت شده
security U محافظت شده یا رمزدار
hold on U نگهداشتن
to keep in d. U نگهداشتن
to hold in restraint U نگهداشتن
saves U نگهداشتن
to take into custody U نگهداشتن
sustained U نگهداشتن
retaining U نگهداشتن
sustain U نگهداشتن
retained U نگهداشتن
imprison U نگهداشتن
retains U نگهداشتن
retain U نگهداشتن
preserving U نگهداشتن
sustains U نگهداشتن
preserves U نگهداشتن
reserve U نگهداشتن
imprisons U نگهداشتن
retention U نگهداشتن
imprisoning U نگهداشتن
holds U نگهداشتن
hold U نگهداشتن
reserves U نگهداشتن
reserving U نگهداشتن
preserve U نگهداشتن
bate U نگهداشتن
save U نگهداشتن
saved U نگهداشتن
protective U زره حفافتی محافظت کننده
protected passed pawn U پیاده رونده محافظت شده
sabbattize U سبت نگهداشتن
snubs U نگهداشتن طناب
chin U زیرچانه نگهداشتن
chins U زیرچانه نگهداشتن
snub U نگهداشتن طناب
station keeping U در خط نگهداشتن ناو
have custody of U امانت نگهداشتن
lock U محکم نگهداشتن
secure U محکم نگهداشتن
fid U بامیله نگهداشتن
retraining U نگهداشتن در ندامتگاه
snubbed U نگهداشتن طناب
snubbing U نگهداشتن طناب
locks U محکم نگهداشتن
hold over <idiom> U طولانی نگهداشتن
tong U باانبر نگهداشتن
count out <idiom> U بیرون نگهداشتن
secures U محکم نگهداشتن
over- U باقی
over U باقی
unprotected U که قابل تغییرات و محافظت شده نیست
parkas U نوعی کت برای محافظت از باد و باران
to block a ball U نگهداشتن توپ در بازی
float U روی اب نگهداشتن شناور
grab U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
wage freeze U ثابت نگهداشتن دستمزد
maintained U نگهداشتن برقرار داشتن
surges U تحت کشش نگهداشتن
l support U نگهداشتن بصورت زاویه
grabbed U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
maintains U نگهداشتن برقرار داشتن
desiccate U در جای خشک نگهداشتن
grabs U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
floats U روی اب نگهداشتن شناور
surged U تحت کشش نگهداشتن
locked up U زیر قفل نگهداشتن
holds U نگهداشتن پناهگاه گرفتن
maintain U نگهداشتن برقرار داشتن
hold U نگهداشتن پناهگاه گرفتن
keep up <idiom> U درشرایط عالی نگهداشتن
floated U روی اب نگهداشتن شناور
to choke down U بزحمت دردل نگهداشتن
surge U تحت کشش نگهداشتن
To hold (keep) a secret close to ones chest. U رازی درسینه نگهداشتن
grabbing U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
scantling U باقی مانده
come through U باقی ماندن
gleanings U ریزه باقی
conservation force U نیروی باقی
survive U باقی بودن
leaving U باقی گذاردن
debris U باقی مانده
surplus U باقی مانده
reopens U باقی بودن
reopening U باقی بودن
reopened U باقی بودن
aliquant U باقی اورنده
to leave behind U باقی گذاردن
reopen U باقی بودن
surpluses U باقی مانده
to be on the safe side U باقی نباشد
remainder U باقی مانده
to be in arrear U باقی داربودن
leave U باقی گذاردن
holdover U باقی مانده
storing U می باقی می ماند
behinds U باقی کار
behind U باقی دار
behind U باقی کار
impressed U باقی گذاردن
organzine U ابریشم باقی
holdovers U باقی مانده
remnant U باقی مانده
survives U باقی بودن
otherworld U عالم باقی
impressing U باقی گذاردن
impresses U باقی گذاردن
behinds U باقی دار
survived U باقی بودن
impress U باقی گذاردن
remains U باقی مانده
left over U باقی مانده
extant U باقی مانده
hold over U باقی ماندن
surviving U باقی بودن
remnants U باقی مانده
out of <idiom> U باقی نمانده
dregs U باقی مانده
store U می باقی می ماند
breakers U وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
breaker U وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
cladding U ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
card up one's sleeve <idiom> U برای روز مبادا نگهداشتن
cross support U نگهداشتن بدن بحالت صلیب
to safeguard [against] U امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
cassette U پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassettes U پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
variables U داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
variable U داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
trailed U اثرپا باقی گذاردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com