Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
copy protection
U
جلوگیری از اعمال کپی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
maintenance
U
جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
Other Matches
agents
U
مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agent
U
مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
contructive larcency
U
مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
brain washing
U
مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
erasable
U
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
exercise
U
اعمال
exercised
U
اعمال
exertions
U
اعمال
exercises
U
اعمال
acts
U
اعمال
exercising
U
اعمال
doings
U
اعمال
exertion
U
اعمال
exercising a right
U
اعمال حق
undertakings
U
اعمال
applications
U
اعمال
application
U
اعمال
impressment
U
اعمال زور
exerted
U
اعمال کردن
exert
U
اعمال کردن
imposes
U
اعمال نفوذکردن
impose
U
اعمال نفوذکردن
labourhardl
U
اعمال شاقه
preventative actions
U
اعمال بازدارنده
exerts
U
اعمال کردن
apply
U
اعمال کردن
applies
U
اعمال کردن
willable
U
قابل اعمال
peonage
U
اعمال شاقه
galleys
U
اعمال شاقه
hard labour
U
اعمال شاقه
exerting
U
اعمال کردن
workable
U
قابل اعمال
applying
U
اعمال کردن
strong-arm
U
اعمال زورکردن
exercising force
U
اعمال زور
exertions
U
اعمال زور
exertion
U
اعمال زور
hard labor
U
اعمال شاقه
applier
U
اعمال کننده
the galleys
U
اعمال شاقه
applicatory
U
اعمال شدنی
applicator
U
اعمال کننده
lobbying
U
اعمال نفوذ
applicative
U
اعمال کردنی
strong arm
U
اعمال زورکردن
showing partial views
U
اعمال نظر
takeovers
U
اعمال کنترل
takeover
U
اعمال کنترل
to have the pull of
U
اعمال نفوذکردن بر
To use force(violence)
U
اعمال زور کردن
use one's influence
U
اعمال نفوذ کردن
unfair trade practice
U
اعمال تجاری نادرست
house keeping operation
U
اعمال خانه داری
To bring pressure to bear . To exert pressure .
U
اعمال فشار کردن
to use one's influence upon
U
اعمال نفوذ کردن بر
showing partial views
U
اعمال نظر کردن
undue influence
U
اعمال نفوذ ناروا
non serverign acts
U
اعمال تصدی دولت
governance
U
اعمال قوه اختیارداری
penal servitude
U
حبس با اعمال شاقه
imprisonment with hard labour
U
حبس با اعمال شاقه
alteration
U
تغییر اعمال شده
embraceor
U
اعمال نفوذ کننده
jar
U
اعمال شوک شدید به یک وسیله
squeeze
U
[آبگیری از فرش با اعمال فشار]
jarred
U
اعمال شوک شدید به یک وسیله
jars
U
اعمال شوک شدید به یک وسیله
intervention
U
عمل اعمال تغییر در سیستم
put on
U
اعمال کردن بکار گماردن
interventions
U
عمل اعمال تغییر در سیستم
imposed deformation
U
تغییر شکل اعمال شده
applied magnetic field
U
میدان مغناطیسی اعمال شده
capitalization
U
اعمال سیستم سرمایه داری
confidential
U
است نه اعمال تصدی موجودباشد
encodes
U
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
encode
U
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
embracer
U
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
modification
U
تغییر اعمال شده به چیزی
procrustean
U
بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
track records
U
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
the exercised thier veto
U
انها حق وتوی خود را اعمال کردند
actions
U
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action
U
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
pulsed
U
اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
pulse
U
اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
technology
U
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
powering
U
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powered
U
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powers
U
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
track record
U
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
embracery
U
اعمال نفوذاز راه رشوه یا تهدیدوغیره
technologies
U
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
power
U
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powers
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
dynamically
U
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
power
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
arguments
U
متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
embracery
U
جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
powering
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
argument
U
متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
arithmetic
U
تابع ریاضی اعمال شده روی داده
powered
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
dynamic
U
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
embraceor
U
متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
knowledge
U
دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
correctional custudy
U
روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
interactive
U
پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
take over bid
U
پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
syntax
U
قوانین گرامری اعمال شده به یک زبان برنامه نویسی
equitable mortgage
U
از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
impressure
U
اعمال نیرو بر روی چیزی فشار و زور درامری
omnia pressumuntur solemniter
U
اصل بر صحیح انجام شدن همه اعمال است
phosphor
U
مادهای که در اثر اعمال انرژی نور تولید میکند
non procedural language
U
بلکه یک مجموعه قواعدی وضع میکند که اعمال می شوند
hash
U
عدد ایجاد شده پس از اعمال کلید در تابع hash
debarment
U
جلوگیری
interdiction
U
جلوگیری
stoppages
U
جلوگیری
countercheck
U
جلوگیری
suppression
U
جلوگیری
prevention
U
جلوگیری
stoppage
U
جلوگیری
obstruction
U
جلوگیری
obstructions
U
جلوگیری
forbiddance
U
جلوگیری
premunition
U
جلوگیری
interception
U
جلوگیری
contraception
U
جلوگیری
arrested
U
سد جلوگیری
arrests
U
سد جلوگیری
arrest
U
سد جلوگیری
restraints
U
جلوگیری
restraint
U
جلوگیری
case law
U
رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
stable
U
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stables
U
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
transformational rules
U
مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
diode
U
دیور نیمه هادی که در صورت اعمال جریان نور منتشرمیکند
condition
U
وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
stochastic model
U
نمایش ریاضی سیستم که حاوی اثرات اعمال تصادفی است
head pessure
U
فشار اعمال شده توسط یک سیال به سبب ارتفاع ستون ان
preclusive
U
جلوگیری کننده
prevented
U
جلوگیری کردن
preservation
U
محافظت جلوگیری
prohibit
U
جلوگیری کردن
preventive
U
جلوگیری کننده
contraception
U
جلوگیری از ابستنی
prevent
U
جلوگیری کردن از
prevent
U
جلوگیری کردن
preventive
U
عامل جلوگیری
check
U
جلوگیری کردن از
checked
U
جلوگیری کردن از
prohibiting
U
جلوگیری کردن
prohibits
U
جلوگیری کردن
hinder
U
جلوگیری کردن
hindered
U
جلوگیری کردن
pull up
U
جلوگیری کردن
preventible
U
قابل جلوگیری
hindering
U
جلوگیری کردن
hinders
U
جلوگیری کردن
preventable
U
قابل جلوگیری
restrain
U
جلوگیری کردن از
restraining
U
جلوگیری کردن از
restrains
U
جلوگیری کردن از
preventability
U
قابلیت جلوگیری
prevenience
U
منع جلوگیری
checks
U
جلوگیری کردن از
arrest
U
جلوگیری کردن
prevented
U
جلوگیری کردن از
repressed
U
جلوگیری شده
inhibitor
U
جلوگیری کننده
inhibitive
U
وابسته به جلوگیری
inhibiter
U
جلوگیری کننده
accident prevention
U
جلوگیری از سانحه
arrest
U
جلوگیری از سقوط
hold in
U
جلوگیری کردن
checkless
U
غیرقابل جلوگیری
erosion control
U
جلوگیری از فرسایش
controlment
U
اختیارداری جلوگیری
stops
U
جلوگیری منع
stopping
U
جلوگیری منع
stopped
U
جلوگیری منع
stop
U
جلوگیری منع
interceptive
U
جلوگیری کننده
interdict
U
جلوگیری ممنوعیت
abatement
U
فروکش جلوگیری
preventing
U
جلوگیری کردن
preventing
U
جلوگیری کردن از
prevents
U
جلوگیری کردن
prevents
U
جلوگیری کردن از
inhibition
U
جلوگیری از بروزاحساسات
inhibitions
U
جلوگیری از بروزاحساسات
preservative
U
ماده جلوگیری
preservatives
U
ماده جلوگیری
uncontrollably
U
غیرقابل جلوگیری
uncontrollable
U
غیرقابل جلوگیری
noise suppression
U
جلوگیری ازپارازیت
letted
U
منع جلوگیری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com