Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reproduction
U
تولید دوباره
reproductions
U
تولید دوباره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
circulating
U
چرخش ذخیره سازی که دادههای ذخیره شده رابه صورت مجموعهای از باس ها که در طول رسانه حرکت می کنند نگهداری میکند و وقتی به انتها می رسند دوباره تولید میکند
reproducer
U
دوباره تولید کننده
unregenerate
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
Other Matches
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
loops
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
revet
U
دوباره
continually
U
دوباره و دوباره
on more
U
دوباره
again
U
دوباره
afresh
U
دوباره
anew
U
دوباره
bis
U
دوباره
de novo
U
دوباره
reseated
U
دوباره نشاندن
reelect
U
دوباره گزیدن
reseat
U
دوباره نشاندن
refilling
U
دوباره پر کردن
regorge
U
دوباره فروبردن
revest
U
دوباره گماشتن
refill
U
دوباره پر کردن
rejoining
U
دوباره پیوستن به
rejoins
U
دوباره پیوستن به
refilled
U
دوباره پرکردن
rewake
U
دوباره برانگیختن
refilled
U
دوباره پر کردن
refilling
U
دوباره پرکردن
reenagement
U
استخدام دوباره
rehear
U
دوباره شنیدن
reseating
U
دوباره نشاندن
reseats
U
دوباره نشاندن
retakes
U
دوباره گرفتن
repeats
U
دوباره گفتن
refills
U
دوباره پر کردن
recature
U
دوباره تسخیرکردن
recoat
U
دوباره اندودن
retaken
U
دوباره گرفتن
re-ran
U
دوباره دویدن
retake
U
دوباره گرفتن
re-run
U
دوباره دویدن
retransmit
U
دوباره فرستادن
redintegrate
U
دوباره مستقرشونده
re-running
U
دوباره دویدن
re-runs
U
دوباره دویدن
refills
U
دوباره پرکردن
reworking
U
دوباره ورزیدن
rejoined
U
دوباره پیوستن به
refill
U
دوباره پرکردن
rejoin
U
دوباره پیوستن به
rewriting
U
دوباره نوشتن
rewrites
U
دوباره نویسی
redeveloping
U
دوباره فاهرکردن
reinvest
U
دوباره گماشتن
redeveloped
U
دوباره فاهرکردن
readjusting
U
دوباره تعدیل
encores
U
دوباره بنوازید
encore
U
دوباره بنوازید
redevelops
U
دوباره فاهرکردن
rewrites
U
دوباره نوشتن
remakes
U
دوباره سازی
rewrite
U
دوباره نویسی
remake
U
دوباره سازی
render
U
دوباره دادن
rendered
U
دوباره دادن
renders
U
دوباره دادن
rewrite
U
دوباره نوشتن
rewriting
U
دوباره نویسی
rewritten
U
دوباره نوشتن
rewritten
U
دوباره نویسی
twice born
U
دوباره زاد
redevelop
U
دوباره فاهرکردن
rewriter
U
دوباره نویس
reinstate
U
دوباره گماشتن
reissuing
U
دوباره منتشرکردن
reissues
U
دوباره منتشرکردن
reissued
U
دوباره منتشرکردن
reissue
U
دوباره منتشرکردن
repeats
U
دوباره ساختن
reinstated
U
دوباره گماشتن
refillable
U
دوباره پر کردنی
repeat
U
دوباره ساختن
repeat
U
دوباره گفتن
second check
U
بررسی دوباره
reinstates
U
دوباره گماشتن
reinstating
U
دوباره گماشتن
rewrote
U
دوباره نویسی
to come again
U
دوباره امدن
recaptures
U
دوباره تسخیرکردن
replenishment
U
دوباره پرکردن
refreshingly
U
دوباره سازی
double-check
<idiom>
U
دوباره چک کردن
refreshing
U
دوباره سازی
Come again
<idiom>
دوباره تکرار کن.
reconstruction
U
دوباره سازی
A fresh lease of life.
U
عمر دوباره
replenishing
U
دوباره پر کردن
replenishes
U
دوباره پر کردن
reworks
U
دوباره ورزیدن
replenished
U
دوباره پر کردن
replenish
U
دوباره پر کردن
refreshes
U
دوباره پر کردن
refreshed
U
دوباره پر کردن
reworked
U
دوباره ورزیدن
re construction
U
دوباره سازی
re count
U
دوباره شمردن
restart
U
شروع دوباره
resorption
U
بلع دوباره
refloating
U
دوباره به اب انداختن
recapturing
U
دوباره تسخیرکردن
repeated test
U
ازمون دوباره
recaptured
U
دوباره تسخیرکردن
recapture
U
دوباره تسخیرکردن
repass
U
دوباره عبورکردن
resorb
U
دوباره بعلیدن
reproducing
U
دوباره تولیدکردن
repiece
U
دوباره سر هم دادن
reproduces
U
دوباره تولیدکردن
come back
U
دوباره مد شدن
reproduced
U
دوباره تولیدکردن
refloat
U
دوباره به اب انداختن
refloated
U
دوباره به اب انداختن
reproduce
U
دوباره تولیدکردن
rework
U
دوباره ورزیدن
rewrote
U
دوباره نوشتن
reedify
U
دوباره ساختن
reassembling
U
دوباره سوارکردن
re fuse
U
دوباره گداختن
rally
U
دوباره بکارانداختن
once more
U
دوباره باردیگر
refloats
U
دوباره به اب انداختن
recurring
U
دوباره فاهرشونده
rebirth
U
تولد دوباره
rallies
U
دوباره بکارانداختن
resurge
U
دوباره برخاستن
fox message
U
پیام دوباره
digamy
U
عروسی دوباره
readjusts
U
دوباره تعدیل
repullulate
U
دوباره درامدن
readjusted
U
دوباره تعدیل
retaking
U
دوباره گرفتن
rallied
U
دوباره بکارانداختن
readjust
U
دوباره تعدیل
reproducer
U
دوباره تولیدکننده
reassembles
U
دوباره سوارکردن
reassemble
U
دوباره سوارکردن
re edify
U
دوباره ساختن
re echo
U
دوباره برگرداندن
reconstructions
U
دوباره سازی
resold
U
دوباره فروختن
resells
U
دوباره فروختن
reselling
U
دوباره فروختن
resell
U
دوباره فروختن
refresh
U
دوباره پر کردن
plerosis
U
دوباره پرشدن
reassembled
U
دوباره سوارکردن
re establishment
U
دوباره برقرارسازی
reunited
U
دوباره بهم پیوستن
reunite
U
دوباره بهم پیوستن
remarry
U
دوباره عروسی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com