Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
zero beat
U
تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
zeroes
U
تنظیم دقیق دستگاه
zeros
U
تنظیم دقیق دستگاه
altitude fine adjustment
دستگاه تنظیم دقیق
zero
U
تنظیم دقیق دستگاه
sight adjustment
U
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration
U
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
tunes
U
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune
U
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
fine setting
U
تنظیم دقیق
precision adjustment
U
تنظیم دقیق
fine adjustment
U
تنظیم دقیق
synchro
U
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
precision adjustment
U
تنظیم دقیق تیر
fine adjustment knob
دکمه تنظیم دقیق
precision adjustment
U
تنظیم تیر دقیق
fine sight
U
تنظیم خط نشانه دقیق
calibration
U
تنظیم الات دقیق
fine sight
U
تنظیم دقیق زاویه توپ
damping
U
تنظیم کار دستگاه
thermoregulator
U
دستگاه تنظیم حرارت
power pack
U
دستگاه تنظیم برق
automation
U
دستگاه تنظیم خودکار
pantograph
U
دستگاه رسام قابل تنظیم
preselection
U
تنظیم از قبل
[دستگاه سازی]
pacemakers
U
دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب
pacemaker
U
دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب
mach trim compensator
U
دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
preset vector
U
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
tune
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
U
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
thermostats
U
:الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
thermostat
U
:الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
precise
U
دقیق کردن
precision drill
U
مته کردن دقیق
precision bore
U
سوراخ کردن دقیق
edge sharpening
U
دقیق کردن لبه
subtilize
U
دقیق وحساس ولطیف کردن
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
exact location
U
تعیین کردن محل دقیق نقاط
camera station
U
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
calibrate
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
stet processus
U
گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
compensated
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensate
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensates
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
set out
U
شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
lineup
U
تنظیم کردن
classifying
U
تنظیم کردن
classify
U
تنظیم کردن
to set out
U
تنظیم کردن
adjusting
U
تنظیم کردن
calibrating
U
تنظیم کردن
redact
U
تنظیم کردن
regiments
U
تنظیم کردن
to make out
U
تنظیم کردن
to draw out
U
تنظیم کردن
to draw up
U
تنظیم کردن
regiment
U
تنظیم کردن
classifies
U
تنظیم کردن
calibrates
U
تنظیم کردن
regulate
U
تنظیم کردن
tunes
U
تنظیم کردن
lay down
U
تنظیم کردن
set up
U
تنظیم کردن
adjust
U
تنظیم کردن
attend
U
تنظیم کردن
attending
U
تنظیم کردن
attends
U
تنظیم کردن
regulated
U
تنظیم کردن
calibrated
U
تنظیم کردن
calibrate
U
تنظیم کردن
regulating
U
تنظیم کردن
to put in to shape
U
تنظیم کردن
tune
U
تنظیم کردن
regulates
U
تنظیم کردن
adjusts
U
تنظیم کردن
regularizing
U
تنظیم کردن
frame
U
تنظیم کردن
regularizes
U
تنظیم کردن
regularized
U
تنظیم کردن
adjustments
U
تنظیم کردن
regularize
U
تنظیم کردن
regularising
U
تنظیم کردن
regularises
U
تنظیم کردن
formulating
U
تنظیم کردن
regularised
U
تنظیم کردن
make out
U
تنظیم کردن
formulate
U
تنظیم کردن
adjustment
U
تنظیم کردن
formulates
U
تنظیم کردن
formulated
U
تنظیم کردن
page
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
adjusts
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusting
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
spots
U
تنظیم تیر کردن
draw up
U
کارها را تنظیم کردن
ranging
U
تنظیم تیر کردن
reconstitute
U
تنظیم مقیاس کردن
reconstituted
U
تنظیم مقیاس کردن
spot
U
تنظیم تیر کردن
ranging
U
تنظیم کردن اسلحه
preset
U
از پیش تنظیم کردن
set the clock
U
ساعت را تنظیم کردن
adjustments
U
تنظیم و میزان کردن
pre-setting
U
از پیش تنظیم کردن
pre-sets
U
از پیش تنظیم کردن
pre-set
U
از پیش تنظیم کردن
tune up
U
موتور را تنظیم کردن
reconstitutes
U
تنظیم مقیاس کردن
reconstituting
U
تنظیم مقیاس کردن
registration fire
U
اجرای تیر دقیق برای ثبت تیر کردن
adjusting
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
zero
U
روی صفر تنظیم کردن
adjusts
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
sight in
U
تنظیم کردن دید در تفنگ
adjusts
U
میزان کردن تنظیم کنید
zeroes
U
روی صفر تنظیم کردن
order
U
سفارش دادن تنظیم کردن
replenishes
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
zeros
U
روی صفر تنظیم کردن
replenish
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
replenished
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
replenishing
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
adjusting
U
میزان کردن تنظیم کنید
to draw up a contract
U
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
meteorograph
U
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator
U
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
indicted
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
mounts
U
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
edit
U
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
indicts
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
billing
U
صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
edited
U
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
set
U
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
locate
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
pressurizing
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
located
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
pressurizes
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
setting up
U
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
locates
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locating
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
pressurising
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pilot
U
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
piloted
U
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pilots
U
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pressurises
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
indicting
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
sets
U
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
indict
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
mount
U
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
timing
U
تنظیم زمان عمل کردن موتور
pressurize
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
transponder
U
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
U
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
sight alinement
U
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
call book
U
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
zeros
U
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
wake up
U
تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
zeroes
U
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zero
U
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
all mains set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore
U
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
print
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
control
U
نظارت کردن تنظیم کردن
aligning
U
تنظیم کردن تطبیق کردن
to balance out
U
میزان کردن
[تنظیم کردن ]
adjusts
U
تعدیل کردن تنظیم کردن
controls
U
نظارت کردن تنظیم کردن
adjusting
U
تعدیل کردن تنظیم کردن
align
U
تنظیم کردن تطبیق کردن
aligns
U
تنظیم کردن تطبیق کردن
aligned
U
تنظیم کردن تطبیق کردن
controlling
U
نظارت کردن تنظیم کردن
edit
U
تصحیح کردن تنظیم کردن
edited
U
تصحیح کردن تنظیم کردن
adapting
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
zeros
U
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zeroes
U
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zero
U
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
to tune in TV
[radio]
U
روی کانال مشخصی تلویزیون
[رادیو]
را تنظیم کردن
adapts
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com