English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tune U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sight adjustment U تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
calibration U تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
range spotting U تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
camera station U ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
paged U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sight alinement U تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
go no go U اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay U تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
adjusting ring U حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
regularizes U تنظیم کردن
calibrates U تنظیم کردن
regularizing U تنظیم کردن
regularized U تنظیم کردن
regularize U تنظیم کردن
regulate U تنظیم کردن
adjustment U تنظیم کردن
lineup U تنظیم کردن
calibrated U تنظیم کردن
formulate U تنظیم کردن
set up U تنظیم کردن
classifies U تنظیم کردن
regulated U تنظیم کردن
attend U تنظیم کردن
regulates U تنظیم کردن
redact U تنظیم کردن
attends U تنظیم کردن
classifying U تنظیم کردن
to make out U تنظیم کردن
classify U تنظیم کردن
calibrating U تنظیم کردن
lay down U تنظیم کردن
formulated U تنظیم کردن
adjusts U تنظیم کردن
formulating U تنظیم کردن
attending U تنظیم کردن
regiments U تنظیم کردن
regiment U تنظیم کردن
regularises U تنظیم کردن
tunes U تنظیم کردن
to draw up U تنظیم کردن
formulates U تنظیم کردن
to set out U تنظیم کردن
regularised U تنظیم کردن
calibrate U تنظیم کردن
regularising U تنظیم کردن
to put in to shape U تنظیم کردن
adjust U تنظیم کردن
adjusting U تنظیم کردن
regulating U تنظیم کردن
frame U تنظیم کردن
tune U تنظیم کردن
to draw out U تنظیم کردن
make out U تنظیم کردن
adjustments U تنظیم کردن
pre-setting U از پیش تنظیم کردن
tune up U موتور را تنظیم کردن
ranging U تنظیم تیر کردن
pre-sets U از پیش تنظیم کردن
set the clock U ساعت را تنظیم کردن
spots U تنظیم تیر کردن
ranging U تنظیم کردن اسلحه
spot U تنظیم تیر کردن
pre-set U از پیش تنظیم کردن
preset U از پیش تنظیم کردن
reconstitute U تنظیم مقیاس کردن
reconstituted U تنظیم مقیاس کردن
reconstitutes U تنظیم مقیاس کردن
reconstituting U تنظیم مقیاس کردن
adjustments U تنظیم و میزان کردن
draw up U کارها را تنظیم کردن
calibrated air speed U سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
trimsize U اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
zeros U روی صفر تنظیم کردن
replenishing U تنظیم کردن روغن سلاحها
replenished U تنظیم کردن روغن سلاحها
sight in U تنظیم کردن دید در تفنگ
replenish U تنظیم کردن روغن سلاحها
replenishes U تنظیم کردن روغن سلاحها
adjusts U تصفیه نمودن تنظیم کردن
zeroes U روی صفر تنظیم کردن
to draw up a contract U قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
adjusting U میزان کردن تنظیم کنید
adjusting U تصفیه نمودن تنظیم کردن
order U سفارش دادن تنظیم کردن
zero U روی صفر تنظیم کردن
adjusts U میزان کردن تنظیم کنید
located U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
pressurising U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
billing U صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
timing U تنظیم زمان عمل کردن موتور
pressurises U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
sets U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
pressurizes U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
set U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
locates U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
pressurizing U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
mounts U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
mount U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
locate U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
setting up U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
edit U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
pressurize U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pilots U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
piloted U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
indict U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
locating U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
indicted U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
edited U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
pilot U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
indicts U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicting U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
zeroes U تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zero beat U تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
wake up U تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
call book U دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
zero U تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zeros U تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
stet processus U گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
to tune in TV [radio] U روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
adapting U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
zero U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
adapts U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
zeros U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zeroes U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
adapt U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
set out U شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
compensated U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensate U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensates U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
to kern U کاهش دادن [و تنظیم کردن ] فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
weather helm U تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
halving adjustment U تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر
ranged U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
dial U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
range U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
dialed U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dials U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialled U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
adaptations U توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
blue key U نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
adaptation U توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adjusting U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusts U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
high burst ranging U تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
clocks U مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
clock U مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
control U نظارت کردن تنظیم کردن
align U تنظیم کردن تطبیق کردن
to balance out U میزان کردن [تنظیم کردن ]
edit U تصحیح کردن تنظیم کردن
aligned U تنظیم کردن تطبیق کردن
edited U تصحیح کردن تنظیم کردن
aligning U تنظیم کردن تطبیق کردن
aligns U تنظیم کردن تطبیق کردن
adjusting U تعدیل کردن تنظیم کردن
adjusts U تعدیل کردن تنظیم کردن
controlling U نظارت کردن تنظیم کردن
controls U نظارت کردن تنظیم کردن
collimate U تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
images U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
image U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
config.sys U در -MS DOS فایل متن مشخصاتی که حاوی دستوراتی برای تنظیم پارامترها و بار کردن نرم افزار درایو است
infinity method U روش موازی کردن دو خط تارموی دوربین تنظیم دوربین در بینهایت
regularization U تنظیم
regulation U تنظیم
alignment U تنظیم
adjustment تنظیم
alignments U تنظیم
calibration U تنظیم
set out U تنظیم
adjustments U تنظیم
timing U تنظیم
shaping regulating U تنظیم
spreading U تنظیم
formulation U تنظیم
range calibration U تنظیم مسافت
voltage regulation U تنظیم ولتاژ
thermoregulation U تنظیم دمایی
regulable U تنظیم پذیر
timing U تنظیم وقت
regulating switch U کلید تنظیم
regularizer U تنظیم کننده
adjustment of rools U تنظیم غلطک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com