English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adjusting U تعدیل کردن تنظیم کردن
adjusts U تعدیل کردن تنظیم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
adjusting U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusts U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
Other Matches
calibration U تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
adjustments U الت تعدیل اسباب تنظیم
adjustment آلت تعدیل اسباب تنظیم
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
sight adjustment U تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
tune U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting U تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
moderated U اداره کردن تعدیل کردن
moderate U اداره کردن تعدیل کردن
adapts U تعدیل کردن اقتباس کردن
moderates U اداره کردن تعدیل کردن
adapting U تعدیل کردن اقتباس کردن
moderating U اداره کردن تعدیل کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
modulate U تعدیل کردن
collimate U تعدیل کردن
realigns U تعدیل کردن
measure U تعدیل کردن
adjusts U تعدیل کردن
realigning U تعدیل کردن
realigned U تعدیل کردن
realign U تعدیل کردن
modulates U تعدیل کردن
regulate U تعدیل کردن
dampen U تعدیل کردن
dampened U تعدیل کردن
adjust تعدیل کردن
regulating U تعدیل کردن
regulates U تعدیل کردن
modulating U تعدیل کردن
adapt تعدیل کردن
dampens U تعدیل کردن
regulated U تعدیل کردن
dampening U تعدیل کردن
adjusting U تعدیل کردن
modifies U تعدیل کردن
modifying U تعدیل کردن
modify U تعدیل کردن
coordinate U تعدیل کردن هم پایه
trammel U تعدیل کردن بدام افتادن
thermostats U :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
thermostat U :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
thermostat U :الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
thermostats U :الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
stet processus U گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
set out U شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
compensate U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensates U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensated U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
edit U تصحیح کردن تنظیم کردن
control U نظارت کردن تنظیم کردن
align U تنظیم کردن تطبیق کردن
controlling U نظارت کردن تنظیم کردن
aligning U تنظیم کردن تطبیق کردن
aligns U تنظیم کردن تطبیق کردن
controls U نظارت کردن تنظیم کردن
to balance out U میزان کردن [تنظیم کردن ]
edited U تصحیح کردن تنظیم کردن
aligned U تنظیم کردن تطبیق کردن
calibrating U تنظیم کردن
regulates U تنظیم کردن
regulated U تنظیم کردن
lineup U تنظیم کردن
adjusting U تنظیم کردن
to set out U تنظیم کردن
adjustment U تنظیم کردن
to put in to shape U تنظیم کردن
to make out U تنظیم کردن
tunes U تنظیم کردن
adjustments U تنظیم کردن
classifying U تنظیم کردن
classify U تنظیم کردن
redact U تنظیم کردن
regiment U تنظیم کردن
calibrates U تنظیم کردن
adjust U تنظیم کردن
regulating U تنظیم کردن
regiments U تنظیم کردن
tune U تنظیم کردن
classifies U تنظیم کردن
frame U تنظیم کردن
formulating U تنظیم کردن
formulates U تنظیم کردن
formulated U تنظیم کردن
attends U تنظیم کردن
formulate U تنظیم کردن
attending U تنظیم کردن
regularizes U تنظیم کردن
lay down U تنظیم کردن
to draw up U تنظیم کردن
calibrated U تنظیم کردن
to draw out U تنظیم کردن
regularizing U تنظیم کردن
calibrate U تنظیم کردن
adjusts U تنظیم کردن
regularized U تنظیم کردن
make out U تنظیم کردن
regularize U تنظیم کردن
attend U تنظیم کردن
set up U تنظیم کردن
regulate U تنظیم کردن
regularised U تنظیم کردن
regularises U تنظیم کردن
regularising U تنظیم کردن
ranging U تنظیم کردن اسلحه
pre-set U از پیش تنظیم کردن
pre-sets U از پیش تنظیم کردن
draw up U کارها را تنظیم کردن
tune up U موتور را تنظیم کردن
spots U تنظیم تیر کردن
preset U از پیش تنظیم کردن
reconstituting U تنظیم مقیاس کردن
reconstitute U تنظیم مقیاس کردن
pre-setting U از پیش تنظیم کردن
ranging U تنظیم تیر کردن
reconstituted U تنظیم مقیاس کردن
reconstitutes U تنظیم مقیاس کردن
adjustments U تنظیم و میزان کردن
set the clock U ساعت را تنظیم کردن
spot U تنظیم تیر کردن
to draw up a contract U قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
adjusts U تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusting U تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusts U میزان کردن تنظیم کنید
adjusting U میزان کردن تنظیم کنید
sight in U تنظیم کردن دید در تفنگ
replenish U تنظیم کردن روغن سلاحها
zeros U روی صفر تنظیم کردن
replenished U تنظیم کردن روغن سلاحها
order U سفارش دادن تنظیم کردن
replenishing U تنظیم کردن روغن سلاحها
zero U روی صفر تنظیم کردن
replenishes U تنظیم کردن روغن سلاحها
zeroes U روی صفر تنظیم کردن
pressurizes U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
piloted U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
set U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
edited U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
locating U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
pressurizing U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurises U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurising U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pilots U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pressurize U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pilot U اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
indicting U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
billing U صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
indict U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
timing U تنظیم زمان عمل کردن موتور
indicts U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
mounts U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
edit U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
setting up U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
indicted U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
located U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locates U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
mount U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
sets U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
locate U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
zeroes U تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zeros U تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
call book U دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
zero beat U تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
wake up U تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
zero U تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
to tune in TV [radio] U روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
adapt U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
zero U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
adapts U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
zeroes U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zeros U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
adapting U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
right justify U هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
halving adjustment U تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر
to kern U کاهش دادن [و تنظیم کردن ] فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
weather helm U تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
dial U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dials U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialled U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
ranges U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
dialed U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
adaptations U توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
blue key U نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
adaptation U توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
clocks U مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
clock U مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
images U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com