English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
demand satisfaction U تحویل اماد مورد نیاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
procurement rate U نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
coordinated procurement U عملیات اماد هماهنگ شده تحویل هم اهنگ شده اماد
procure U تهیه و تحویل اماد
procured U تهیه و تحویل اماد
procures U تهیه و تحویل اماد
procuring U تهیه و تحویل اماد
procurement U تهیه و تحویل اماد
requirement U مورد نیاز
floor space occupied U فضای مورد نیاز
reserve requirements U ذخائر مورد نیاز
lime requirement U اهک مورد نیاز
combat essential U مورد نیاز حتمی رزمی
requirements U آنچه مورد نیاز است
bank capital requirement U سرمایه مورد نیاز بانک
common goods U کالای مورد نیاز عموم
required supply rate U نواخت مهمات مورد نیاز
demand paging U صفحه بندی مورد نیاز
supplying U تامین چیزی که مورد نیاز است .
supply U تامین چیزی که مورد نیاز است .
materials requirements planning U برنامه ریزی مواد مورد نیاز
supplied U تامین چیزی که مورد نیاز است .
You are needed . They need you . U وجود شما مورد نیاز است
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
public information U اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
logical U گرافیکی که حاوی اطلاعات رنگ مورد نیاز است
end item U وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
equipment U وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
thinned U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinners U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thins U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
overlay U و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
overlaying U و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
overlays U و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
thin U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinnest U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
store U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
storing U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
extracted U دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
process U نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
extracting U دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extract U دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracts U دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
processes U نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
condition U 1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
In regard to the proposed changes I think we need more information. U در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
logic seeking U چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
hard hyphen U خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
monofuel U سوختی که بتنهایی و بدون نیاز به هوا یا اکسیدکننده دیگر مورد استفاده قرارمیگیرد
masters U رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
mastered U رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master U رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
just in time U روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
MIDI setup map U فایلی که حاوی تمام داده مورد نیاز برای بیان تنظیم MIDI Mapper باشد
hit on the fly printer U چاپگری که در ان کاغذ و یامکانیزم چاپ در حالت ثابتی هستند به نحوی که شروع وتوقفی مورد نیاز نمیباشد
null cycle U زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
inherent addressing U دستوری که حاوی تمام داده مورد نیاز برای آدرس ی که باید دستیابی شود است بدون عمل اضافی
card U تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
cards U تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
subschema U زیرمجموعه با تغییر شکل دیدگاه منطقی از شمای پایگاه داده که مورد نیاز برنامه کاربردی استفاده کننده بخصوصی میباشدزیرشمای
running spare U قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
random processing U پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
resource U یکی از دو انشعاب فایل . شاخه منبع حاوی منابع مورد نیاز فایل است
extracted U حذف داده مورد نیاز یااطلاع از پایگاه داده ها
extracts U حذف داده مورد نیاز یااطلاع از پایگاه داده ها
extracting U حذف داده مورد نیاز یااطلاع از پایگاه داده ها
extract U حذف داده مورد نیاز یااطلاع از پایگاه داده ها
machined U کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machines U کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine U کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
mismatch U ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
civilian supply U امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
cumulative delivery diagram U منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
logogriph U نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
handover U تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
demanded U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
balanced mobilization U بسیج متعادل اماد ذخیره تهیه اماد ذخیره به طورمتعادل
impact shipment U کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
LUT U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
craft reimbursable supply U اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
credit system of supply U سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
water supply U اماد اب
water supplies U اماد اب
bulk material U اماد یک جا
general supplies U اماد عمومی
depot supply U اماد دپویی
condition code U کدوضعیت اماد
class ii supplies U اماد طبقه 2
essential supply U اماد ضروری
critical item U اماد حساس
trains U بنه اماد
unit supply U اماد یکانی
class iv supplies U اماد طبقه 4
assault supplies U اماد هجومی
air material U اماد هوایی
essential supply U اماد حیاتی
procurement U تامین اماد
follow up supply U اماد متعاقب
train U بنه اماد
follow up U اماد بعدی
commodity command U فرماندهی اماد
class i supplies U اماد طبقه 1
development order U دستوربهبود اماد
follow up supply U اماد بعدی
trained U بنه اماد
class v supplies U اماد طبقه 5
air landed supply U اماد هوانشستی
stock U اماد ذخیره
stocked U اماد ذخیره
short supply U اماد کم یاب
shop supply U اماد تعمیرگاهی
intransit stock U اماد سیال
bulk supply U اماد عمده
bulk supply U اماد با کانتینر
resupply U اماد مجدد
reserve stock U اماد ذخیره
requisition line U خط درخواست اماد
categories U انواع اماد
care of supplies U مراقبت اماد
care of supplies U نگهداری اماد
level of supply U سطح اماد
one day's supply U یک روز اماد
materiel management U مدیریت اماد
stockage U ذخیره اماد
mission load U اماد عملیاتی
depot supply U اماد امادگاهی
category U اقلام اماد
gratuitous issue U اماد پیشکشی
bulk material U اماد حجیم
supply support U پشتیبانی اماد
supply sergeant U گروهبان اماد
armed U جنگ اماد
supply route U مسیر اماد
supply control U کنترل اماد
supply route U اماد راه
consigned inventory U اماد امانی
supply point U نقطه اماد
automatic supply U روش خودکار اماد
available supply rate U نواخت اماد موجود
beach dump U نقطه اماد در سر پل دریایی
requisition line U مسیر درخواست اماد
expendable property U اماد مصرف شدنی
balanced stock U ذخیره اماد متعادل
back order U اماد غیر موجود
base reserves U اماد مبنای ذخیره
basic end item U اقلام اولیه اماد
bulk supply U اماد به طور قوال
balanced supply U اماد متعادل شده
automatic supply U سیستم اماد خودکار
authorized allowance supplies U سهمیه اماد مجاز
unit reserves U اماد ذخیره یکانی
assemblages U جمع اوری اماد
table of distribution U جدول تقسیم اماد
supply route U خط تدارکات راه اماد
assemblage U جمع اوری اماد
stock funds U اعتبار نقدی اماد
short supply U اماد کمبود دار
service stock U اماد و کالاهای جنگی
naval stores U ذخایر و اماد دریایی
row stack U فاصله اماد از دیوار
rolling reserve U اماد ذخیره غلطان
required supply rate U نواخت اماد موردنیاز
issue priority U تقدم توزیع اماد
main supply route U اماد راه اصلی
unit train U بنه اماد یکان
resources U منابع اماد ذخایر
inventory U ذخیره موجودی اماد
distribution U جدول توزیع اماد
authorized allowance supplies U سهمیه مجاز اماد
distributions U جدول توزیع اماد
day of supply U تعداد روزهای اماد
resupply U تجدید اماد کردن
application study U بررسی پذیرش اماد
antimateriel agent U عامل فساد اماد
development order U دستور ساخت اماد
ammunition point U نقطه اماد مهمات
ammunition day of supply U روز اماد مهمات
deteriorating supplies U اماد فاسد شدنی
logistical U مربوط به اماد یکانها
defense articles U اماد و تجهیزات دفاعی
centralized items U اقلام اماد تمرکزی
main supply route U مسیر اصلی اماد
emergency leave U سطح اماد اضطراری
consumable supplies U اماد مصرف شدنی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com