English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
refresh U تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshed U تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshes U تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
refresh buffer U یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند
refresh U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
persistence U مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
banding U روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
scan U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
focusing U واضح کردن تصویر تار شده روی صفحه نمایش
picturing U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictured U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picture U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
aperture mask U استفاده در صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای قرمز و سبز و آبی
elastic banding U روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
auto U توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
autos U توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
shadowmask U صفحهای با سوراخهایی در مقابل صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای سه رنگ
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
clatter U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattered U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattering U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatters U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
video U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoing U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videos U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoed U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
housekeeping U در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
images U نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
zap U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zaps U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapped U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
conning U نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
conned U نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
con U نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
auto U متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
autos U متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
cons U نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
revivification U تجدید حیات رونق تازه
hyperlink U کلمه یا تصویر یا دگمهای در صفحه وب یا عنوان چند رسانهای که در صورت انتخاب کاربر را به صفحه دیگری می برد
revisional U مبنی برتجدید نظر یا تجدید چاپ تازه
hypertext U روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
field U روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fields U روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fielded U روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
pincushion distortion U خطای صفحه نمایش که باعث خرابی تصویر نمایش داده شده میشود چون لبه ها به مرکز صفحه خم می شوند
rearming U تجهیز کردن بااسلحه نوین تجدید جنگ افزار کردن
background U تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
backgrounds U تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
rehabilitates U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitate U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitated U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitating U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
focussed U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussing U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focused U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focuses U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focusses U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focus U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
reforested U مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforesting U مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforests U مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforest U مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
to wipe the slate clean <idiom> U شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن] [اصطلاح]
fueled U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuel U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuels U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelling U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelled U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
reman U دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
viewing screen U صفحه تصویر
screening, screenings U صفحه تصویر
screens U صفحه تصویر
screened U صفحه تصویر
picture screen U صفحه تصویر
screen U صفحه تصویر
luminescent screen U صفحه تصویر روشن
radar screen U صفحه تصویر رادار
monitors U صفحه نمایش تصویر
aluminized screen U صفحه تصویر الومینیمی
dark trace screen U صفحه تصویر تاریک
metal backed screen U صفحه تصویر الومینیمی
metallized screen U صفحه تصویر الومینیمی
monitored U صفحه نمایش تصویر
mirror backed screen U صفحه تصویر الومینیمی
monitor U صفحه نمایش تصویر
cls U در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
size U ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
sizes U ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
furbishing U تجدید کردن
furbishes U تجدید کردن
reedify U تجدید کردن
furbish U تجدید کردن
re edify U تجدید کردن
furbished U تجدید کردن
re establish U تجدید کردن
renew U تجدید کردن
renews U تجدید کردن
renewing U تجدید کردن
hash U پارازیت تصویر روی یک صفحه نمایش
overscan U ن شوند که تصویر در صفحه مناسب است
refueled U تجدید سوخت کردن
restructured U تجدید سازمان کردن
reorganised U تجدید سازمان کردن
reelect U تجدید انتخاب کردن
revising U تجدید نظر کردن
reorganize U تجدید سازمان کردن
reorganized U تجدید سازمان کردن
reorganizes U تجدید سازمان کردن
reorganizing U تجدید سازمان کردن
refuel U تجدید سوخت کردن
revise U تجدید نظر کردن
rechamber U تجدید خان کردن
reorganization U تجدید سازمان کردن
rests U تجدید قوا کردن
up to date U تجدید نظر کردن
refuels U تجدید سوخت کردن
reorganises U تجدید سازمان کردن
reconcider U تجدید نظر کردن در
reconsignment U تجدید بارنامه کردن
rethink U تجدید نظر کردن
rethinking U تجدید نظر کردن
refuelling U تجدید سوخت کردن
resupply U تجدید اماد کردن
rethinks U تجدید نظر کردن
reorganising U تجدید سازمان کردن
refuelled U تجدید سوخت کردن
rethought U تجدید نظر کردن
revises U تجدید نظر کردن
refueling U تجدید سوخت کردن
revalidate U تجدید اعتبار کردن
up-to-date U تجدید نظر کردن
reshape U تجدید وضع کردن
modifies U تجدید نظر کردن
modify U تجدید نظر کردن
rearm U تجدید تسلیحات کردن
marry a second time U تجدید فراش کردن
rearmed U تجدید تسلیحات کردن
critiques U تجدید نظر کردن در
critique U تجدید نظر کردن در
rearms U تجدید تسلیحات کردن
renovation U تجدید قطعات کردن
rest U تجدید قوا کردن
reconstruct U تجدید بنا کردن
modifying U تجدید نظر کردن
reconstructs U تجدید بنا کردن
reconstructing U تجدید بنا کردن
redeployment U تجدید گسترش کردن
reconstructed U تجدید بنا کردن
retry U تجدید نظر کردن
restructures U تجدید سازمان کردن
restructure U تجدید سازمان کردن
second wind <idiom> U تجدید قوا کردن
converts U معکوس کردن تازه کردن
convert U معکوس کردن تازه کردن
converting U معکوس کردن تازه کردن
converted U معکوس کردن تازه کردن
paged U عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
imaging U روش ایجاد تصویر روی صفحه نمایش .
pages U عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
positive U تصویر صفحه نمایش با پشت زمینه سفید
multimedia U درایو ROM-CD و صفحه تصویر با renelution بالا
page U عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
review U تجدید نظر دوره کردن
reviewing U تجدید نظر دوره کردن
reviewed U تجدید نظر دوره کردن
reinstatement of revolving credit U اعتبار گردانی را تجدید کردن
reviews U تجدید نظر دوره کردن
scans U حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
banners U پیام یا تبلیغ یا تصویر که در یک صفحه نمایش داده میشود
scan U حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
banner U پیام یا تبلیغ یا تصویر که در یک صفحه نمایش داده میشود
balance U قرار دادن متن و تصویر در یک صفحه به یک روش جذاب
scanned U حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
interlace U روش ساخت تصویر روی صفحه تلویزیونی در دو مرحله
dual U صفحه LCD رنگی که تصویر را در دو مرحله بهنگام میکند
balances U قرار دادن متن و تصویر در یک صفحه به یک روش جذاب
refect U با مشروب یا خوراک تجدید قوا کردن
modifies U تجدید نظر کردن در طرح اتش
modify U تجدید نظر کردن در طرح اتش
rescheduling U در شرایط وام تجدید نظر کردن
modifying U تجدید نظر کردن در طرح اتش
refocillate U تجدید حیات کردن بخود اوردن
reschedule U در شرایط وام تجدید نظر کردن
rescheduled U در شرایط وام تجدید نظر کردن
rehabilitation U تجدید قوا کردن توان بخشی
reschedules U در شرایط وام تجدید نظر کردن
rectification U تصویر کردن یک عکس مورب هوایی روی یک سطح افقی راست کردن عکس
bandwidth U محدودهای از فرکانس ها که صفحه تصویر یا CRT می پذیرد ونشان میدهد
resolutions U بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
cardinal points effect U اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
resolution U بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
stability U توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر بدون لکه
freshening U تازه کردن
fresh- U تازه کردن
freshen U تازه کردن
freshened U تازه کردن
freshest U تازه کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com