English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
burr U برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
burred U برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
burring U برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
burrs U برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
virtual U ماشین شبیه سازی شده و عملیات آن
machined U ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine U ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machines U ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
hot work U عملیات شکل دهی و چکش کاری داغ
seeding machine U ماشین تخم کاری
ultrasonic machining U ماشین کاری التراسونیک
machine time U زمان ماشین کاری
contouring shaper U ماشین رنده کاری
sowing machine U ماشین تخم کاری
cold working property U قابلیت عملیات شکل دهی وچکش کاری فلزات
operator U مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
operators U مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
sanding machine U ماشین سنباده زنی وصیقل کاری
lubritorium U جایگاه مخصوص روغن کاری ماشین
shingler U ماشین چکش کاری اهن گداخته
cybernation U کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
cold work U عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
bit U تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
bits U تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. U به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
vending machine U ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
vending machines U ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
they fought with courage U براثر
potentize U براثر
in consequence of U براثر
papillary U مانند برامدگی دارای برامدگی
warm up U اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
magnetostriction U تغییر شکل براثر مغناطیس
gangrene U فساد عضو براثر نرسیدن خون
see stars <idiom> U براثر ضربه به سر ستاره دور سر دیدن
damask U سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
local area network U کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را اجرا میکند و عملیات ابتدایی شبکه را کنترل میکند. تمام ایستگاههای کاری شبکه محلی به سرور شبکه مرکزی وصل هستند و کاربران وارد آن می شوند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
napping waste U ضایعات عمل خارزنی [این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.]
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
burring U برامدگی
knurr U برامدگی
burrs U برامدگی
knobs U برامدگی
neuroma U برامدگی پی
domes U برامدگی
dome U برامدگی
nub or nubble U برامدگی
nurl U برامدگی
bump U برامدگی
extuberance U برامدگی
tuberosity U برامدگی
knur U برامدگی
bumpy U پر از برامدگی
burred U برامدگی
burr U برامدگی
cusp U برامدگی
heave U برامدگی
convexity U برامدگی
knop U برامدگی
heaved U برامدگی
knurl U برامدگی
ridge U برامدگی
ridges U برامدگی
bumpier U پر از برامدگی
bumpiest U پر از برامدگی
knosp U برامدگی
overhangs U برامدگی
overhang U برامدگی
bulging U برامدگی
mound U برامدگی
mounds U برامدگی
bulges U برامدگی
antinode U برامدگی
bluging U برامدگی
knob U برامدگی
entasis U برامدگی
bulged U برامدگی
nub U برامدگی
ledge U برامدگی
nib U برامدگی
whaleback U برامدگی
granulation U برامدگی
ledges U برامدگی
gibbous U برامدگی
turgescence U برامدگی
nibs U برامدگی
ganglion U برامدگی
bulge U برامدگی
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
bosses U برامدگی تزیینی
nodule U برامدگی کوچک
bridged U برامدگی بینی
bridge U برامدگی بینی
bossing U برامدگی تزیینی
hyperostosis U برامدگی استخوان
nodules U برامدگی عقده
knuckle bone U برامدگی بندانگشت
bulginess U برامدگی شکم
splint U برامدگی کوچک
circular projection U برامدگی گرد
nodules U برامدگی کوچک
sills U برامدگی دریایی
sill U برامدگی دریایی
villus U برامدگی مویی
bumpiness U دارای برامدگی
knar U برامدگی درچوب
bulging test U ازمایش برامدگی
bossed U برامدگی تزیینی
nodule U برامدگی عقده
boss U برامدگی تزیینی
swelling U برامدگی [تورم]
eminence U برامدگی بزرگی
promontories U پرتگاه برامدگی
tumescence U برامدگی [تورم]
promontory U پرتگاه برامدگی
tumidity U برامدگی [تورم]
boll U برامدگی مانند
nodes U دشواری برامدگی
cuspidal U دارای برامدگی
bowing of bed U برامدگی کف نهر
protuberance U برامدگی [تورم]
protuberancy U برامدگی قلنبگی
thenar U برامدگی کف دست
bunchout U برامدگی یافتن
bulge U برامدگی [تورم]
jag U برامدگی تیز
bridges U برامدگی بینی
caput U نوک برامدگی
turgor U برامدگی [تورم]
node U دشواری برامدگی
tumor U تومور برامدگی
mezzo rillievo U نیم برامدگی
papilla U برامدگی کوچک
verruca U گندمه برامدگی
verrucas U گندمه برامدگی
humps U برامدگی گرد
protrude U برامدگی داشتن
humping U برامدگی گرد
hump U برامدگی گرد
protruded U برامدگی داشتن
midrib U خط یا برامدگی حد فاصل
knobby U دارای برامدگی
tubercle U برامدگی گرد
protuberance U برامدگی قلنبگی
knarred U دارای برامدگی
protuberances U برامدگی قلنبگی
annular projection U برامدگی حلقوی
eminency U برامدگی بزرگی
lump U غلنبه برامدگی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com