English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
irrespectively U بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inter alia U میان چیزهای دیگر
among others U میان چیزهای دیگر
among other things U میان چیزهای دیگر
other things being equal U اگر برای چیزهای دیگر نباشد
scrape together <idiom> U پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
intercurrent U مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
irrespective of U بدون ملاحظه
Without the least regard . U بدون کمترین ملاحظه یی
blankly U بدون ملاحظه بکلی
matelote U یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
glib answer U پاسخ بدون ملاحظه [بی فکر]
No more Mr. Nice Guy! <idiom> U دیگر به هیچ کس ملاحظه نمیکنم! [اصطلاح روزمره]
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
bit map U ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
standalone U که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
unattended operation U سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
monofuel U سوختی که بتنهایی و بدون نیاز به هوا یا اکسیدکننده دیگر مورد استفاده قرارمیگیرد
She is a considerate (an inconsiderate ) person . U آدم با ملاحظه یی ( بی ملاحظه یی ) است
assistance U کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
change of edge U تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
cabotage U کشتیرانی و حمل کالا از یک بندر به بندر دیگر بدون دورشدن از ساحل
machines U غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine U غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machined U غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
dependent U غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
unmoderated list U لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
folded U یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
folds U یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
fold U یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
accordion fold U یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
cates U چیزهای لذیذ
by gone U چیزهای گذشته
munching U چیزهای جویدنی
munches U چیزهای جویدنی
munched U چیزهای جویدنی
incidentals U چیزهای کوچک
gaudery U چیزهای کم بها
inflammable substances U چیزهای اتشگیر
inflammables U چیزهای اتشگیر
scatterings U چیزهای پراکنده
inanimate objects U چیزهای بیجان
the sublime U چیزهای بلندوعالی
trivia U چیزهای بی اهمیت
oddment U چیزهای متفرقه
the inevitable U چیزهای عادی
bygone U چیزهای گذشته
munch U چیزهای جویدنی
valuables U چیزهای بهادار
post matter U چیزهای پستی
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
microtomy U بریدن چیزهای ریز
impediment U چیزهای دست و پاگیر
to compare oppsites U چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
paleology U دانش چیزهای کهنه
impediments U چیزهای دست و پاگیر
coconsciousness U ادراک چیزهای یکسان
available amount U مقدار [چیزهای] در دسترس
impedimenta U چیزهای دست و پا گیر
coconscious U ادراک چیزهای یکسان
appurtenence U اسباب چیزهای وابسته
Well what do you know!Well i never! U بحق چیزهای نشنیده !
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
microphotography U عکس برداری از چیزهای خرد
interposition U چیزی که در میان چیزهای دیگرگذارند
plexus U چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
gimceackery U چیزهای قشنگ وبی مصرف
byes U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
pretty pretties U چیزهای قشنگ و نادان فریب
bye U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
to i. on particulars U به چیزهای جزئی اهمیت دادن
to compare apples and oranges <idiom> U چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
see things <idiom> U چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
She is fond of sweet things. U از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
supemundane U بالاتراز چیزهای وابسته به این جهان
luff U قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
bathos U تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
litters U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
drainer U خشک اندازنده فرفی که اب چیزهای دیگرراخشک میاندازد
littered U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
forklift U ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
gutter man U دوره گردیکه چیزهای ارزان وکهنه می فروشد
littering U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litter U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
penny-wise and pound-foolish <idiom> U توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
papier U یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
object lesson U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object method of teaching U شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
nympholepsy U جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
object lessons U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
indiscreet U بی ملاحظه
regard U ملاحظه
cum grano U با ملاحظه
regarded U ملاحظه
incautious U بی ملاحظه
regards U ملاحظه
animadversion U ملاحظه
rashness U بی ملاحظه گی
observations U ملاحظه
observation U ملاحظه
bluftly U بی ملاحظه
remarked U ملاحظه
remark U ملاحظه
incosiderate U بی ملاحظه
tact U ملاحظه
disregardful U بی ملاحظه
unmindful U بی ملاحظه
gravitas U ملاحظه
remarking U ملاحظه
incircumspect U بی ملاحظه
remarks U ملاحظه
thoughtless U بی ملاحظه
prudence U ملاحظه
considerations U ملاحظه
inconsiderate U بی ملاحظه
respects U ملاحظه
respect U ملاحظه
not unmindful U بی ملاحظه
unthinking U بی ملاحظه
unconsidered U بی ملاحظه
consideration U ملاحظه
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
observing U ملاحظه کردن
observes U ملاحظه کردن
observed U ملاحظه کردن
observe U ملاحظه کردن
regard for others U ملاحظه دیگران
regard U ملاحظه کردن
wary U با ملاحظه هشیار
worthy of note U قابل ملاحظه
regardant U ملاحظه کننده
regrad for others U ملاحظه دیگران
to take note of U ملاحظه کردن
regards U ملاحظه کردن
circumspect U ملاحظه کار
regarded U ملاحظه کردن
consider U ملاحظه کردن
note U ملاحظه کردن
circumspectly U ملاحظه کارانه
notes U ملاحظه کردن
noteless U غیرقابل ملاحظه بی نت
heeding U ملاحظه رعایت
annotations U تحشیه ملاحظه
considerately U ازروی ملاحظه
circumspective U ملاحظه کار
reckless U بی ملاحظه بی اعتنا
noting U ملاحظه کردن
annotation U تحشیه ملاحظه
heeds U ملاحظه رعایت
inadvertent U بی ملاحظه سهوی
noted U مورد ملاحظه
considers U ملاحظه کردن
perceive U ملاحظه کردن
perceived U ملاحظه کردن
blat U بی معنی و بی ملاحظه
healable U قابل ملاحظه
perceives U ملاحظه کردن
perceiving U ملاحظه کردن
canniness U ملاحظه کاری
ciecumspect U ملاحظه کار
heeded U ملاحظه رعایت
heed U ملاحظه رعایت
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
presentationism U عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
to take in a reef U با ملاحظه کار کردن
unconsidered U غیر قابل ملاحظه
noticeably U بطرز قابل ملاحظه
sizeable U قابل ملاحظه بزرگ
thoughtful of others U با ملاحظه نسبت بدیگران
noteworthiness U قابل ملاحظه بودن
noteworthily U بطور قابل ملاحظه
sizable U قابل ملاحظه بزرگ
As you can see for yourself. U همانطور که ملاحظه می فرمایید
considerably U بطور قابل ملاحظه
remarkably U بطور قابل ملاحظه
To be observant of the regulations . U ملاحظه مقررات را کردن
petty U غیر قابل ملاحظه
remark U تبصره ملاحظه کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com