English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7620 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
by all means U با تمام وسائل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
facilities U وسائل
fitment U وسائل
fitments U وسائل
means U وسائل
design aids U وسائل طراحی
documentation aids U وسائل سندسازی
by indirection U با وسائل نادرست
auxiliary equipment U وسائل کمکی
fraudulent means U وسائل متقلبانه
remedying U وسائل جبران خسارت
instrumentation U کاربرد وسائل سنجش
remedies U وسائل جبران خسارت
debugging aids U وسائل اشکال زدایی
remedied U وسائل جبران خسارت
remedy U وسائل جبران خسارت
instrument board U تابلوی وسائل اندازه گیری
review order U لباس وتجهیزات و وسائل کامل
i provided for his safety U وسائل سلامت او را فراهم کردم
in the last resort U پس ازنومیدی ازهمه وسائل دیگر
to incubate bacteria U با وسائل ویژه میکرب پروردن
to play U با وسائل پست سو استفاده کردن
to play it U با وسائل پست سو استفاده کردن از
vendors U کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
to pander any one's lust U وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
vendor U کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
it tends to ruin him U وسائل خانه خرابی یاهلاکت اورافراهم میکند منجرمیشودبهلاکت او
to turn the tables on any one U وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
dnc U Control Numerial Direct روش کنترل کامپیوتری وسائل ماشینی خودکار
desk accessories U وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate U تمام شدن تمام کردن
terminates U تمام شدن تمام کردن
terminated U تمام شدن تمام کردن
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> U کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
atari U نام نوعی از کامپیوترهای شخصی و وسائل جانبی مشهور که توسط شرکت ATARI تولید میشود
flowcharting symbol U علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
tactics U دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
the end sanctifies the means U خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
exerciser U وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lap U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
panoramas U تمام نما اینه تمام نما
full track U تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama U تمام نما اینه تمام نما
through U تمام
thorough U تمام
whole U تمام
entire U تمام
full-face U تمام رخ
full face U تمام رخ
full length U تمام قد
thru U تمام
rounded U پر تمام
full-length U تمام قد
whole length U تمام قد
all night U در تمام شب
complete U تمام
It's over. U تمام شد.
fullest U تمام
lion's share U تمام
full U تمام
completing U تمام
off U تمام
yame U تمام
out and out U تمام
completed U تمام
completes U تمام
incomplete U نا تمام
it is all up U تمام شد
out-and-out U تمام
to run away with U تمام کردن
to see out U تمام کردن
to see through U تمام کردن
inchoate U نیمه تمام
to blow over U تمام شدن
main U مهم تمام
through U تمام شده
use up U تمام کردن
full screen U تمام صفحه
rounded U تمام شده
thru U تمام شده
thoroughgoing U تمام وکمال
to finish off U تمام کردن
sterling U تمام عیار
full view U نمای تمام رخ
to draw to an end U تمام شدن
full wave U تمام موج
to eat up U تمام کردن
to fill out U تمام کردن
full word U تمام کلمه
full time U تمام روز
full subtractor U تمام کاهشگر
full tracked U تمام زنجیر
full tracked U تمام شنی
fullmouthed U تمام دندان
in full fig U درلباس تمام
hade U شیب تمام
give out U تمام شدن
lie-in U تمام شدن
lie in U تمام شدن
fulfils U تمام کردن
fulfills U تمام کردن
fulfilling U تمام کردن
fulfilled U تمام کردن
fulfil U تمام کردن
he is fifty U تمام دارد
pukka U تمام عیار
in full U تمام وکمال
mast high U تمام افراشته
over with U تمام شده
holosymmetric U تمام وجه
payment in full U پرداخت تمام
holohedron U تمام وجهی
holohedral U تمام وجه
processor U تمام کننده
thorough going U تمام وکمال
pucka U تمام عیار
an a fact U تمام شده
round d. U دوجین تمام
fully automatic machine U تمام اتومات
unfinished U تمام نشده
fully automatic U تمام اتوماتیک
the full of the moon U ماه تمام
the game is up U بازی تمام شد
the whole world U تمام دنیا
main U بزرگ تمام
fullword U تمام کلمه
thoro U کامل تمام
thoro U تمام وکمال
full-time U تمام وقت
get through U تمام کردن
rounds complete U تیر تمام شد
run out of U تمام کردن
integrating U تمام کردن
integrates U تمام کردن
integrate U تمام کردن
attains U تمام کردن
attaining U تمام کردن
attained U تمام کردن
attain U تمام کردن
short measure full measure U پیمانه تمام
three whole years U سه سال تمام
full duplex U تمام دو رشتهای
go through with <idiom> U تمام کردن
all d. U در تمام روز
all out U باشدت تمام
all- U : همه تمام
all U : همه تمام
f. sixmiles U 6میل تمام
forth U تمام کردن
finishing U تمام کاری
finished U تمام شده
give out <idiom> U تمام شده
get (something) over with <idiom> U تمام کردن
fiddle away U تمام کردن
full blown U تمام کامل
full blown U تمام شکفته
full automatic U تمام اتوماتیک
full-blown U تمام کامل
full-blown U تمام شگفته
full adder U تمام افزایشگر
fulfill U تمام کردن
all day long <idiom> U تمام روز
finisher U تمام کننده
integral U کامل تمام
f. and fell U تمام بودن
end of mission U ماموریت تمام
depletable U تمام شدنی
unfailing U تمام نشدنی
wholly U تمام وکمال
best of both worlds <idiom> U تمام مزایا
cosecant U قطرفل تمام
completive U تمام کننده
consummative U تمام کننده
consumptible U تمام شدنی
all risks U تمام خطرات
defunct U تمام شده
all this U تمام اینها
ammo zero U مهمات تمام
body and soul <idiom> U با تمام وجود
due U تمام شده
passed U تمام شدن
full U تمام تکمیل
fuller U کامل تر تمام تر
dyed-in-the-wool U به تمام معنی
dyed-in-the-wool U تمام عیار
par excellence U به تمام معنی
fullest U تمام قدرت
full-page U تمام صفحه
out- U در بیرون تمام
full U تمام قدرت
dyed-in-the-wool U تمام و کمال
fullest U تمام تکمیل
pass U تمام شدن
whole hog U تمام راه
wrap up U تمام شدن
yean round U در تمام سال
Recent search history Forum search
1party all night sleep all day
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1For drop-off and assistance with annul rent serviews
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com