English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
veteran U بازیگر با تجربه
veterans U بازیگر با تجربه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cup of coffeen U شرکت کوتاه بازیگر کم تجربه در مسابقه
Other Matches
send in U وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
double footed U بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
bucket U جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
buckets U جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
experiment U تجربه
experiencing U تجربه
inexpert U بی تجربه
green U بی تجربه
greenest U بی تجربه
inexperienced U بی تجربه
experienced U با تجربه
the tule of thumb U تجربه
unskilled U بی تجربه
naive U بی تجربه
half baked U بی تجربه
beardless U بی تجربه
naif U بی تجربه
experiments U تجربه
experience U تجربه
experiences U تجربه
experimented U تجربه
experimenting U تجربه
immature U بی تجربه
background U تجربه
unskilled <adj.> U کم تجربه
backgrounds U تجربه
unskillful U بی تجربه
raw U بی تجربه
practice U تجربه
have been around <idiom> U تجربه داشتن
empiricism U تجربه گرائی
empiricism U اصالت تجربه
ah ah ecperience U تجربه اهان
experiencing U تجربه ازمایش
sour dough U [مکتشف با تجربه]
experience U تجربه ازمایش
experiences U تجربه ازمایش
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
aposteriori U موخر بر تجربه
apriori U مقدم بر تجربه
to bring to the proof U به تجربه رساندن
empiric U مبنی بر تجربه
experientially U ازروی تجربه
gremie U بی تجربه و ناشی
gunshy U ترسو بی تجربه
immediate experience U تجربه بیواسطه
traumatic experience U تجربه اسیب زا
to put to proof U به تجربه رساندن
aha experience U تجربه اهان
experimentalist U اهل تجربه
reenactment U بازافرینی تجربه
scientific experiment U تجربه علمی
seat of the pants U استفاده از تجربه
he knows a thing or two U بی تجربه نیست
driving experience U تجربه رانندگی
empircism U تجربه گرایی
shorthorn U ادم بی تجربه
without experience U بی تجربه ناازموده
day residues U ماندههای تجربه روز
empirically U از روی مشاهده و تجربه
experiences U تجربه کردن کشیدن
reliving U دوباره تجربه کردن
I wasn't born yesterday. <idiom> U من بی تجربه نیستم ! [اصطلاح]
relives U دوباره تجربه کردن
stumblebum U مشت زن بی تجربه وناشی
a posteriori U مبنی بر تجربه و مشاهده
experience U تجربه کردن کشیدن
relived U دوباره تجربه کردن
callow U شخص بی تجربه وناشی
She is experienced nurse. U پرستار پر تجربه ای است
relive U دوباره تجربه کردن
experiencing U تجربه کردن کشیدن
verdant U پوشیده از سبزه بی تجربه
His failure was a bitter experience. U شکستن تجربه تلخی شد
through the mill <idiom> U تجربه شرایط مشکل
school of hard knocks <idiom> U تجربه عادی از زندگی
Experience has shown (proved) that … U تجربه نشان داده است که …
To apply ones experience. U تجربه خود رابکار گرفتن
Hypnagogia U تجربه حالت انتقالی از بیداری تا خواب
He has not enough experience for the position. U برای اینکار تجربه کافی ندارد
tike U ادم خام دست وبی تجربه
Scientic experiments show that … U تجربه های علمی نشان می دهد که
We all learn by experience. U ما همه از روی تجربه ( کردن ) می آموزیم
advanced U برنامهای با الگوهای پیچیده برای کاربر با تجربه
To experience great hardships. U سختیها ومشقات بسیاری را تجربه کردن (متحمل شدن )
fielder U بازیگر
stager U بازیگر
player U بازیگر
puppeteer U بازیگر
booter U بازیگر
actor U بازیگر
puppeteers U بازیگر
mummer U بازیگر
performing U بازیگر
actors U بازیگر
player's number U شماره بازیگر
oddsmaker U بازیگر شاخص
cricketers U بازیگر کریکت
wingers U بازیگر گوش
winger U بازیگر گوش
outside forward U بازیگر گوش
sand bagger U بازیگر گول زن
second string U بازیگر ذخیره
send-off U اخراج بازیگر
cricketer U بازیگر کریکت
out U اخراج بازیگر
ride the bench U بازیگر ذخیره
leading lady or man U بازیگر عمده
laxman U بازیگر لاکراس
homeling U بازیگر خودی
backman U بازیگر مدافع
ball player U بازیگر با توپ
substitute U بازیگر ذخیره
substituting U بازیگر ذخیره
substitute U تعویض بازیگر
substituted U بازیگر ذخیره
substituted U تعویض بازیگر
come back U بازگشت بازیگر
body checker U بازیگر تنه زن
substituting U تعویض بازیگر
extra cover U بازیگر بل گیر
homebrew U بازیگر محلی
homebred U بازیگر محلی
headhunter U بازیگر خشن
hattrick U بازیگر سه گله
hatchetman U بازیگر خشن
halfback U بازیگر میانی
backup U جانشین بازیگر
protagonist U بازیگر عمده
protagonists U بازیگر عمده
club player U بازیگر باشگاهی
poloist U بازیگر واترپولو
third home U بازیگر مهاجم
walk-on U بازیگر فرعی
number U شماره بازیگر
frees U بازیگر ازاد
uncovered U بازیگر مهانشده
duffers U بازیگر متوسط
duffer U بازیگر متوسط
freeing U بازیگر ازاد
freed U بازیگر ازاد
free U بازیگر ازاد
numbers U شماره بازیگر
sub U تعویض بازیگر
subs U تعویض بازیگر
subs U بازیگر ذخیره
sub U بازیگر ذخیره
skulls U ضربه به سر بازیگر
skull U ضربه به سر بازیگر
dub U بازیگر ضعیف
tragedienne U بازیگر تراژدی
tennist U بازیگر تنیس
mans U بازیگر تیم
man U بازیگر تیم
send off U اخراج بازیگر
wingman U بازیگر گوش
out- U اخراج بازیگر
outed U اخراج بازیگر
dubbed U بازیگر ضعیف
dubs U بازیگر ضعیف
send-offs U اخراج بازیگر
activating U بازگشت بازیگر به زمین
shorthanded U ادامه با بازیگر کمتر
drafts U بازیگر جدید تیم
dutchman U بازیگر بولینگ هلندی
drafted U بازیگر جدید تیم
white U بازیگر نخست شطرنج
sit out U خودداری بازیگر از تمدیدقرارداد
specialty teamer U بازیگر تیم ذخیره
double foul U خطای هم زمان دو بازیگر
activates U بازگشت بازیگر به زمین
activated U بازگشت بازیگر به زمین
center forward U بازیگر نوک حمله
center back U بازیگر میانی خط عقب
enforcer U بازیگر انتقامجوی خشن
equipment bag U ساک دستی بازیگر
activate U بازگشت بازیگر به زمین
hurler U بازیگر هاکی ایرلندی
cut U حذف بازیگر پس ازازمایش
pull U بیرون کشیدن بازیگر
pantomimist U بازیگر نمایش صامت
pulls U بیرون کشیدن بازیگر
theater U تماشاخانه بازیگر خانه
theatre U تماشاخانه بازیگر خانه
whiter U بازیگر نخست شطرنج
flankerback U بازیگر میانی جناح
flanker U بازیگر مهاجم در جناح
shamateurism U استفاده از بازیگر اماتورقلابی
favorite U بازیگر یا تیم محبوب
cuts U حذف بازیگر پس ازازمایش
whitest U بازیگر نخست شطرنج
draft U بازیگر جدید تیم
wood pusher U بازیگر بسیارضعیف شطرنج
caddy U حامل وسایل بازیگر
caddied U حامل وسایل بازیگر
blacked U بازیگر دوم شطرنج
depths U بازیگر سرنوشت ساز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com