English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
put down <idiom> U بازور متوقف کرن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pushiest U بازور
mightily U بازور
pushier U بازور
pushy U بازور
belching U بازور خارج شدن
belches U بازور خارج شدن
belch U بازور خارج شدن
belched U بازور خارج شدن
hold off <idiom> U بازور دورنگه داشتن
crowd U بازور وفشارپرکردن انبوه مردم
pash U بازور پرتاب کردن کوبیدن
crowds U بازور وفشارپرکردن انبوه مردم
forcing U بازور جلو رفتن تحمیل
forces U بازور جلو رفتن تحمیل
force U بازور جلو رفتن تحمیل
halt U متوقف
installed U متوقف
dead in the water U متوقف در اب
halted U متوقف
crash U متوقف
abeyant U متوقف
crashed U متوقف
abeyant abeyance U متوقف
insolvent U متوقف
halts U متوقف
crashes U متوقف
crashingly U متوقف
crashing U متوقف
pull-in U متوقف شدن
stoppers U متوقف کننده
halts U متوقف کردن
halts U متوقف شدن
dead in the water U متوقف در دریا
come to a stand U متوقف شدن
pull-ins U متوقف شدن
hold on <idiom> U متوقف شدن
pull in U متوقف شدن
lay off U متوقف ساختن
halted U متوقف شدن
stopping U متوقف کننده
stand fast U متوقف شدن
stopple U متوقف کننده
suppressible U متوقف کردنی
to come to a stand U متوقف شدن
to put to a pause U متوقف ساختن
throwback U متوقف سازی
stopped U متوقف کننده
throwbacks U متوقف سازی
let up <idiom> U کم کم متوقف شدن
slap down U متوقف ساختن
stops U متوقف کننده
halted U متوقف کردن
fetch up U متوقف شدن
halt U متوقف شدن
halt U متوقف کردن
stop U متوقف کننده
stopper U متوقف کننده
put under the ban U متوقف کردن
pt down U متوقف ساختن
holding attack U تک متوقف کننده
stop in one's tracks <idiom> U سریه متوقف شدن
to bring traffic to a standstill U ترافیک را متوقف کردن
to come to a stop U متوقف شدن [مهندسی]
windbound U متوقف دراثر باد
stops U متوقف کردن ایستگاه
taper off U تدریجا متوقف شدن
stopping the work U متوقف کردن کار
gravel U شن دار متوقف کردن
strays U که متوقف نشده باشد
straying U که متوقف نشده باشد
crashingly U متوقف شدن ناگهانی
halted U فرآیند را متوقف میکند.
crashes U متوقف شدن ناگهانی
halts U فرآیند را متوقف میکند.
crashing U متوقف شدن ناگهانی
crashed U متوقف شدن ناگهانی
halt U فرآیند را متوقف میکند.
stopping U متوقف کردن ایستگاه
stopped U متوقف کردن ایستگاه
crash U متوقف شدن ناگهانی
stop U متوقف کردن ایستگاه
stray U که متوقف نشده باشد
to stop taking [pills] , [to go off a drug] U متوقف شدن [از خوردن قرص]
pull-in U نقشه یا عملی را متوقف ساختن
pull-ins U نقشه یا عملی را متوقف ساختن
arresting system reset unit U متوقف کننده سیستم مهارهواپیما
elevation stop U متوقف کننده حرکت ارتفاع
flameout U متوقف ساختن موتور هواپیما
call it quits <idiom> U متوقف کردن تمام کار
pull in U نقشه یا عملی را متوقف ساختن
check U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
checked U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
checks U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
to bung up U با چوب پنبه [یا متوقف کننده] بستن
end U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ended U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ends U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
pull over <idiom> U متوقف کردن ماشین گوشه جاده
to stop cold something U چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
to bung U با چوب پنبه [یا متوقف کننده] بستن
fielding U متوقف کردن و کنترل گوی هاکی
phaseout U تدریجا متوقف کردن کار یاتولید
to suspend payment U پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
tie up <idiom> U آرام یا متوقف کردن حرکت یا عملی
abort U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborts U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborted U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
cancellation U عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
She laid the book aside . U کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
aborting U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
stall U متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
stalling U متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
cry down U چیزی را غیر قانونی دانستن متوقف ساختن
force U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
end of page halt U ویژگی ای که چاپگر را درپایان هر صفحه خروجی متوقف میکند
forcing U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
shut off mechanism U وسیلهای که در صورت بروز خرابی فرایند را متوقف میکند
forces U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
cancels U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancel U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
looped U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loops U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
appel U پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
loop U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
stops U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stop U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stopping U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stopped U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
dragged U ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
deceleration time U زمانی که بازوی دستیابی پس از حرکت به محل صحیح دیسک سخت متوقف میشود
drag U ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
drags U ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
stop U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stop U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
tabulation U نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود
stopped U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopped U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stopping U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
burn out U گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
filter U مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filters U مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
stops U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stops U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
warm start U شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
stopping U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
trap U نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند
musical chairs U نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
coroutine U بخشی از برنامه یا تابع که داده را عبور میدهد و سایر توابع همروند را کنترل میکند سپس متوقف میشود
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
stop U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopping U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
critical error U خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
stops U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopped U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
shut down U خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
soft U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
softer U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
softest U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
loop U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loops U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
looped U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
crashing U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashes U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashingly U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashed U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crash U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
deceleration time U زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار
transaction U سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
throw a monkey wrench into <idiom> U آرام آرام متوقف کردن چیزی
dma U CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
lay to rest <idiom> U رها کردن ،متوقف کردن
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
cycles U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
dump U نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
LCD U چاپگر کاغذ که از تابلوی CCD در مقابل نور روشن استفاده میکند تا تصاویری را روی رسانه حساس به عکس نشان دهد. تابلوی CCD عبور نور را متوقف میکند بجز در پیکس هایی که تصور را شرح می دهند
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com