English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stand U ایست کردن توقف کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ceasing U ایست توقف
ceases U ایست توقف
closest U ایست توقف
closes U ایست توقف
closer U ایست توقف
ceased U ایست توقف
close U ایست توقف
cease U ایست توقف
avast U ایست توقف کنید
run through <idiom> U ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
to make a stop U ایست کردن
to make a pause U ایست کردن
halts U سکته ایست کردن
halt U سکته ایست کردن
halted U سکته ایست کردن
powers U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powered U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powering U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
to make a pause U مکث کردن توقف کردن
check string U ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
failures U توقف کردن
stayed U توقف کردن
to sojourn [formal] [in a place as a visitor] U توقف کردن
stay U توقف کردن
failure U توقف کردن
stopping U ایستادن توقف کردن
pull up U توقف کردن [اتومبیل]
stop dead/cold <idiom> U سریع توقف کردن
stops U ایستادن توقف کردن
stop U ایستادن توقف کردن
stopped U ایستادن توقف کردن
lay over U در نیمه راه توقف کردن
to stop [doing something] U توقف کردن [از انجام کاری]
holds U دریافت کردن گرفتن توقف
hold U دریافت کردن گرفتن توقف
lie to U درجهت باد توقف کردن
overstays U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstaying U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
overstayed U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstay U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
to pause U [برای مدت کوتاهی] در انجام کاری توقف کردن
interferes U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
kills U پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا
kill U پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا
interfere U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
to pause upon a word U روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
jams U توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jammed U توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jam U توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
vehicle stopping distance U مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
barnstorming U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
persistence U مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
stay U ایست
whoa U ایست
halted U ایست
stand U ایست
stops U ایست
halt U ایست
stopped U ایست
stayed U ایست
standstil U ایست
halts U ایست
time out U ایست
stop U ایست
avast U ایست
stoppages U ایست
stoppage U ایست
breathing space U ایست
standstill U ایست
perisystole U ایست دل
stopping U ایست
holds U ایست
limit stop U حد ایست
cessation U ایست
hold U ایست
flag stop U ایست
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
stand fast U فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
dynamic stop U ایست پویا
fixism U ایست گرایی
truce U جنگ ایست
silence U ایست بی حرکت
silenced U ایست بی حرکت
suspension U ایست تعلیق
unceasing U ایست ناپذیر
silences U ایست بی حرکت
silencing U ایست بی حرکت
truces U جنگ ایست
suspensions U ایست تعلیق
period U نوبت ایست
it is a thankless task U کاربیهوده ایست
whoa U ایست دادن
hold U ایست نگهداری
statics U ایست شناسی
caesura U وقفه ایست
hold water U قایق ایست
haemostasia U ایست خون
haemostasis U ایست خون
holds U ایست نگهداری
at pause U در حال ایست
interval U ایست وقفه
nodal point U نقطه ایست
stop element U عنصر ایست
pausal U ایست دار
periods U نوبت ایست
total stopping distance U طول ایست کامل
lay-by U جایگاه ایست ایستگاه
lay by U جایگاه ایست ایستگاه
what kind of a bird is that ? U چه قسم پرنده ایست
torpidity U حالت سستی ایست
lay-bys U جایگاه ایست ایستگاه
stopping sight distance U فاصله دید ایست
ease all U درکرجی رانی ایست
stop bit U ذرهء ایست نما
stop bit U بیت ایست نما
hockey stop U نوعی ایست ناگهانی
the train runs without a stop U قطار بدون ایست
to come U بحال ایست درامدن
he has a loose conduct U ادم هرزه ایست
he is a prodigy of learning U اعجوبه ایست در دانش
to be under ane U در حال ایست بودن
to heave to U بحالت ایست دراوردن
to put to a pause U بحال ایست دراوردن
fetch up U بحال ایست درامدن
haemostatic U وابسته به ایست خون
interlude U ایست میان دو پرده
interludes U ایست میان دو پرده
stopping sight distance U فاصله دید برای ایست
It is an extremely complicated problem. U مسأله بسیار پیچیده ایست
hyphens U نشان اتصال ایست درسخن
hyphen U نشان اتصال ایست درسخن
patience is a virtue U شکیبائی خوی پسندیده ایست
the child is a wonder U این بچه عجوبه ایست
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
menopause U بند امدن قاعدگی ایست طمث
to taxi to a standstill U حرکت آخر تا به ایست رسیدن [هواپیما]
lexigraphy U یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
hammock chair U صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com