Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
kukutsu dachi
U
ایستادن در مقابل حریف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
stance
U
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stances
U
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
Other Matches
to row back
<idiom>
<verb>
U
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
stance
U
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
to backtrack
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
stances
U
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
to backtrack
<idiom>
<verb>
U
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
to row back
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
audible
U
تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
underhook
U
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
backpedal
U
عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
head and arm
U
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
looped
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under
U
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
U
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
abided
U
ایستادن
abides
U
ایستادن
to come to a stand
U
ایستادن
to fetch up
U
ایستادن
to stand by
U
ایستادن
abye
U
ایستادن
aby
U
ایستادن
stand
U
ایستادن
ceases
U
ایستادن
ceased
U
ایستادن
cease
U
ایستادن
ceasing
U
ایستادن
stop
U
ایستادن
stopped
U
ایستادن
be under way
U
ایستادن
stopping
U
ایستادن
stops
U
ایستادن
seogi
U
ایستادن
team line up
U
به صف ایستادن تیم
draw up
U
سیخ ایستادن
kiba dachi
U
ایستادن سوارکارانه
line up
U
به ترتیب ایستادن
pyeonhi seogi
U
موازی ایستادن
line-up
U
به ترتیب ایستادن
To come to a halt(standstI'll).
U
ازحرکت ایستادن.
line-ups
U
به ترتیب ایستادن
To stand in a queue (line).
U
توی صف ایستادن
heisoku daeh
U
ایستادن خبردار
haktari seogi
U
ایستادن لک لک وار
hustings
U
جای ایستادن و
haehiji daeh
U
ایستادن ازاد
lineup
U
به صف ایستادن تیم
lie off
U
دور ایستادن
ap seogi
U
ایستادن معمولی
hunker
U
سرپا ایستادن
basophobia
U
هراس از ایستادن
to stand at gaze
U
خیره ایستادن
to stand behind
U
پشت سر ایستادن
fudo dachi
U
محکم ایستادن
standing room
U
جای ایستادن
to stand fast
U
محکم ایستادن
bail up
U
ایستادن دراختیارغارتگر
shiko dachi
U
ایستادن دایرهای
outstand
U
بیشتر ایستادن
moa seogi
U
خبردار ایستادن
to stand in the gap
U
دررخنه ایستادن
to come to a stop
U
ایستادن
[مهندسی]
queued
U
در صف گذاشتن در صف ایستادن
queueing
U
در صف گذاشتن در صف ایستادن
stagnating
U
از جنبش ایستادن
stagnated
U
از جنبش ایستادن
queues
U
در صف گذاشتن در صف ایستادن
stagnate
U
از جنبش ایستادن
queue
U
در صف گذاشتن در صف ایستادن
stagnates
U
از جنبش ایستادن
ground
U
محل ایستادن توپزن
stopovers
U
در وسط راه ایستادن
to come to a
U
بحالت خبردار ایستادن
sanchin dachi
U
ایستادن ساعت شنی
stopover
U
در وسط راه ایستادن
zenkatsu dachi
U
ایستادن متمایل به جلو
to kick ones heels
U
چشم براه ایستادن
to queue
[line]
up for tickets
U
برای بلیط در صف ایستادن
to stop
[doing something]
U
ایستادن
[از انجام کاری]
stance
U
طرز ایستادن درتوپزنی
to stand by
U
ایستادن وتماشا کردن
to stand by one's promise
U
سر قول خود ایستادن
to stand across the road
U
درمیان جاده ایستادن
to stick to one's word
U
سر قول خود ایستادن
anchor
U
ایستادن در دریا مهاری
anchoring
U
ایستادن در دریا مهاری
anchors
U
ایستادن در دریا مهاری
to stand one's ground
U
بر سر دلیل خود ایستادن
To stand to attention.
U
خبر دار ایستادن
stand-up
U
روی پا ایستادن ایستاده
abide by one's word
U
سر قول خود ایستادن
neko ashi dachi
U
ایستادن گربه سان
koa seogi
U
ایستادن قلاب وار
stand up
U
روی پا ایستادن ایستاده
joo choo seogi
U
ایستادن اسب سواری
line up
U
ردیف ایستادن تیم
line-up
U
ردیف ایستادن تیم
line-ups
U
ردیف ایستادن تیم
to stand at
[by]
the window
U
کنار پنجره ایستادن
stances
U
طرز ایستادن درتوپزنی
stop
U
ایستادن توقف کردن
stopped
U
ایستادن توقف کردن
To keep ones word. To stand by ones promise .
U
سر قول خود ایستادن
To stand firm. To stick to ones gun.
U
سفت وسخت ایستادن
stopping
U
ایستادن توقف کردن
To stand like rock .
U
مانند کوه ایستادن
stops
U
ایستادن توقف کردن
beom seogi
U
گربه سان ایستادن
to stick to one's guns
U
پای کاری محکم ایستادن
bandae jireugi
U
ضربه دست موافق ایستادن
pickets
U
جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
baro jireugi
U
ضربه دست مخالف ایستادن
ap joo choom
U
ایستادن اسب سواری بجلو
floats
U
شناور ساختن روی اب ایستادن
to stand by oneself
U
روی پای خود ایستادن
picketed
U
جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
picket
U
جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
peasde
U
روی دوپا ایستادن اسب
statgnate
U
از جنبش ایستادن گندیده شده
out of one's ground
U
تجاوز توپزن از محل ایستادن
stand
U
طرز یا محل ایستادن کمانگیر
float
U
شناور ساختن روی اب ایستادن
floated
U
شناور ساختن روی اب ایستادن
toe stand
U
ایستادن ژیمناست روی نوک پا
stance
U
طرز ایستادن در گوی زنی
away
U
خارج از نقطه ایستادن توپ زن
stances
U
طرز ایستادن در گوی زنی
stations
U
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stationed
U
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station
U
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
to stop short
U
یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
to kick one's heels
U
چشم براه ایستادن منتظرایستادن
in consideration of
U
در مقابل
versus prep
U
در مقابل
versus
U
در مقابل
opposed
U
مقابل
in the front
<adv.>
U
در مقابل
at the front
<adv.>
U
در مقابل
opposites
U
مقابل
at the fore
<adv.>
U
در مقابل
fore
<adv.>
U
در مقابل
vis-a-vis
U
مقابل
vis a vis
U
مقابل
as compared to
U
در مقابل
opposite
U
مقابل
as opposed to
U
در مقابل
anti
U
در مقابل
titles
U
مقابل
title
U
مقابل
at front
<adv.>
U
در مقابل
in front
<adv.>
U
در مقابل
kilian position
U
وضع ایستادن دواسکیت بازرقصنده درکنار هم
narani seogi
U
ایستادن موازی پاها همعرض شانه
ido not feel my legs
U
نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
stall
U
جای ایستادن اسب در طویله اخور
stalling
U
جای ایستادن اسب در طویله اخور
dead against
U
درست مقابل
counterpoint
U
نقطه مقابل
respondent
U
طرف مقابل
counter weight
U
وزنه مقابل
opposed piston engine
U
موتورپیستون مقابل
contralateral muscles
U
عضلات مقابل
on payment
U
در مقابل وجه
orientated
U
هدف مقابل
counterweights
U
وزنه مقابل
contrary
U
مقابل خلاف
counterweight
U
وزنه مقابل
obverse
U
طرف مقابل
in comparison to
[compared with]
U
در قبال
[در مقابل]
opposite the house
U
مقابل خانه
alternative hypothesis
U
فرضیه مقابل
inverse
U
برعکس مقابل
anti thesis
U
وضع مقابل
off
U
مقابل عازم
water resistance
U
مقاومت در مقابل اب
point blank
U
مقابل هدف
point-blank
U
مقابل هدف
from opposite directions
U
از دو طرف مقابل
respondents
U
طرف مقابل
counterparts
U
نقطه مقابل
counterpart
U
نقطه مقابل
safety island
U
سکوی وسط خیابان برای ایستادن پیاده رو
eaves droper
U
مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
backdrops
U
پرش و افتادن به پشت بادست و پا در هوا و ایستادن
backdrop
U
پرش و افتادن به پشت بادست و پا در هوا و ایستادن
To stand at attention(ease).
U
بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
veronica
U
ایستادن و ردکردن گاو از کناربا حرکت شنل
technical foul
U
بازی با توپ واترپولو در حال ایستادن کف استخر
coach's box
U
محل ایستادن مربی در پایگاه 1 و 3 بیس بال
countered
U
مقابل دستگاه شمارنده
drip proof enclosure
U
حفافت در مقابل ریزش اب
rivals
U
طرف مقابل دعوا
countering
U
مقابل دستگاه شمارنده
front wall
U
دیوار مقابل اسکواش
aboral
U
نقطه مقابل دهان
counter
U
مقابل دستگاه شمارنده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com