English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
set up U اقامه یا طرح کردن تولید کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
go to law U اقامه دعوی کردن دادخواهی کردن عارض شدن
plead U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleaded U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleads U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
bring U اقامه کردن
posed U اقامه کردن
posing U اقامه کردن
pose U اقامه کردن
bringing U اقامه کردن
put in U اقامه کردن
brings U اقامه کردن
prefer U اقامه کردن
allege U اقامه کردن
preferring U اقامه کردن
prefers U اقامه کردن
alleges U اقامه کردن
alleging U اقامه کردن
raises U اقامه کردن
adduee U اقامه کردن
advancing U اقامه کردن
raise U اقامه کردن
advance U اقامه کردن
poses U اقامه کردن
advances U اقامه کردن
adducing U اقامه کردن تقدیم کردن
adduces U اقامه کردن تقدیم کردن
adduced U اقامه کردن تقدیم کردن
adduce U اقامه کردن تقدیم کردن
pretend U دروغی اقامه کردن
pretends U دروغی اقامه کردن
producing U اقامه ارائه کردن
lodge a complaint U اقامه دعوی کردن
pretending U دروغی اقامه کردن
account U دلیل موجه اقامه کردن
produces U اقامه کردن ارائه دادن سند
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
produce U اقامه کردن ارائه دادن سند
bring a suit against a person U اقامه دعوی علیه کسی کردن
produced U اقامه کردن ارائه دادن سند
lodge a complaint against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
pretends U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
generate U حاصل کردن تولید نیرو کردن
generates U حاصل کردن تولید نیرو کردن
generating U حاصل کردن تولید نیرو کردن
generated U حاصل کردن تولید نیرو کردن
generates U تولید کردن احداث کردن
breeds U تولید کردن تربیت کردن
generating U تولید کردن احداث کردن
generated U تولید کردن احداث کردن
processes U تقویم کردن تولید کردن
process U تقویم کردن تولید کردن
generate U تولید کردن احداث کردن
breed U تولید کردن تربیت کردن
use and occupation U عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
manufacture U تولید کردن
generating U تولید کردن
raise U تولید کردن
manufactures U تولید کردن
produce U تولید کردن
manufactured U تولید کردن
fetch up U تولید کردن
produced U تولید کردن
production U تولید کردن
generates U تولید کردن
produces U تولید کردن
productions U تولید کردن
generated U تولید کردن
ingenerate U تولید کردن
generate U تولید کردن
turn out U تولید کردن
raises U تولید کردن
begetting U تولید کردن
inbreed U تولید کردن
begets U تولید کردن
beget U تولید کردن
generations U تولید کردن
procreate U تولید کردن
procreated U تولید کردن
procreates U تولید کردن
procreating U تولید کردن
put out <idiom> U تولید کردن
supplying U تولید کردن
generation U تولید کردن
begat U تولید کردن
supplied U تولید کردن
bring forward U تولید کردن
supply U تولید کردن
reproductions U تولید کردن مجدد
rubefy U تولید قرمزی کردن در
to raise up seed U تولید نسل کردن
spawning U تولید مثل کردن
processes U تهیه و تولید کردن
reproduction U تولید کردن مجدد
spawns U تولید مثل کردن
spawned U تولید مثل کردن
process U تهیه و تولید کردن
engendered U تولید نسل کردن
engender U تولید نسل کردن
engendering U تولید نسل کردن
vacuumize U تولید خلا کردن
engenders U تولید نسل کردن
produced U تولید کردن محصول
produce U تولید کردن محصول
produces U تولید کردن محصول
spawn U تولید مثل کردن
stridulate U تولید صدای گوشخراش کردن
oversell U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
ovulated U تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulate U تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ulcerate U تولید قرحه کردن ریش شدن
verminate U تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
oversold U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
ovulates U تخمک گذاردن تولید اوول کردن
oversells U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
overselling U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
ovulating U تخمک گذاردن تولید اوول کردن
crackles U صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackle U صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackled U صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
clatter U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattering U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattered U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatters U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clocks U مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
clock U مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
pictures U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picturing U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
processor U کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
pictured U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picture U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
baud rate U وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
baud U وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
intensive cultivation U اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
incrossbreed U تولید شده در اثر امیزش نژاد امیزش نژادی کردن
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
dp U پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
cartel U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
overlap U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
productions U اقامه
erections U اقامه
erection U اقامه
production U اقامه
induction U اقامه
adductor U اقامه
inductions U اقامه
adduction U اقامه
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
bringing an action U اقامه دعوی
initiating proceedings U اقامه دعوی
right of action U حق اقامه دعوی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
judge advocate U اقامه کننده دعوی
cross action U علیه وی اقامه کند
call to prayer U اقامه قبل از نماز
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
forclosure U سلب حق اقامه دعوی ممانعت
non claim U فروگذاری از اقامه دعوادرمدت قانونی
machine U تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machines U تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machined U تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
demonstratively U با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
inductility U عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
interplead U پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com