English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
take on U گرفتن کارگر هیاهو کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clattering U هیاهو کردن
clattered U هیاهو کردن
clatter U هیاهو کردن
clatters U هیاهو کردن
swashbuckle U هیاهو ودعوا کردن
peal U ترق وتروق کردن هیاهو وغوغا کردن
pealed U ترق وتروق کردن هیاهو وغوغا کردن
pealing U ترق وتروق کردن هیاهو وغوغا کردن
peals U ترق وتروق کردن هیاهو وغوغا کردن
gandey dancer U کارگر فصلی کارگر سیار
rattening U محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
profit-sharing U سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
profit sharing U سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
explosions U هیاهو
hoop-la U هیاهو
commotion U هیاهو
pother U هیاهو
hoop-las U هیاهو
fanfare U هیاهو
stir about U پر هیاهو
ruckus U هیاهو
to do U هیاهو
to-do U هیاهو
fanfares U هیاهو
hullabaloos U هیاهو
explosion U هیاهو
hullabaloo U هیاهو
hubbub U هیاهو
obstreperously U با هیاهو
obstreperoussness U هیاهو
rackety U پر هیاهو
hullaballoo U هیاهو
tizzy U هیاهو
charivari U صداهای ناجوردرهم برهم هیاهو
donnybrook U فریاد پرسر وصدا هیاهو
to launch a product with much fanfare U کالایی را با هیاهو به صحنه نمایش آوردن
swashbuckler U ادم دعوایی وپر هیاهو وغره دارای زرق وبرق
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
inflaming U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflame U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
seized U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
to fill up U گرفتن تکمیل کردن
fogs U تیره کردن مه گرفتن
surrendered U پس گرفتن و تبدیل کردن
surrender U پس گرفتن و تبدیل کردن
fog U تیره کردن مه گرفتن
hold U جا گرفتن تصرف کردن
abalienate U منتقل کردن پس گرفتن
obtain U فراهم کردن گرفتن
obtain U گرفتن یا دریافت کردن
obtained U فراهم کردن گرفتن
obtains U گرفتن یا دریافت کردن
obtains U فراهم کردن گرفتن
circles U گرفتن احاطه کردن
obtained U گرفتن یا دریافت کردن
holds U جا گرفتن تصرف کردن
bevel U پخ کردن لبه گرفتن
surrenders U پس گرفتن و تبدیل کردن
circled U گرفتن احاطه کردن
embraced U در بر گرفتن بغل کردن
engage U گرفتن استخدام کردن
educe U گرفتن استخراج کردن
embraces U در بر گرفتن بغل کردن
strike root U ریشه کردن گرفتن
embracing U در بر گرفتن بغل کردن
embrace U در بر گرفتن بغل کردن
circling U گرفتن احاطه کردن
circle U گرفتن احاطه کردن
hunt down U دنبال کردن و گرفتن
to smell out U گرفتن وپیدا کردن
engages U گرفتن استخدام کردن
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
workmen U کارگر
telling U کارگر
labourers U کارگر
employee U کارگر
employe U کارگر
joss U سر کارگر
labors U کارگر
worker U کارگر
craftsman assistant U کارگر
workman U کارگر
cooly U کارگر
shopman U کارگر
labored U کارگر
laborer U کارگر
operatives U کارگر
active U کارگر
workpeople U کارگر
workingman U کارگر
workwoman U کارگر زن
effective U کارگر
master workman U سر کارگر
labourer U کارگر
operative U کارگر
laborers U کارگر
workwoman U زن کارگر
labour U کارگر
resigns U کناره گرفتن تفویض کردن
jests U ببازی گرفتن شوخی کردن
jest U ببازی گرفتن شوخی کردن
passes U سبقت گرفتن از خطور کردن
to release for a ransom U با گرفتن فدیه ازاد کردن
passed U سبقت گرفتن از خطور کردن
pass U سبقت گرفتن از خطور کردن
resign U کناره گرفتن تفویض کردن
mourns U ماتم گرفتن گریه کردن
finest U جریمه گرفتن از صاف کردن
fined U جریمه گرفتن از صاف کردن
overlie U قرار گرفتن خفه کردن
fine U جریمه گرفتن از صاف کردن
wail U ناله کردن ماتم گرفتن
secure U تصرف کردن گرفتن هدف
borrows U وام گرفتن اقتباس کردن
stack up U جمع کردن اندازه گرفتن
follow through U گرفتن زه پس از رها کردن تیر
to set a U اندازه گرفتن باطل کردن
secures U تصرف کردن گرفتن هدف
wails U ناله کردن ماتم گرفتن
mourn U ماتم گرفتن گریه کردن
borrow U وام گرفتن اقتباس کردن
wailing U ناله کردن ماتم گرفتن
borrowed U وام گرفتن اقتباس کردن
wailed U ناله کردن ماتم گرفتن
concludes U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
ingurgitate U فرا گرفتن زیاد پر کردن
to run over U مرور کردن زیر گرفتن
frame U چارچوب گرفتن طرح کردن
gather U نتیجه گرفتن استباط کردن
employ U مشغول کردن بکار گرفتن
to get to U شروع کردن دست گرفتن
employed U مشغول کردن بکار گرفتن
employing U مشغول کردن بکار گرفتن
to go to school to U یاد گرفتن یا تقلید کردن از
bathed U ابتنی کردن حمام گرفتن
conclude U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
gathered U نتیجه گرفتن استباط کردن
embeds U دور گرفتن جاسازی کردن
to split the difference U میانه را گرفتن مصالحه کردن
employs U مشغول کردن بکار گرفتن
run down <idiom> U انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
rise U ترقی کردن سرچشمه گرفتن
occupy U مشغول کردن به کار گرفتن
hugged U بغل کردن محکم گرفتن
hugging U بغل کردن محکم گرفتن
hold U دریافت کردن گرفتن توقف
hugs U بغل کردن محکم گرفتن
occupying U مشغول کردن به کار گرفتن
mourned U ماتم گرفتن گریه کردن
holds U دریافت کردن گرفتن توقف
bath U ابتنی کردن حمام گرفتن
occupies U مشغول کردن به کار گرفتن
hug U بغل کردن محکم گرفتن
embed U دور گرفتن جاسازی کردن
rises U ترقی کردن سرچشمه گرفتن
unskilled labor U کارگر غیرماهر
journeymen U کارگر مزدور
dockers U کارگر لنگرگاه
journeymen U کارگر متخصص
journeymen U کارگر ماهر
labored U کارگر عمله
journeyman U کارگر متخصص
exploitation of labor U استثمار کارگر
workfolk U جماعت کارگر
lay off U تعلیق کارگر
longshoreman U کارگر اسکله
craftsman U کارگر ماهر
brain worker U کارگر مغزی
farm hands U کارگر مزرعه
farm hand U کارگر مزرعه
unskilled worker U کارگر ساده
unskilled worker U کارگر غیرمتخصص
farmhand U کارگر مزرعه
outworker U کارگر ازاد
journeyman U کارگر ماهر
workingman U ازطبقه کارگر
working man U کارگر افزارمند
longshoremen U کارگر اسکله
workfolks U جماعت کارگر
proletariat U طبقه کارگر
proletariat U کارگر ورنجبر
journeyman U کارگر مزدور
navvies U کارگر ساده
craftsmen U کارگر ماهر
shoveler U کارگر بیل زن
swotted U کارگر زحمتکش
casual labour U کارگر اتفاقی
swots U کارگر زحمتکش
steelworkers U کارگر پولادسازی
migrant worker U کارگر مهاجر
swot U کارگر زحمتکش
swotting U کارگر زحمتکش
shovelman U کارگر بیل زن
shovelbill U کارگر بیل زن
skilled labour U کارگر ماهر
slave ant U مورچه کارگر
dairymaid U کارگر لبنیاتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com