English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1785 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
take on U گرفتن کارگر هیاهو کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clattering U هیاهو کردن
clattered U هیاهو کردن
clatter U هیاهو کردن
clatters U هیاهو کردن
swashbuckle U هیاهو ودعوا کردن
peal U ترق وتروق کردن هیاهو وغوغا کردن
pealed U ترق وتروق کردن هیاهو وغوغا کردن
pealing U ترق وتروق کردن هیاهو وغوغا کردن
peals U ترق وتروق کردن هیاهو وغوغا کردن
gandey dancer U کارگر فصلی کارگر سیار
rattening U محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
profit-sharing U سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
profit sharing U سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
explosions U هیاهو
hoop-la U هیاهو
commotion U هیاهو
pother U هیاهو
hoop-las U هیاهو
fanfare U هیاهو
stir about U پر هیاهو
ruckus U هیاهو
to do U هیاهو
to-do U هیاهو
fanfares U هیاهو
hullabaloos U هیاهو
explosion U هیاهو
hullabaloo U هیاهو
hubbub U هیاهو
obstreperously U با هیاهو
obstreperoussness U هیاهو
rackety U پر هیاهو
hullaballoo U هیاهو
tizzy U هیاهو
charivari U صداهای ناجوردرهم برهم هیاهو
donnybrook U فریاد پرسر وصدا هیاهو
to launch a product with much fanfare U کالایی را با هیاهو به صحنه نمایش آوردن
swashbuckler U ادم دعوایی وپر هیاهو وغره دارای زرق وبرق
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
inflaming U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflame U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
seized U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
to fill up U گرفتن تکمیل کردن
fogs U تیره کردن مه گرفتن
surrendered U پس گرفتن و تبدیل کردن
surrender U پس گرفتن و تبدیل کردن
fog U تیره کردن مه گرفتن
hold U جا گرفتن تصرف کردن
abalienate U منتقل کردن پس گرفتن
obtain U فراهم کردن گرفتن
obtain U گرفتن یا دریافت کردن
obtained U فراهم کردن گرفتن
obtains U گرفتن یا دریافت کردن
obtains U فراهم کردن گرفتن
circles U گرفتن احاطه کردن
obtained U گرفتن یا دریافت کردن
holds U جا گرفتن تصرف کردن
bevel U پخ کردن لبه گرفتن
surrenders U پس گرفتن و تبدیل کردن
circled U گرفتن احاطه کردن
embraced U در بر گرفتن بغل کردن
engage U گرفتن استخدام کردن
educe U گرفتن استخراج کردن
embraces U در بر گرفتن بغل کردن
strike root U ریشه کردن گرفتن
embracing U در بر گرفتن بغل کردن
embrace U در بر گرفتن بغل کردن
circling U گرفتن احاطه کردن
circle U گرفتن احاطه کردن
hunt down U دنبال کردن و گرفتن
to smell out U گرفتن وپیدا کردن
engages U گرفتن استخدام کردن
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
workmen U کارگر
telling U کارگر
labourers U کارگر
employee U کارگر
employe U کارگر
joss U سر کارگر
labors U کارگر
worker U کارگر
craftsman assistant U کارگر
workman U کارگر
cooly U کارگر
shopman U کارگر
labored U کارگر
laborer U کارگر
operatives U کارگر
active U کارگر
workpeople U کارگر
workingman U کارگر
workwoman U کارگر زن
effective U کارگر
master workman U سر کارگر
labourer U کارگر
operative U کارگر
laborers U کارگر
workwoman U زن کارگر
labour U کارگر
resigns U کناره گرفتن تفویض کردن
jests U ببازی گرفتن شوخی کردن
jest U ببازی گرفتن شوخی کردن
passes U سبقت گرفتن از خطور کردن
to release for a ransom U با گرفتن فدیه ازاد کردن
passed U سبقت گرفتن از خطور کردن
pass U سبقت گرفتن از خطور کردن
resign U کناره گرفتن تفویض کردن
mourns U ماتم گرفتن گریه کردن
finest U جریمه گرفتن از صاف کردن
fined U جریمه گرفتن از صاف کردن
overlie U قرار گرفتن خفه کردن
fine U جریمه گرفتن از صاف کردن
wail U ناله کردن ماتم گرفتن
secure U تصرف کردن گرفتن هدف
borrows U وام گرفتن اقتباس کردن
stack up U جمع کردن اندازه گرفتن
follow through U گرفتن زه پس از رها کردن تیر
to set a U اندازه گرفتن باطل کردن
secures U تصرف کردن گرفتن هدف
wails U ناله کردن ماتم گرفتن
mourn U ماتم گرفتن گریه کردن
borrow U وام گرفتن اقتباس کردن
wailing U ناله کردن ماتم گرفتن
borrowed U وام گرفتن اقتباس کردن
wailed U ناله کردن ماتم گرفتن
concludes U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
ingurgitate U فرا گرفتن زیاد پر کردن
to run over U مرور کردن زیر گرفتن
frame U چارچوب گرفتن طرح کردن
gather U نتیجه گرفتن استباط کردن
employ U مشغول کردن بکار گرفتن
to get to U شروع کردن دست گرفتن
employed U مشغول کردن بکار گرفتن
employing U مشغول کردن بکار گرفتن
to go to school to U یاد گرفتن یا تقلید کردن از
bathed U ابتنی کردن حمام گرفتن
conclude U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
gathered U نتیجه گرفتن استباط کردن
embeds U دور گرفتن جاسازی کردن
to split the difference U میانه را گرفتن مصالحه کردن
employs U مشغول کردن بکار گرفتن
run down <idiom> U انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
rise U ترقی کردن سرچشمه گرفتن
occupy U مشغول کردن به کار گرفتن
hugged U بغل کردن محکم گرفتن
hugging U بغل کردن محکم گرفتن
hold U دریافت کردن گرفتن توقف
hugs U بغل کردن محکم گرفتن
occupying U مشغول کردن به کار گرفتن
mourned U ماتم گرفتن گریه کردن
holds U دریافت کردن گرفتن توقف
bath U ابتنی کردن حمام گرفتن
occupies U مشغول کردن به کار گرفتن
hug U بغل کردن محکم گرفتن
embed U دور گرفتن جاسازی کردن
rises U ترقی کردن سرچشمه گرفتن
unskilled labor U کارگر غیرماهر
journeymen U کارگر مزدور
dockers U کارگر لنگرگاه
journeymen U کارگر متخصص
journeymen U کارگر ماهر
labored U کارگر عمله
journeyman U کارگر متخصص
exploitation of labor U استثمار کارگر
workfolk U جماعت کارگر
lay off U تعلیق کارگر
longshoreman U کارگر اسکله
craftsman U کارگر ماهر
brain worker U کارگر مغزی
farm hands U کارگر مزرعه
farm hand U کارگر مزرعه
unskilled worker U کارگر ساده
unskilled worker U کارگر غیرمتخصص
farmhand U کارگر مزرعه
outworker U کارگر ازاد
journeyman U کارگر ماهر
workingman U ازطبقه کارگر
working man U کارگر افزارمند
longshoremen U کارگر اسکله
workfolks U جماعت کارگر
proletariat U طبقه کارگر
proletariat U کارگر ورنجبر
journeyman U کارگر مزدور
navvies U کارگر ساده
craftsmen U کارگر ماهر
shoveler U کارگر بیل زن
swotted U کارگر زحمتکش
casual labour U کارگر اتفاقی
swots U کارگر زحمتکش
steelworkers U کارگر پولادسازی
migrant worker U کارگر مهاجر
swot U کارگر زحمتکش
swotting U کارگر زحمتکش
shovelman U کارگر بیل زن
shovelbill U کارگر بیل زن
skilled labour U کارگر ماهر
slave ant U مورچه کارگر
dairymaid U کارگر لبنیاتی
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1گج
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com