Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
colocate
U
کنار هم قرار گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
posture
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
adding
U
قرار دادن اشکال کنار هم
add
U
قرار دادن اشکال کنار هم
adds
U
قرار دادن اشکال کنار هم
pull away
U
کنار گرفتن
My desk is by the window.
U
میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
assembly
U
قرار دادن یک موضوع از بخشهای مختلف در کنار هم
adding
U
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
add
U
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adds
U
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
boilerplating
U
قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی
stymieing
U
قرار گرفتن
lie
U
قرار گرفتن
stymie
U
قرار گرفتن
stand
U
قرار گرفتن
lied
U
قرار گرفتن
stymied
U
قرار گرفتن
lies
U
قرار گرفتن
stymies
U
قرار گرفتن
boilerplate
U
متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
BOF
U
متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
surmounted
U
بالا قرار گرفتن
pews
U
درنیمکت قرار گرفتن
pew
U
درنیمکت قرار گرفتن
heel
در پاشنه قرار گرفتن
surmounts
U
بالا قرار گرفتن
grade
U
در پایهای قرار گرفتن
grades
U
در پایهای قرار گرفتن
surmount
U
بالا قرار گرفتن
surmounting
U
بالا قرار گرفتن
aligns
U
دریک ردیف قرار گرفتن
bears
U
درسمت قرار گرفتن در سمت
overlie
U
قرار گرفتن خفه کردن
target pattern
U
شکل قرار گرفتن هدف
bear
U
درسمت قرار گرفتن در سمت
thermal exposure
U
در معرض حرارت قرار گرفتن
poise of head
U
وضع قرار گرفتن سر روی تن
snug
U
بطور دنج قرار گرفتن
aligned
U
دریک ردیف قرار گرفتن
aligning
U
دریک ردیف قرار گرفتن
to receive attantion
U
مورد توجه قرار گرفتن
emotionalize
U
تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
feel the pinch
<idiom>
U
در تنگنای مالی قرار گرفتن
attitude
U
حالت قرار گرفتن رفتار
alignments
U
قرار گرفتن مناسب در صفحه
bearing direction
U
جهت قرار گرفتن یاطاقان
in one's good books (graces)
<idiom>
U
موردعلاقه شخص قرار گرفتن
alignment
U
قرار گرفتن مناسب در صفحه
align
U
دریک ردیف قرار گرفتن
equitant
U
رویهم قرار گرفتن برگها
attitudes
U
حالت قرار گرفتن رفتار
alignments
U
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
alignment
U
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
luggage compartment
U
محل قرار گرفتن جامه دان
take cover
U
پشت جان پناه قرار گرفتن
average
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
trifles
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
averaged
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averages
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
trifle
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
venation
U
ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
haul defilade
U
تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
overlaps
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlap
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlapped
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
averaging
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
in situ
U
[قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
formats
U
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
format
U
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
trailed
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trail
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trails
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
battery groung pattern
U
وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
grain orientation
U
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
succeeds
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
appose
U
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
superimposes
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimpose
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
disposure
U
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
unwarned exposed
U
به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
succeed
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
chop
U
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
chopped
U
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
pillow
U
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
pillows
U
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
succeeded
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
superimposing
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
finish crossover
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
quiver
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
finish style
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
exposure
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
lionize
U
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
texture
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
quivered
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
textures
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
quivering
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivers
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
exposures
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
interfere
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interferes
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
cardinal points effect
U
اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
preorbital
U
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
superinduce
U
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
hangs
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hang
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
aligned
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligning
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extension
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
extensions
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
align
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
format
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
caban
U
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
formats
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
sprocket holes
U
مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
minor border
U
حاشیه فرعی
[حاشیه کناری]
[این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
cover off
U
پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
lool
U
لول
[تارهای نامتقارن]
[این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
defective
U
خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
accent mark
U
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
surface mount technology
U
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error
U
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
classifying
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
countershaft
U
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
edge
U
: کنار
ex
U
کنار
along side
U
در کنار
along side
U
تا کنار
rims
U
کنار
ex-
U
کنار
rim
U
کنار
banks
U
کنار
verge
U
کنار
lotus
U
کنار
lotuses
U
کنار
apart
U
کنار
verges
U
کنار
besides
U
کنار
lip
U
کنار
off
U
از کنار
brink
U
کنار
abutment
U
کنار
edges
U
: کنار
bank
U
کنار
away
U
کنار
marginate
U
کنار
recesses
U
کنار
bourne
U
کنار
border line
U
خط کنار
brim
U
کنار
brimmed
U
کنار
brimming
U
کنار
list
U
کنار
brims
U
کنار
on shore
U
بر کنار
border
U
کنار
bordered
U
کنار
bordering
U
کنار
limit
U
کنار
marge
U
کنار
margin
U
کنار
recess
U
کنار
waterfronts
U
اب کنار
lotos
U
کنار
rand
U
کنار
side aisle
U
کنار
waterfront
U
اب کنار
lote
U
کنار
margins
U
کنار
withdrawals
U
کنار کشیدن
withdrawal
U
کنار کشیدن
touchline
U
خط کنار زمین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com