English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
capital loss U کاهش ارزش سرمایه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
currency devaluation U کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
disinvestment U کاهش سرمایه
decrease in value U کاهش ارزش
capital value U ارزش سرمایه
devaluation U کاهش ارزش پول
depreciation of currency U کاهش ارزش پول
currency depreciation U کاهش ارزش پول
devalution U کاهش ارزش پول
deprecation of silver U کاهش ارزش سیم
capital gains U اضافه ارزش سرمایه
capital apprecation U افزایش ارزش سرمایه
capital outlay U ارزش سرمایه گذاری
capital gains U افزایش ارزش سرمایه زش
exchange depreciation U کاهش ارزش پول خارجی
devaluation U کاهش دادن ارزش پول
value of marginal product of capital U ارزش تولید نهائی سرمایه
capitalization U براورد ارزش حال سرمایه
dead stock U موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
ad valorem U به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
no par value U بدون ارزش واقعی بی ارزش
axiological U وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
decreased U کاهش دادن کاهش
decrease U کاهش دادن کاهش
decreases U کاهش دادن کاهش
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
acid reduction U کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
reduce/enlarge U کاهش
abatement U کاهش
rebate U کاهش
mitigation U کاهش
decrement U کاهش
attenuation U کاهش
shrinkage U کاهش
reduction U کاهش
degression U کاهش
falling-off U کاهش
slowdown U کاهش
falling off U کاهش
devaluation U کاهش
acceptances U کاهش
acceptance U کاهش
spoil U کاهش
reductions U کاهش
spoils U کاهش
slowdowns U کاهش
spoiling U کاهش
spoiled U کاهش
subraction U کاهش
rebates U کاهش
depreciatory U کاهش
declined U کاهش
dampest U کاهش
dampers U کاهش
damp U کاهش
relief U کاهش
subtraction U کاهش
wastage U کاهش
concession U کاهش
declining U کاهش
declines U کاهش
decline U کاهش
downturns U کاهش
downturn U کاهش
imminution U کاهش
subrtraction U کاهش
slow down U کاهش
scale down U کاهش
diminution U کاهش
decreased U کاهش
decreases U کاهش
decrease U کاهش
deduction U کاهش
funded U سرمایه
capital U سرمایه
asset U سرمایه
fund U سرمایه
capital intensive U سرمایه بر
equity U سرمایه
equities U سرمایه
turn over U سرمایه
tax cuts U کاهش مالیات
tax deduction U کاهش مالیات
mark down U کاهش قیمتها
taper off U کاهش یافتن
disinflation U کاهش تورم
mark down U کاهش قیمت
detraction U کاهش توجه
anaphrodisia U کاهش شهوت
decrement U میزان کاهش
dishoarding U کاهش ذخیره
monetary contraction U کاهش پول
dishoarding U کاهش اندوخته
detraction U کاهش کسرشان
reductionism U کاهش گری
waney U کاهش یافته
wage cuts U کاهش دستمزد
scale down U کاهش مقیاس
deceleration U کاهش سرعت
lapse rate U اهنگ کاهش
lapse time U زمان کاهش
abatement U کاهش الودگی
scale down U کاهش تدریجی
shrink U کاهش یافتن
lessens U کاهش دادن
lessening U کاهش دادن
lessened U کاهش دادن
lessen U کاهش دادن
shrinking U کاهش یافتن
shrinks U کاهش یافتن
wany U کاهش یافته
drive reduction U کاهش سائق
disinflation U کاهش ورم
reduction factor U ضریب کاهش
decrementation U کاهش پلهای
rebate U تخفیف کاهش
rebates U تخفیف کاهش
reduction of armamentes U کاهش تسلیحات
speed reduction U کاهش سرعت
drop in temperature U کاهش دما
reduction ratio U نسبت کاهش
fall in temperature U کاهش دما
reductional U تبدیل کاهش
abatable U کاهش پذیر
mitigative U مایه کاهش
minuend U کاهش یاب
logarithmic decrement U کاهش لگاریتمی
clemmensen reduction U کاهش کلمنسنی
deduction U کاهش تفریق
decrease U کاهش یافتن
decreased U کاهش یافتن
decreases U کاهش یافتن
intensity decrease U کاهش شدت
depreciation U کاهش بها
palliation U کاهش دادن
palliator U کاهش دهنده
extinction U کاهش نور
reduce U کاهش یافتن
palliation U کاهش درد
reduces U کاهش یافتن
easing U کاهش درد
reducing U کاهش یافتن
easement U کاهش درد
alleviation U کاهش درد
relief [from pain] U کاهش درد
indiminishable U کاهش ناپذیر
abatement [of pain] U کاهش درد
slake U کاهش فرونشستن
slakes U کاهش فرونشستن
wanes U کاهش یافتن
depopulation U کاهش نفوس
slaked U کاهش فرونشستن
prereduction U کاهش اولیه
wane U کاهش یافتن
waning U کاهش یافتن
reductions U کاهش احیاء
reduction U کاهش احیاء
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com