English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
miscellaneous works U کارهای مختلف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
flexibility U توانایی سخت افزار یا نرم افزار برای تط ابق با موقعیتها یا کارهای مختلف
language U زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
languages U زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
self- U سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
contingency option program U برنامه راه کارهای احتمالی برنامه عملیات مختلف احتمالی
Other Matches
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
charting U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
target discrimination U قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
charts U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charted U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
chart U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
fractional U اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
systems analysis U ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
selectable U مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
blocage U [بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
symbiosis U همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
vortex separation U جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
heterogeneous network U سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
fdm U انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
paint program U نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocates U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocating U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
functioned U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functions U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
estate in common U درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
bus U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
buses U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequencies U انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequency U انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
allogamous U مختلف الجنس و مختلف النوع
profiled U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiling U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiles U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life U درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
highway U خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highways U خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
hunting design U طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
decollate U جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
star design U طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
hatchet man <idiom> U کارهای سیاسی
meshwork U کارهای مشبک
cementation U کارهای سیمانی
preliminary works U کارهای مقدماتی
previous work U کارهای قبلی
auxiliary work U کارهای اضافی
daily round U کارهای روزانه
diabolism U کارهای شیطانی
lunces U کارهای غریب
Travaux preparatoires U کارهای مقدماتی
interior affairs U کارهای درونی
incidental works U کارهای اتفاقی
wirework U کارهای سیمی
emergency works U کارهای اضطراری
earth work U کارهای خاکی
temporary works U کارهای موقت
the galleys U کارهای سخت
logjam U کارهای عقب افتاده
chores U کارهای عادی و روزمره
diabolize U کارهای شیطانی کردن
light housekeeping U کارهای سبک خانکی
navvies U کارگر کارهای خاکی
chore U کارهای عادی و روزمره
light housekeeping U کارهای خانه داری
public works U کارهای ساختمانی همگانی
welfare work U کارهای عام المنفعه
mundane affairs U کارهای این جهان
foppery U جلفی کارهای جلف
Arrears of work . Back log of work . U کارهای عقب افتاده
inhouse work U کارهای داخلی تاسیسات
customs agent U واسطه کارهای گمرکی
navvy U کارگر کارهای خاکی
pile-ups U انباشتگی کارهای عقب افتاده
scheduling U برنامه ریزی کارهای اجرائی
pile-up U انباشتگی کارهای عقب افتاده
I cant figure that girl out . U از کارهای او چیزی نمی فهمم
automatons U ماشینی که کارهای انسان را میکند
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
to pry into a person affairs U در کارهای کسی فضولی کردن
earthworks U خاک کاری کارهای خاکی
automaton U ماشینی که کارهای انسان را میکند
outgeneral U در کارهای جنگی پیش افتادن از
chickens come home to roost <idiom> U چوب کارهای گذشته را خوردن
land girl n U دختری که کارهای صحرایی میکرد
erection crane U جراثقال برای کارهای ساختمانی
donkeywork U کارهای عادی وروزمره خرکاری
downswing U تنزل کارهای تجارتی وغیره
fieldwork U کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
ship's serviceman U مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
He is most suitable for brain work . U خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
basket weave pattern U طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
he has no enterprise U دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
to finish off U کارهای دست باخر را انجام دادن
peonage U استفاده از غلام برای کارهای بندگی
to pick on U برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
apery U میمون صفتی کارهای بوزینه وار
tine U دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
supercargo U مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
wright U کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
tasks U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
task U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
utility U تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
cycle time U مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
data clerk U فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
coordinate U سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
audits U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
e. of pleas U دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
audited U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audit U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
diagrams U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
diagram U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
Ergonomics U [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
yard man U کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
dissave U ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
coordination U سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
I am just a pen – pusher . U قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
queues U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queueing U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queue U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
congregationalism U استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
offices U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
dramatics U کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
queued U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
procuratrix U زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
overseer of the poor U ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
parish clerk U کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
office U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
stream U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
productive U مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
prints U فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
payola U وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
streams U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
thaumaturge U کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
print U فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
job U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
printed U فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
jobs U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
interlude U تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
interludes U تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
vacation sittings U جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
apl U زبان برنامه نویسی سطح بالا قابل استفاده در کارهای علمی و ریاضی
foregrounding U اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
pl/ U زبان برنامه نویسی سطح بالا در کارهای ارتباطی و علمی روی کامپیوترهای بزرگ
foreground U فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
bureau U ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
basic U سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basics U سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
bureaus U ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
TDS U سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
algorithm U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
master U کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
masters U کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
mastered U کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
pirate U ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
fancy work U سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
pirated U ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
pirates U ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
pirating U ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
varying U مختلف
off U مختلف
various U مختلف
dissimilar U مختلف
disparate U مختلف
discrepant U مختلف
diverse U مختلف
variegated U مختلف
sundry U مختلف
miscellaneous U مختلف
divergent U مختلف
variant U گوناگون مختلف
diversely U به اشکال مختلف
polyphyletic U مختلف الاجداد
polyphyletic U از نژادهای مختلف
asynchronous U مختلف الزمان
half caste U ازنژاد مختلف
two discrepant stories U دو حکایت مختلف
variate U مختلف کردن
variously U بطور مختلف
several U جدا مختلف
heterochromatic U مختلف اللون
diverse U مختلف مخالف
half breed U از نژاد مختلف
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
to fly with the owl U کارهای شبانه کردن شبگردی کردن
play off <idiom> U رفتار مختلف با اشخاص
multifarious U دارای انواع مختلف
process U مراحل مختلف چیزی
eccentrics U مختلف المرکز بودن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com