English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
auxiliary work U کارهای اضافی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
droppers U قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
dropper U قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
surcharges U هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharge U هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
over break U خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
surcharges U نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
surcharge U نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
expanded memory system U کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
extra duty U وفیفه اضافی ماموریت اضافی
miscellaneous works U کارهای مختلف
wirework U کارهای سیمی
Travaux preparatoires U کارهای مقدماتی
the galleys U کارهای سخت
previous work U کارهای قبلی
temporary works U کارهای موقت
lunces U کارهای غریب
hatchet man <idiom> U کارهای سیاسی
preliminary works U کارهای مقدماتی
cementation U کارهای سیمانی
meshwork U کارهای مشبک
earth work U کارهای خاکی
diabolism U کارهای شیطانی
interior affairs U کارهای درونی
incidental works U کارهای اتفاقی
daily round U کارهای روزانه
emergency works U کارهای اضطراری
public works U کارهای ساختمانی همگانی
logjam U کارهای عقب افتاده
Arrears of work . Back log of work . U کارهای عقب افتاده
navvy U کارگر کارهای خاکی
welfare work U کارهای عام المنفعه
navvies U کارگر کارهای خاکی
chore U کارهای عادی و روزمره
diabolize U کارهای شیطانی کردن
chores U کارهای عادی و روزمره
light housekeeping U کارهای سبک خانکی
inhouse work U کارهای داخلی تاسیسات
foppery U جلفی کارهای جلف
light housekeeping U کارهای خانه داری
customs agent U واسطه کارهای گمرکی
mundane affairs U کارهای این جهان
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
pile-ups U انباشتگی کارهای عقب افتاده
I cant figure that girl out . U از کارهای او چیزی نمی فهمم
pile-up U انباشتگی کارهای عقب افتاده
to pry into a person affairs U در کارهای کسی فضولی کردن
automaton U ماشینی که کارهای انسان را میکند
automatons U ماشینی که کارهای انسان را میکند
chickens come home to roost <idiom> U چوب کارهای گذشته را خوردن
scheduling U برنامه ریزی کارهای اجرائی
donkeywork U کارهای عادی وروزمره خرکاری
erection crane U جراثقال برای کارهای ساختمانی
downswing U تنزل کارهای تجارتی وغیره
earthworks U خاک کاری کارهای خاکی
outgeneral U در کارهای جنگی پیش افتادن از
land girl n U دختری که کارهای صحرایی میکرد
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
he has no enterprise U دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
fieldwork U کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
He is most suitable for brain work . U خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
apery U میمون صفتی کارهای بوزینه وار
ship's serviceman U مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
basket weave pattern U طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
to finish off U کارهای دست باخر را انجام دادن
to pick on U برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
peonage U استفاده از غلام برای کارهای بندگی
tine U دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
self- U سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
supercargo U مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
wright U کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
cycle time U مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
tasks U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
utility U تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
data clerk U فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
task U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
yard man U کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
coordination U سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
I am just a pen – pusher . U قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
coordinate U سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
Ergonomics U [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
e. of pleas U دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
diagram U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
audits U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
dissave U ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
audited U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audit U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
diagrams U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
overseer of the poor U ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
dramatics U کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
procuratrix U زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
congregationalism U استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
parish clerk U کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
queue U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
offices U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
office U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
queues U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queueing U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queued U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
streamed U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streams U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
interlude U تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
jobs U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
stream U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
print U فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
job U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
productive U مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
thaumaturge U کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
payola U وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
prints U فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
interludes U تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
printed U فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
apl U زبان برنامه نویسی سطح بالا قابل استفاده در کارهای علمی و ریاضی
foregrounding U اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
vacation sittings U جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
pl/ U زبان برنامه نویسی سطح بالا در کارهای ارتباطی و علمی روی کامپیوترهای بزرگ
foreground U فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
extension U اضافی
floating U اضافی
redundant U اضافی
extensions U اضافی
unduly U اضافی
surpluses U اضافی
excesses U اضافی
paragogic U اضافی
excess U اضافی
surplus U اضافی
relative U اضافی
accessed U اضافی
access U اضافی
de trop U اضافی
overflows U اضافی
overflowed U اضافی
overflow U اضافی
supernumerary U اضافی
accessional U اضافی
overtime U اضافی
supplemantary U اضافی
accesses U اضافی
supplementary U اضافی
accessing U اضافی
additional U اضافی
surplusage U اضافی
plus U اضافی
excess load U بار اضافی
adscript U یادداشت اضافی
aditional service U سرویس اضافی
addition record U رکورد اضافی
adduct U ترکیب اضافی
excess length U طول اضافی
excess price U قیمت اضافی
incremental cost U هزینه اضافی
days of grace U مهلت اضافی
excess profit U سود اضافی
regulating cell U پیل اضافی
end cell U پیل اضافی
ancillary equipment U تجهیزات اضافی
an a.chapter U یک باب اضافی
excess capacity U فرفیت اضافی
excess reserves U ذخائر اضافی
additional score U نمره اضافی
excess stock U مواد اضافی
superimposed U اتش اضافی
extra premium U پاداش اضافی
overcharge U هزینه اضافی
extra duty U خدمت اضافی
extra cost U هزینه اضافی
extra time U وقت اضافی
climbing lane U خط اضافی در سر بالایی
overcharges U هزینه اضافی
extra equipment U تجهیزات اضافی
overcharged U هزینه اضافی
surtax U مالیات اضافی
sudden-death U وقت اضافی
additional outlet آبگیر اضافی
excess supply U عرضه اضافی
additional charges U اتهامات اضافی
excess pressure U فشار اضافی
boostes pump U پمپ اضافی
overcharging U هزینه اضافی
extra current U جریان اضافی
sudden death U وقت اضافی
extra period U وقت اضافی
surcharge U هزینه اضافی
overtime U ساعات اضافی
overtime U وقت اضافی
additional <adj.> U مکمل اضافی
padding U متن اضافی
flab U گوشت اضافی
beauty sleep U خواب اضافی
the intercalary month U ماه اضافی
bonus U پرداخت اضافی
bonuses U پرداخت اضافی
surplus water U ابهای اضافی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com