English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
detritus U چیزی که در نتیجه خرابی بدست اید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To obtain the desired result . U نتیجه مطلوب را بدست آوردن
redundancies U نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancy U نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
to bring something U بدست آوردن چیزی
to obtain something U بدست آوردن چیزی
to get [hold of] something U بدست آوردن چیزی
to make a study of something U برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
feather in one's cap <idiom> U چیزی که از بدست آوردنش به خود ببالی
throw the baby out with the bathwater <idiom> U (تروخشک باهم میسوزد)کل چیزی رادور ریختن به خاطر خرابی یک قسمت آن
internal evidence U مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
bob U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobbing U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobs U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
post- U بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post U بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posted U بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posts U بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
head crash U برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
It wI'll eventually pay off. U با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
drawings U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
to be a foregone conclusion <idiom> U نتیجه حتمی [نتیجه مسلم] بودن
foregone conclusion U نتیجه حتمی نتیجه مسلم
destruction U خرابی
fault U خرابی
devastation U خرابی
breakdowns U خرابی
breakdown U خرابی
ruination U خرابی
demolitions U خرابی
demolition U خرابی
faults U خرابی
rottenness U خرابی
desolation U خرابی
faulted U خرابی
disrepair U خرابی
ruin U خرابی
malfunction U خرابی
smash U خرابی
failures U خرابی
failure U خرابی
havoc U خرابی
ruins U خرابی
ruining U خرابی
malfunctions U خرابی
eversion U خرابی
wreck U خرابی
malfunctioned U خرابی
wrecking U خرابی
smashes U خرابی
wrecks U خرابی
dilapidation U خرابی
godsend U خرابی
wreckage U خرابی
description of error U توضیح خرابی
decay U خرابی تنزل
fault description U توضیح خرابی
fail safe U با خرابی امن
error description U توضیح خرابی
decaying U خرابی تنزل
decayed U خرابی تنزل
decays U خرابی تنزل
to do execution U خرابی وارداوردن
wrack U خرابی بدبختی
the mischief of it is that' U خرابی ان اینست که
fail-safe U با خرابی امن
crashes U شکستگی خرابی
fail soft U با خرابی تدریجی
fail softly U با خرابی ملایم
fail softly U با خرابی تدریجی
crashing U شکستگی خرابی
failure free U بدون خرابی
crashingly U شکستگی خرابی
failure rate U نرخ خرابی
disk crash U خرابی دیسک
insulation fault U خرابی نارسانا
failure rate U میزان خرابی
power failures U خرابی برق
equipment failure U خرابی تجهیزاتی
crashed U شکستگی خرابی
crash U شکستگی خرابی
catastrophic failure U خرابی فجیع
defect description U توضیح خرابی
page fault U خرابی صفحه
car breakdown U خرابی اتومبیل
power failure U خرابی برق
collapse mechanism U مکانیزم خرابی
fail soft U با خرابی ملایم
transient failure U خرابی گذرا
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
failure safety U ایمنی در برابر خرابی
ravaged U خرابی وارد اوردن
failure logcing U ثبت وقوع خرابی
drinking was his ruin U باعث خرابی اوشد
ravages U خرابی وارد اوردن
failure prediction U پیش بینی خرابی
ravage U خرابی وارد اوردن
reliability U ایمنی در برابر خرابی
non destructive test U ازمایش بدون خرابی
ravaging U خرابی وارد اوردن
machines U خطای ناشی از خرابی قطعه
mean time between failures U زمان میانگین بین دو خرابی
machined U خطای ناشی از خرابی قطعه
machine U خطای ناشی از خرابی قطعه
clean U بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
wrackful U خراب کننده مسبب خرابی
cleaned U بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
cleans U بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
terminals U خرابی که قابل تعمیر نیست
terminal U خرابی که قابل تعمیر نیست
cleanest U بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
corrective maintenance U جداسازی وتصحیح خرابی ها پس ازوقوع انها
bomb U خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
on line fault tolerant system U سیستم تحمل خرابی درون خطی
maintainability U ویژگی مربوط به جداسازی وتعمیر یک خرابی
destruct U خرابی عمدی موشک قبل ازپرتاب ان
failures U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
failure U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
it spells ruin to the workmen U متضمن خانه خرابی کارگران است
autos U تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
standbys U که در صورت خرابی آماده استفاده است
standby U که در صورت خرابی آماده استفاده است
bombed U خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
bombs U خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
bent U اسم رمز برای خرابی وسایل
cabled U ابزار بررسی قط عی یا خرابی در سیم کشی
degradation U کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
machines U خطای ناشی خرابی سخت افزار
bombed out U خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
auto U تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
machined U خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine U خطای ناشی خرابی سخت افزار
cable U ابزار بررسی قط عی یا خرابی در سیم کشی
failed U سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
fail U سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
fails U سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
mtbf U زمان میانگین بین دو خرابی Failures Between eanTime
structural damage U خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
cacogenics U رشتهای از علم درباره فسادو خرابی نژاد
by U بدست
at the hand of U بدست
maintenance U مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
maintainability U توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
standby U قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
shut off mechanism U وسیلهای که در صورت بروز خرابی فرایند را متوقف میکند
standbys U قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
glitches U خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
it tends to ruin him U وسائل خانه خرابی یاهلاکت اورافراهم میکند منجرمیشودبهلاکت او
glitch U خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
redundancies U تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
MTF U متوسط زمانی که یک وسیله تا پیش از خرابی کار میکند
redundancy U تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
manual U وابسته بدست
get round U بدست اوردن
earns U بدست اوردن
to come to hand U بدست امدن
earn U بدست اوردن
earned U بدست اوردن
attainable U بدست اوردنی
offer U بدست اوردن
get table U بدست اوردنی
offered U بدست اوردن
get at able U بدست اوردنی
impetrate U بدست اوردن
offers U بدست اوردن
procurement U بدست اوری
catch U بدست اوردن
securer U بدست اورنده
acquirable U بدست اوردنی
acquirer U بدست اورنده
getting U بدست امده
getting U بدست اوردن
hand in hand U دست بدست
attenuation U بدست آوردن
obtainment U بدست اوری
catcher U بدست اورنده
gets U بدست اوردن
gets U بدست امده
procurable U بدست اوردنی
to go to the wright U بدست استادافتادن
pick up U بدست اوردن
provider U بدست اورنده
providers U بدست اورنده
get U بدست امده
come by U بدست اوردن
get U بدست اوردن
procurer U بدست اورنده
gains U بدست اوردن
gained U بدست آوردن
gained U بدست اوردن
gain U بدست آوردن
gain U بدست اوردن
procuring U بدست اوردن
procures U بدست اوردن
procure U بدست اوردن
gains U بدست آوردن
obtain U بدست اوردن
obtained U بدست اوردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com