Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
activity cycle
U
چرخه فعالیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cycle time
U
مدت چرخه زمان چرخه
cycled
U
چرخه
cycle
U
چرخه
cyclone
U
چرخه
water cycle
U
چرخه اب
monocycle
U
یک چرخه
hydrologic cycle
U
چرخه اب
rotation
U
چرخه
cycles
U
چرخه
monocyle
U
یک چرخه
tricycle
U
سه چرخه
trike
U
سه چرخه
tricycles
U
سه چرخه
velocipede
U
سه چرخه
cyclones
U
چرخه
tricyclic
U
سه چرخه
cycling
U
چرخه زنی
life-cycles
U
چرخه زندگی
hz
U
چرخه درثانیه
life-cycle
U
چرخه زندگی
instruction cycle
U
چرخه دستورالعمل
kilocycle
U
هزار چرخه
cyclones
U
چرخه باد
cyclone
U
چرخه باد
major cycle
U
چرخه بزرگ
life cycle
U
چرخه دوام
cycle time
U
مدت چرخه
biorhythm
U
چرخه زیستی
cycle stealing
U
چرخه دزدی
cardiac cycle
U
چرخه قلبی
carnot cycle
U
چرخه کارنو
circulation of a vector
U
چرخه بردار
cycle stealing
U
مدت چرخه
cycles per second
U
چرخه در ثانیه
design cycle
U
چرخه طراحی
display cycle
U
چرخه نمایش
duty cycle
U
چرخه کار
execute cycle
U
چرخه اجرا
execution cycle
U
چرخه اجرا
fetch cycle
U
چرخه واکشی
four cycle
U
چهار چرخه
hertz
U
چرخه در ثانیه
cycles
U
چرخه زدن
cycles
U
چرخ چرخه
machine cycle
U
چرخه ماشین
handlebar
U
دسته دو چرخه
tricar
U
اتومبیل سه چرخه
storage cycle
U
چرخه انباره
minor cycle
U
چرخه خرد
minor cycle
U
خرد چرخه
cycle
U
چرخ چرخه
magnetic whirl
U
چرخه مغناطیسی
major cycle
U
بزرگ چرخه
megacycle
U
میلیون چرخه
menstrual cycle
U
چرخه قاعدگی
memory cycle
U
چرخه حافظه
tropical cyclone
U
چرخه استوایی
pedicab
U
سه چرخه پایی
cycle
U
چرخه زدن
six by six
U
ماشین شش چرخه
search cycle
U
چرخه جستجو
megacycle
U
مگا چرخه
cycled
U
چرخه زدن
cycled
U
چرخ چرخه
computer processing cycle
U
چرخه پردازش کامپیوتر
data processing cycle
U
چرخه پردازش داده
born haber cycle
U
چرخه بورن- هابر
read restore cycle
U
چرخه خواندن و ترمیم
reset cycle
U
چرخه باز نشانی
read write cycle
U
چرخه خواندن و نوشتن
toothed wheel
U
چرخه دندانه دار
citric acid cycle
U
چرخه سیتریک اسید
program development cycle
U
چرخه ایجاد برنامه
gigacycle
U
هزار میلیارد چرخه
gramdfather cycle
U
چرخه پدر بزرگ
kilomegacycle
U
هزار میلیون چرخه
kilomegacycle
U
یک بیلیون چرخه در ثانیه
six by six
U
وسیله نقلیه شش چرخه
internal cycle time
U
زمان چرخه داخلی
tarantass
U
درشکه بی فنروچهار چرخه روسی
wagonette
U
گردونه چهار چرخه یک یا چنداسبه
monorails
U
ریل واحدمخصوص حرکت ترن یک چرخه
monorail
U
ریل واحدمخصوص حرکت ترن یک چرخه
trailer
U
یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن
trailers
U
یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن
tumbrel or bril
U
ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
wheel
U
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
activeness
U
فعالیت
activation
U
فعالیت
functioned
U
فعالیت
functions
U
فعالیت
exercises
U
فعالیت
activities
U
فعالیت
acting
U
فعالیت
function
U
فعالیت
activity
U
فعالیت
stir
U
فعالیت
exercised
U
فعالیت
stirrings
U
فعالیت
stirs
U
فعالیت
stirred
U
فعالیت
actuality
U
فعالیت
exercise
U
فعالیت
waggonette
U
گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
random activity
U
فعالیت تصادفی
activate
U
به فعالیت پرداختن
operant
U
فعالیت کننده
operating level
U
سطح فعالیت
on stream
U
درحال فعالیت
off year
U
سال کم فعالیت
events
U
عمل یا فعالیت
operational environment
U
محیط فعالیت
venture
U
فعالیت اقتصادی
ventured
U
فعالیت اقتصادی
low activity
U
فعالیت پایین
event
U
عمل یا فعالیت
hey day
U
روز پر فعالیت
venturing
U
فعالیت اقتصادی
somatotonia
U
فعالیت گرایی
somatotonic
U
فعالیت گرا
reactivation
U
فعالیت مجدد
ventures
U
فعالیت اقتصادی
optical activity
U
فعالیت نوری
turn over
U
عایدی فعالیت
activity quotient
U
بهر فعالیت
publicity drive
U
فعالیت تبلیغاتی
auxiliary activity
U
فعالیت فرعی
activity drive
U
سائق فعالیت
business activity
U
فعالیت بازرگانی
advertising campaign
U
فعالیت تبلیغاتی
activity light
U
چراغ فعالیت
activity of soil
U
فعالیت خاک
activity rate
U
نرخ فعالیت
activity ratio
U
نسبت فعالیت
activated
U
به فعالیت پرداختن
activity time
U
زمان هر فعالیت
activity wheel
U
گردونه فعالیت
activates
U
به فعالیت پرداختن
activating
U
به فعالیت پرداختن
activation
U
به فعالیت دراوردن
cerebration
U
فعالیت مغزی
activity coefficient
U
ضریب فعالیت
inaction
U
بدون فعالیت
politicking
U
فعالیت سیاسی
inactivity
U
عدم فعالیت
critical activity
U
فعالیت بحرانی
activity analysis
U
تحلیل فعالیت
activity chart
U
نمودار فعالیت
trade cycle
U
دوره فعالیت تجاری
byways
U
کار یا فعالیت جنبی
byway
U
کار یا فعالیت جنبی
slump
U
کاهش فعالیت رکود
slumped
U
کاهش فعالیت رکود
slumps
U
کاهش فعالیت رکود
efficiency
U
فعالیت مفید بازده
self activity
U
فعالیت خود بخود
keep the ball rolling
<idiom>
U
اجازه فعالیت دادن
in the swim
<idiom>
U
درکاری فعالیت داشتن
orbits
U
دور حدود فعالیت
seismism
U
فعالیت لزرشی وارتعاشی
backgrounds
U
فعالیت ارتباط دادهای
background
U
فعالیت ارتباط دادهای
pickup
U
تجدید فعالیت چیدن
orbited
U
دور حدود فعالیت
slumping
U
کاهش فعالیت رکود
orbit
U
دور حدود فعالیت
activity sampling
U
نمونه گیری از فعالیت
business cycle
U
دور فعالیت بازرگانی
forms
U
سابقه فعالیت اسب
activity group therapy
U
درمان با فعالیت گروهی
file activity ratio
U
نسبت فعالیت پرونده
sphere
U
مرتبه حدود فعالیت
class i activity
U
فعالیت امادی طبقه 1
spheres
U
مرتبه حدود فعالیت
gross motor activity
U
فعالیت حرکت عمده
electioneer
U
فعالیت انتخاباتی کردن
formed
U
سابقه فعالیت اسب
class ii activity
U
فعالیت امادی طبقه 2
deactivating group
U
گروه کم کننده فعالیت
form
U
سابقه فعالیت اسب
muzzle
U
مانع فعالیت شدن
muzzled
U
مانع فعالیت شدن
muzzling
U
مانع فعالیت شدن
muzzles
U
مانع فعالیت شدن
gastrovascular
U
دارای فعالیت درمعده ورگها
to work at a high pressure
U
با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
hyperactive
U
دارای فعالیت بیش ازاندازه
take the bull by the horns
<idiom>
U
چند نوع فعالیت داشتن
work in
U
با فعالیت و کوشش راه بازکردن
extra-curricular
U
فعالیت جنسی خارج از ازدواج
abuzz
<adj.>
U
پر از سرو صدا، فعالیت و هیجان
early start
U
زودترین زمان شروع یک فعالیت
early finish
U
زودترین زمان ختم یک فعالیت
force activity designator
U
شماره ترتیب فعالیت یکان
precipitancy
U
شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی
biological half time
U
زمان فعالیت یک عامل میکروبی
latest finish time
U
دیرترین زمان ختم یک فعالیت
activity designator
U
شاخص فعالیت یکان یا قسمت
biogenic
U
محصول فعالیت موجودات زنده
activation
U
کنش ور سازی ایجاد فعالیت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com