English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hovering U پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
hover U پرواز نزدیک زمین
hovered U پرواز نزدیک زمین
hovers U پرواز نزدیک زمین
hovering ceiling U حداکثر سقف پرواز ثابت درنزدیک زمین
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
cruising level U سقف پرواز ثابت
cruising altitude U ارتفاع ثابت پرواز هواپیما
heading hold U روش ثابت نگهداشتن سمت پرواز
homing phase U مرحلهای از پرواز موشک هدایت شونده بین نیمه مسیرو نزدیک هدف
grazes U نزدیک به زمین
grazed U نزدیک به زمین
graze U نزدیک به زمین
visual flight U پرواز بااستفاده ازناوبری به کمک عوارض زمین
terrain following U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین
low level U نزدیک سطح زمین
dig pass U پاس از نزدیک زمین
low level winds U بادهای نزدیک سطح زمین
holm U زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
infield U محدوده زمین کریکت نزدیک میله ها
digger U پاسور ماهر درپاس نزدیک زمین
clothesline U ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
flight coordination U هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
forecourt U قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
forecourts U قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
ground adjustable propeller ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
flight U پرواز بلند و طولانی توپ پس از ضربه یا توپ زدن بطوری که ناگهان به زمین بیافتد
flight test U ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
laydown bombing U بمباران از فاصله خیلی نزدیک به سطح زمین بمباران سینه مال
fix U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
inflight reliability U تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
runway U راه پرواز باند پرواز
sorties U پرواز یک هواپیما یایک پرواز
runways U راه پرواز باند پرواز
sortie U پرواز یک هواپیما یایک پرواز
flying status U وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
to launch into the air U پرواز کردن
kite U پرواز کردن
take off U پرواز کردن
to take wing U پرواز کردن
aviate U پرواز کردن
to take off U پرواز کردن
kites U پرواز کردن
flight U پرواز کردن
fly U پرواز کردن
static employment U کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
fly U پرواز کردن پریدن
planed U صاف کردن پرواز
plane U صاف کردن پرواز
to ban from flying U قدغن کردن پرواز
planing U صاف کردن پرواز
to impose [place] a flying ban U قدغن کردن پرواز
planes U صاف کردن پرواز
formate U بصورت صف یاستونی پرواز کردن
take off U برداشتن پرواز کردن هواپیما
glide U پرواز کردن بدون نیروی موتور
glided U پرواز کردن بدون نیروی موتور
glides U پرواز کردن بدون نیروی موتور
take off U جهش کردن شروع به پرواز به پروازدرامدن
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
fixed capital U سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test U ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
approximate U نزدیک کردن
approximates U نزدیک کردن
approximated U نزدیک کردن
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
to trun to a U بصرفه نزدیک کردن
transverse adduction U نزدیک کردن افقی
To turn into cash. U به پول نزدیک کردن
adduct U بمرکز نزدیک کردن
osculate U تماس نزدیک حاصل کردن
ride herd on <idiom> U از نزدیک دیدن وکنترل کردن
establishes U برقرار کردن احراز کردن ثابت یا پابرجاکردن
establishing U برقرار کردن احراز کردن ثابت یا پابرجاکردن
mount U ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
establish U برقرار کردن احراز کردن ثابت یا پابرجاکردن
mounts U ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
fix U کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
fixes U کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
standing orders U دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order U دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
prover U ثابت کردن
proved U ثابت کردن
truer U ثابت کردن
pinning U ثابت کردن
clinch U ثابت کردن
clinched U ثابت کردن
clinches U ثابت کردن
truest U ثابت کردن
clinching U ثابت کردن
proves U ثابت کردن
true U ثابت کردن
pinned U ثابت کردن
stabilizes U ثابت کردن
to make out U ثابت کردن
stabilized U ثابت کردن
pin U ثابت کردن
stabilize U ثابت کردن
stabilising U ثابت کردن
prove U ثابت کردن
to bring home U ثابت کردن
stabilises U ثابت کردن
stabilised U ثابت کردن
evidence U ثابت کردن
fixation U ثابت کردن
fixes U ثابت کردن
fix U ثابت کردن
demonstrate U ثابت کردن
fixations U ثابت کردن
demonstrated U ثابت کردن
demonstrating U ثابت کردن
demonstrates U ثابت کردن
to let the saw dust out of U را ثابت کردن
near all U نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
range alongside U نزدیک کردن ناو به ناوی دیگر
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
stables U ثابت کردن استوارشدن
to make a point U نکتهای را ثابت کردن
call someone's bluff <idiom> U ثابت کردن ادعا
destabilize U غیر ثابت کردن
reasons U با دلیل ثابت کردن
evidence U ثابت کردن سند
to prove with reasons U با دلیل ثابت کردن
reason U با دلیل ثابت کردن
to put one in the wrong U کسیرا ثابت کردن
stable U ثابت کردن استوارشدن
see for oneself U از نزدیک مشاهده کردن بچشم خود دیدن
stabilize U استوار کردن ثابت شدن
stabilising U استوار کردن ثابت شدن
stabilises U استوار کردن ثابت شدن
nial a line to the counter U کذب موضوعی را ثابت کردن
stabilised U استوار کردن ثابت شدن
stabilizes U استوار کردن ثابت شدن
stabilized U استوار کردن ثابت شدن
evidence U شاهد باگواهی ثابت کردن
alliterate U چند کلمهء نزدیک بهم را با یک حرف اغاز کردن
aggress U نزدیک کردن حمله کردن
freezes U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
freeze U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
sheet down U ثابت کردن بادبان در مقابل باد
the sun is near setting U افتاب نزدیک بغروب کردن یانزدیک است غروب کند
immobilize U ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
cage U قفل کردن یک ژایرو دروضعیت ثابت و معین
cages U قفل کردن یک ژایرو دروضعیت ثابت و معین
immobilising U ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilises U ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
slush down U روغن کاری کردن بکسلهای ثابت ناو
immobilizes U ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilizing U ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilized U ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilised U ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
to catch at something U برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
sampled U مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample U مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
ascertaining U ثابت کردن معین کردن
attaching U مونتاژ کردن ثابت کردن
ascertains U ثابت کردن معین کردن
posit U ثابت کردن فرض کردن
attach U مونتاژ کردن ثابت کردن
attaches U مونتاژ کردن ثابت کردن
ascertained U ثابت کردن معین کردن
ascertain U ثابت کردن معین کردن
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com