Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
leading question
U
پرسش راهنمایی کننده
leading questions
U
پرسش راهنمایی کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interrogators
U
پرسش کننده
interrogator
U
پرسش کننده
interrogatively
U
بشکل پرسش بطور پرسش
question
U
پرسش
queries
U
پرسش
query
U
پرسش
item
U
پرسش
queried
U
پرسش
questioned
U
پرسش
items
U
پرسش
querying
U
پرسش
questions
U
پرسش
test item
U
پرسش
orientates
U
راهنمایی
orientation
U
راهنمایی
orientate
U
راهنمایی
orientating
U
راهنمایی
leading
U
راهنمایی
instructions
U
راهنمایی
steerage
U
راهنمایی
instruction
U
راهنمایی
admonition
U
راهنمایی
a piece of advice
U
یک راهنمایی
guidance
U
راهنمایی
catechize
U
از راه پرسش
cross-examination
U
پرسش و مقابله
item difficulty
U
دشواری پرسش
cross-examinations
U
پرسش و مقابله
item selection
U
پرسش گزینی
question
U
تردید پرسش
item validity
U
اعتبار پرسش
catechise
U
از راه پرسش
debrief
U
پرسش کردن
debriefed
U
پرسش کردن
item analysis
U
تحلیل پرسش
catechist
U
ازراه پرسش
questioned
U
تردید پرسش
point of interrogation
U
نشان پرسش
interogation mark
U
نشان پرسش
questtioningly
U
پرسش کنل
questionary
U
پرسش نامه
questions
U
تردید پرسش
interrogarive pronoun
U
ضمیر پرسش
interrogatively
U
ازراه پرسش
inquiry
U
پرسش بازجویی
inquiries
U
پرسش بازجویی
questioningly
U
پرسش کنان
debriefs
U
پرسش کردن
leadingquestion
U
پرسش راهنما
in an interrogatory tone
U
با لحن پرسش
poseurs
U
پرسش دشوار
cross-examine
U
پرسش کردن از
cross-examined
U
پرسش کردن از
cross-examines
U
پرسش کردن از
indirect question
U
پرسش غیرمستقیم
cross-examining
U
پرسش کردن از
oblique question
U
پرسش غیرمستقیم
poseur
U
پرسش دشوار
posers
U
پرسش دشوار
poser
U
پرسش دشوار
question marks
U
پرسش نشان
question mark
U
پرسش نشان
floorer
U
پرسش سخت
educational guidance
U
راهنمایی اموزشی
vocational guidance
U
راهنمایی شغلی
a quick word of advice
U
یک راهنمایی کوچک
misdirection
U
راهنمایی غلط
heralds
U
راهنمایی کردن
heralded
U
راهنمایی کردن
misguide
U
بد راهنمایی کردن
instructions
U
راهنمایی کردن
herald
U
راهنمایی کردن
instruction
U
راهنمایی کردن
lead
U
: راهنمایی رهبری
leads
U
: راهنمایی رهبری
directing
U
راهنمایی کردن
marshal
U
راهنمایی کردن با
marshaled
U
راهنمایی کردن با
lighted
U
چراغ راهنمایی
main
U
ی تر راهنمایی میکند
marshaling
U
راهنمایی کردن با
marshalled
U
راهنمایی کردن با
marshals
U
راهنمایی کردن با
admonitions
U
تذکر راهنمایی
pilotage
U
راهنمایی کشتی
heralding
U
راهنمایی کردن
guides
U
راهنمایی کردن
guided
U
راهنمایی کردن
guide
U
راهنمایی کردن
light
U
چراغ راهنمایی
lightest
U
چراغ راهنمایی
aim
U
مراد راهنمایی
aimed
U
مراد راهنمایی
aims
U
مراد راهنمایی
conduce
U
راهنمایی کردن
guidable
U
قابل راهنمایی
redirection
U
راهنمایی مجدد
indication signs
U
علایم راهنمایی
intelligence office
U
دفتر راهنمایی
airt
U
راهنمایی کردن
traffic signal
U
چراغ راهنمایی
traffic light
U
چراغ راهنمایی
traffic lights
U
چراغ راهنمایی
catechism
U
پرسش نامه مذهبی
this very question
U
دقیقا همین پرسش
to overwhelm with questions
U
غرق پرسش کردن
multiple choice item
U
پرسش چند گزینهای
inquiry
U
پرسش بازجویی رسیدگی
inquiries
U
پرسش بازجویی رسیدگی
open ended question
U
پرسش باز پاسخ
item discrimination index
U
ضریب افتراق پرسش
catechisms
U
پرسش نامه مذهبی
circularize
U
پرسش نامه فرستادن
inquiry system
U
سیستم پرسش- پاسخ
catechise
U
از راه پرسش یاددادن
catechize
U
از راه پرسش یاددادن
interrogator responsor
U
دستگاه پرسش- پاسخ
leap frog test
U
آزمایش پرسش قورباغه
status enquiry
U
پرسش نامه وضعیت
quiz
U
شوخی پرسش و ازمون
quizzes
U
شوخی پرسش و ازمون
guided
U
راهنمایی کردن غلاف
instructs
U
اموختن به راهنمایی کردن
instructing
U
اموختن به راهنمایی کردن
instructed
U
اموختن به راهنمایی کردن
misdirects
U
راهنمایی غلط کردن
redirects
U
دوباره راهنمایی کردن
redirecting
U
دوباره راهنمایی کردن
instruct
U
اموختن به راهنمایی کردن
department of motor vehicles
[DMV]
[American E]
U
اداره راهنمایی و رانندگی
guide
U
راهنمایی کردن غلاف
road traffic offences
U
جرائم راهنمایی و رانندگی
redirected
U
دوباره راهنمایی کردن
lead out of danger
U
با راهنمایی از خطر رهانیدن
redirect
U
دوباره راهنمایی کردن
guides
U
راهنمایی کردن غلاف
vehicle registration office
U
اداره راهنمایی و رانندگی
leads
U
رهبری کردن راهنمایی
misdirect
U
راهنمایی غلط کردن
misdirected
U
راهنمایی غلط کردن
misdirecting
U
راهنمایی غلط کردن
lead
U
رهبری کردن راهنمایی
child guidance clinic
U
درمانگاه راهنمایی کودک
directional
U
وابسته به راهنمایی و هدایت
inquisitorial
U
مقرون به سخت گیری در پرسش
inquires
U
پرسش کردن جویا شدن
status enquiry
U
پرسش درخصوص وضعیت مشتری
inquired
U
پرسش کردن جویا شدن
resolveme this
U
این پرسش را پاسخ دهید
inquire
U
پرسش کردن جویا شدن
in qviries r. to the accident
پرسش هایی درباره آن رویداد
enquires
U
پرسش کردن جویا شدن
enquired
U
پرسش کردن جویا شدن
multiple-choice
U
وابسته به پرسش چند پاسخی
She did not ask about this.
U
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
beacons
U
باچراغ یانشان راهنمایی کردن
guides
U
راهنمایی کردن تعلیم دادن
beacon
U
باچراغ یانشان راهنمایی کردن
direct
U
مستقیم راست راهنمایی کردن
directed
U
مستقیم راست راهنمایی کردن
directs
U
مستقیم راست راهنمایی کردن
pilots
U
راهنمای ناو راهنمایی کردن
to e. a person an a subject
U
کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
Road signs
U
علائم راهنمایی و رانندگی جاده
guided
U
راهنمایی کردن تعلیم دادن
guide
U
راهنمایی کردن تعلیم دادن
pilot
U
راهنمای ناو راهنمایی کردن
piloted
U
راهنمای ناو راهنمایی کردن
guidance
U
راهنمای طرح ریزی راهنمایی
Turn left at the traffic lights.
از چراغ راهنمایی به دست چپ بپیچید.
... if you don't mind my asking
U
... اگر پرسش من
[برای تو]
ایرادی ندارد
to p angone with questions
U
با پرسش زیاد کسی را بستوه اوردن
this act provoked my inquiry
U
این کار موجب پرسش من است
to p any one with question
U
کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
to pry into a person affairs
U
فضولانه در باره کسی پرسش کردن
advisory system
U
سیستم خبرهای که کاربر را راهنمایی میکند
character guidance
U
راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
catechetical
U
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
interrogating
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
instructions
U
راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
point duty
U
نگهبانی مامور راهنمایی عبورومرورکه درنقطهای می ایستد
instruction
U
راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
to bow in or out
U
با تکان سر کسیرا بدرون یابیرون راهنمایی کردن
commenting
U
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commented
U
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
pillotage
U
وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
comment
U
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
open
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
catechetics
U
فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
opened
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
jump instruction
U
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
relational database management system
U
پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
opens
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
a penny for your thoughts
<idiom>
U
[طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
maieutics
U
فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
call time
U
تام یک دقیقهای مربی برای راهنمایی کردن بازیگران
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com