English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 291 (720 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mopping up U پاک کردن رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
walk U گردش کردن پیاده رفتن
walked U گردش کردن پیاده رفتن
walks U گردش کردن پیاده رفتن
tramp U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramped U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramps U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
march U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marched U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marches U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marching U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
pace U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paced U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paces U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
waste U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
wastes U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
duck U زیر اب رفتن غوض کردن
ducked U زیر اب رفتن غوض کردن
duckings U زیر اب رفتن غوض کردن
ducks U زیر اب رفتن غوض کردن
sag U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
pierce U رخنه کردن فرو رفتن
pierces U رخنه کردن فرو رفتن
drift U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifted U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifting U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifts U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
fluctuate U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuated U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuates U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
bypass U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassed U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassing U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
increase U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
slant U کج رفتن کج کردن
slanted U کج رفتن کج کردن
slants U کج رفتن کج کردن
clearance diving U شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
get off U روانه کردن عقب رفتن از
get on U پیش رفتن کار کردن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
put off U تاخیر کردن طفره رفتن
seesaw U بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
set on U پیش رفتن حمله کردن
sinuating U حرکت کردن به طور قیقاجی قیقاج رفتن
to go along U همراه رفتن همراهی کردن
to go on U جلوتر رفتن سلوک کردن
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
to go one better U برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
to push off U شروع کردن بیرون رفتن
to take a walk U گردش کردن یا رفتن
to walk the chalk U بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
To quicken ones pace . U قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
boot out <idiom> U اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
lead the way <idiom> U جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
turn out <idiom> U بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
to abscond [from] <idiom> U ناگهان ترک کردن [در رفتن ] [اصطلاح مجازی]
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
to go places U گردش کردن [رفتن به جاهای دیدنی]
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to start [for] U شروع کردن رفتن [به]
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
Other Matches
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
hedges U در رفتن
fall into a rage U از جا در رفتن
puttering U ور رفتن
putters U ور رفتن
to get over U رفتن از
retires U پس رفتن
retire U پس رفتن
to get one's monkey up U از جا در رفتن
short-change U کش رفتن
hedge U در رفتن
shrink U اب رفتن
to get away U رفتن
to fly off U در رفتن
to foot it U رفتن
hedged U در رفتن
to d.deep in to U فر رفتن در
to flow over U سر رفتن
shrinks U اب رفتن
to fall short U کم رفتن
to skirt along the coast U رفتن
short-changing U کش رفتن
to sleep fast U رفتن
to fall away U پس رفتن
retrograde U پس رفتن
short-changes U کش رفتن
sink U ته رفتن
to fall away U رفتن
to do out of U کش رفتن
sinks U ته رفتن
to run off U در رفتن
short-changed U کش رفتن
to do a guy U در رفتن
shrinking U اب رفتن
swiping U کش رفتن
swiped U کش رفتن
swipe U کش رفتن
abstract U کش رفتن
snitched U کش رفتن
break loose U در رفتن
snitches U کش رفتن
snitching U کش رفتن
to break loose U در رفتن
recede U پس رفتن
to whisk away or off U رفتن
bleneh U پس رفتن
abstracting U کش رفتن
pilfering U کش رفتن
pilfer U کش رفتن
abstracts U کش رفتن
pilfers U کش رفتن
snitch U کش رفتن
goes U رفتن
go U رفتن
betake U رفتن
crawls U رفتن
receded U پس رفتن
snipped U کش رفتن
niggles U ور رفتن
snip U کش رفتن
to go bang U در رفتن
to go backward U پس رفتن
to go back ward U پس رفتن
niggled U ور رفتن
departures U رفتن
departure U رفتن
niggle U ور رفتن
putter U ور رفتن
snipping U کش رفتن
to pair off U رفتن
crawled U رفتن
recedes U پس رفتن
crawl U رفتن
to hang back U پس رفتن
to go to the bottom U ته رفتن
to go to mess U رفتن
pilfered U کش رفتن
receding U پس رفتن
to make ones getaway U در رفتن
to take to ones heels U در رفتن
puttered U ور رفتن
to boil over U سر رفتن
regress U پس رفتن
twiddles U ور رفتن
admit U رفتن
go off U در رفتن
to peter out U پس رفتن
twiddling U ور رفتن
going U رفتن
retracting U تو رفتن
go over U به ان سو رفتن
admits U رفتن
gangs U رفتن
retracted U تو رفتن
make off U در رفتن
admitting U رفتن
regressed U پس رفتن
glom on to U کش رفتن
regresses U پس رفتن
regressing U پس رفتن
twiddle U ور رفتن
snook U کش رفتن
twiddled U ور رفتن
pullback U پس رفتن
retract U تو رفتن
jauk U ور رفتن
meddle U ور رفتن
filched U کش رفتن
To go U رفتن
hang around U ور رفتن
nim U کش رفتن
filches U کش رفتن
filching U کش رفتن
meddles U ور رفتن
filch U کش رفتن
gang U رفتن
fribble U ور رفتن
mog U رفتن
retracts U تو رفتن
meddled U ور رفتن
jink U طفره رفتن
convoys U همراه رفتن
belabor U امدن و رفتن
to go out U به بیرون رفتن
convoy U همراه رفتن
train U نشانه رفتن
paces U یورتمه رفتن
bars U ازبین رفتن
side step U کنار رفتن
belabour U امدن و رفتن
trained U نشانه رفتن
seogi U راه رفتن
goes U راه رفتن
bar U ازبین رفتن
go U راه رفتن
vacation U به تعطیل رفتن
vacations U به تعطیل رفتن
kirk U به کلیسا رفتن
bound U : اماده رفتن
foregoes U پیش رفتن
to lose one's temper U ازجادر رفتن
lag of brush U پس رفتن زغال
brush lag U پس رفتن زغال
skidoo U رفتن برو
to make an excursion U به گردش رفتن
skiddoo U رفتن برو
skedaddle U باعجله رفتن
bundle off out U بشتاب رفتن
palest U رنگ رفتن
paler U رنگ رفتن
forgoes U پیش رفتن
exits U بیرون رفتن
exit U بیرون رفتن
pale U رنگ رفتن
forgoing U پیش رفتن
slipe U یواشکی رفتن
forgone U پیش رفتن
forwent U پیش رفتن
to make headway U پیش رفتن
bound to go U موفف به رفتن
to have the legs of U تندتر رفتن از
to peter out U کم کم از بین رفتن
trains U نشانه رفتن
kipping U در بستر رفتن
kipped U در بستر رفتن
picketing U شیرجه رفتن
to scamper U به سرعت رفتن
kip U در بستر رفتن
putting U پیش رفتن
cribbed U کش رفتن یا دزدیدن
defile U رژه رفتن
to pound a long U کوبیدن و رفتن
march past U رژه رفتن
prompt to go U اماده رفتن
to pound a long U سنگین رفتن
prolongate U طفره رفتن
processionize U با دسته رفتن
to march forth U پیش رفتن
to make he U پیش رفتن
cribbing U کش رفتن یا دزدیدن
cribs U کش رفتن یا دزدیدن
ambulate U راه رفتن
avoided U طفره رفتن از
avoid U طفره رفتن از
make way U پیش رفتن
fetches U رفتن واوردن
fetched U رفتن واوردن
to plunge he first U شیرجه رفتن
defiled U رژه رفتن
letting U به اجاره رفتن
to proceed on leave U بمرخصی رفتن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com