English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
jamming U پارازیت پخش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
clatter U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattered U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattering U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatters U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
jam U پخش پارازیت کردن در مدار
jam U مسدود کردن پارازیت
jammed U پخش پارازیت کردن در مدار
jammed U مسدود کردن پارازیت
jams U پخش پارازیت کردن در مدار
jams U مسدود کردن پارازیت
Other Matches
electronic jamming U تولید پارازیت در دستگاههای الکترونیک پخش پارازیت الکترونیکی
barrage jamming U تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
automatic search jammer U دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
disturbance U پارازیت
blocks U پارازیت
block U پارازیت
line noise U پارازیت خط
blocked U پارازیت
clutter U پارازیت
background noise U پارازیت
parastite U پارازیت
noises U پارازیت
clutters U پارازیت
noise U پارازیت
cluttered U پارازیت
blooper U پارازیت
disturbances U پارازیت
noise suppression U پارازیت گیری
anti hum condenser U خازن ضد پارازیت
clutter U پارازیت اتمسفری
noise transmitter U فرستنده پارازیت
jammed U پارازیت دادن
static interference U پارازیت جوی
jams U پارازیت دادن
cluttered U پارازیت اتمسفری
jamming U پارازیت فرستادن
magnetic disturbance U پارازیت مغناطیسی
disturbing current U جریان پارازیت
interference vcoltage U ولتاژ پارازیت
distubing voltage U ولتاژ پارازیت
jam U پارازیت دادن
noise level U سطح پارازیت
clutters U پارازیت اتمسفری
debugs U گرفتن پارازیت
atmospherics U پارازیت جوی
atmospheric interference U پارازیت جوی
radio interference U پارازیت رادیویی
inductive disturbance U پارازیت القائی
jamming U پخش پارازیت
sferics U پارازیت جوی
interefernce factor U ضریب پارازیت
input noise U پارازیت ورودی
interference voltage meter U ولتمتر پارازیت
input noise U پارازیت اولیه
interference generator U مولد پارازیت
electronic jamming U پخش پارازیت
debug U گرفتن پارازیت
interference filter U صافی پارازیت
grid noise U پارازیت شبکه
jamming transmitter U فرستنده پارازیت
interference power U توان پارازیت
interference limiter U محدودکننده پارازیت
debugged U گرفتن پارازیت
jamming U تولید پارازیت
interference level U سطح پارازیت
intensity of noise U شدت پارازیت
parasite U صدای مزاحم پارازیت
parasites U صدای مزاحم پارازیت
interference inverter U دیود پارازیت گیر
input noise voltage U ولتاژ پارازیت اولیه
mush U صدای مزاحم پارازیت
suppression capacitor U خازن پارازیت گیر
induced noise U پارازیت القاء شده
snowy picture U صفحه نمایش پر از پارازیت
man made static U پارازیت غیر جوی
noise U صدا راه انداختن پارازیت
noises U صدا راه انداختن پارازیت
sweep jamming U امواج سیار پارازیت رادیویی
rejecter U دافع دستگاه دفع پارازیت
rejector U دافع دستگاه دفع پارازیت
hash U پارازیت تصویر روی یک صفحه نمایش
block U پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
repeater jammer U دستگاه پخش پارازیت وفرستنده امواج
blocked U پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
blocks U پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
picture noise U پارازیت روی تمام صفحه نمایش
snow U پوشاندن کامل صفحه رادار باتولید پارازیت
snowed U پوشاندن کامل صفحه رادار باتولید پارازیت
snows U پوشاندن کامل صفحه رادار باتولید پارازیت
snowing U پوشاندن کامل صفحه رادار باتولید پارازیت
music U در رهگیری هوایی به معنی پخش پارازیت دردستگاههای الکترونیکی است
rope chaff U وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار که با طناب سیمی درست میشود
chaff U وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
exploiting U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
crushed U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
evaporates U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
modulating U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
crushes U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
evaporating U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
crush U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
modulates U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
justifies U تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
lubricate U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
justify U تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
lubricated U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricates U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricating U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
justifying U تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com