English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bottom price U پائین ترین قیمت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
neap tide U پائین ترین جزر و مد
least developed countries U پائین ترین کشورهای در حال توسعه
low price U قیمت پائین
rock-bottom U کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock bottom U کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost U پایین ترین زیر ترین
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
combat resolution U تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
court rug U فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software U نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
underprice U قیمت پایین تراز قیمت بازار
f.of a bed U پائین بستریاتختخواب
low productivity U بازده پائین
downwards U بطرف پائین
f.of a page U پائین صفحه
katabatic U پائین اینده
land vi U پائین امدن
falling of the womb U پائین افتادگی
juniority U رتبه پائین تر
light or lighted U پائین امدن واردامدن
shift downward U حرکت به سمت پائین
shift downward U انتقال به سمت پائین
To stop being adamant (unyielding). U از خر شیطان پائین آمدن
sewsaw U بالا و پائین رفتن
sewsaw U پس و پیش بالا و پائین
phreatic decline U پائین رفتن سطح ایستائی
to reach down U سوی پائین دراز کردن
falling of the womb U سقوط کردن پائین افتادگی
lower limit [of the integral] U کرانه پائین [انتگرال] [ریاضی]
to d. a hill U از تپه ایی پائین امدن
tax haven U نرخ پائین مالیات پیشنهادی
tax havens U نرخ پائین مالیات پیشنهادی
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
to haul a ship U بادبانهای کشتی را پائین اوردن یاخواباندن
velocity of retreat U سرعت متوسط اب در پائین دست سرریز
fluctuable U مستعد بالا و پائین رفتن مواج
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
list price U فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
chyron [American E] U قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
No matter which way you fling a cat, it will light. <proverb> U گربه را هر طورى بیندازند روى چهار دست و پا پائین مى آید.
to be unable to hold a candle to somebody <idiom> U در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
tide mark U علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
Lower third U قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
aston [British E] U قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
lee board U تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
backmost U پس ترین
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
furthest U پیشرفته ترین
backmost U عقب ترین
bottommost U پایین ترین
undermost U زیر ترین
topmost U اعلی ترین
arrant U بدنام ترین
rightmost U راست ترین
drier U : خشک ترین
proto U مهم ترین
rearmost U عقب ترین
undermost U پایین ترین
aftmost U عقب ترین
lowest U پایین ترین
driest U خشک ترین
leftmost U سمت چپ ترین
most important <adj.> U مهم ترین
most significant U پراهمیت ترین
more like;most like U شبیه ترین
midmost U میان ترین
middlemost U میان ترین
meritorious U شایسته ترین
lattermost U پست ترین
foremost U پیش ترین
lower most U پایین ترین
downmost U پایین ترین
least significant U کم اهمیت ترین
best U عظیم ترین
lowermost U پایین ترین
nethermost U پست ترین
westernmost U غربی ترین
hindmost U عقب ترین
eldest U مسن ترین
first and foremost <adv.> U پیش ترین
lattermost U عقب ترین
least significant digit U کم اهمیت ترین رقم
top flight U اعلی ترین مرتبه
best U شایسته ترین پیشترین
full-back U عقب ترین بازی کن
heartstring U عمیق ترین احساسات دل
next U نزدیک ترین پس ازان
innermost U داخلی ترین دراعماق
easternmost U شرقی ترین نقطه
full-backs U عقب ترین بازی کن
tenth rate U پایین ترین درجه
aftermost U عقب ترین واپسین
royal road U اسان ترین راه
least significant bit U کم اهمیت ترین بیت
most significant digit U با ارزش ترین رقم
most significant digit U با اهمیت ترین رقم
neap U خفیف ترین جزر و مد
lsb U کم اهمیت ترین بیت
most significant bit U با ارزش ترین بیت
ticks U سخت ترین مرحله
tenth rate U از پایین ترین جنس
ticked U سخت ترین مرحله
eastermost U شرقی ترین نقطه
tick U سخت ترین مرحله
most significant bit U با اهمیت ترین بیت
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
lower high water U پایین ترین پیشرفت اب دریا
combat resolution U پایین ترین رده رزمی
culminant U درمرتفع ترین موضع کامل
sternmost U عقب ترین قسمت کشتی
curtail step U پایین ترین پله پلگان
exosphere U خارجی ترین لایه اتمسفر
curtal step U پایین ترین پله پلگان
troposphere U پایین ترین بخش اتمسفر
main battle tank U قوی ترین تانک رزمی
upmost U عالی ترین بالاترین درجه
primitive data type U ساده ترین شکل داده
fullback U جای عقب ترین بازی کن
thermosphere U خارجی ترین لایه اتمسفر
Put your warmest clothes on . U گرم ترین لباسهایت را تن کرد
admiral U عالی ترین افسرنیروی دریایی
admirals U عالی ترین افسرنیروی دریایی
last U پایین ترین درجه یا مقام
lasted U پایین ترین درجه یا مقام
lasts U پایین ترین درجه یا مقام
least common multiple U کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
bottoms U با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
supremum U کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
bellies U کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
belly U کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
subcutis U عمیق ترین قسمت زیر پوست
smallest common multiple U کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
lowest common multiple U کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
heart strings U عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
least upper bound [lub, LUB] U کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
master tooth U پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
least common multiple U کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
This is the easisrt way. U این آسان ترین راه است
bottom U با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
skirting armor U ضخیم ترین قسمت زره تانک
lowest common multiple [LCM] U کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
next of kin U نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
lower low water U پایین ترین پست رفت اب دریا
last but not least <idiom> U آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
master pick U پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
greatest common divisor U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
greatest common factor [GCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
highest common factor [HCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
msb U با اهمیت ترین بیت Bit Significant ost
msd U با اهمیت ترین رقم Digit Significant ost
endodermis U داخلی ترین بافت پوسته ریشه وساقه
best-sellers U پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
This is the oldest Persian script in existence. U این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
best-seller U پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
white wool U [مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
aftermost U نزدیکترین دگل عقب کشتی پست ترین
greatest common divisor [gcd] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
best seller U پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
knight bachelor U پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
water collecting sump U پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
intima U درونی ترین غشاء پوششی رگها و سایررباطهای بدن
Milco U میلکو [مرغوب ترین فرش رومانی با چله پنبه ای]
physical U پایین ترین لایه استاندارد شبکه ISO/OSI
ahmad U اسم حضرت رسول اکرم -ستوده تر- برگزیده ترین
dynamically U ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
dynamic U ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
The box office star of 1980. U پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
liquidity preference theory U براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
geodetic U کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه در روی سطح
geodesic U کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه درروی سطح
mastered U مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master U مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
masters U مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
high fidelity U ایجاد صدا با عالی ترین درجه وشباهت زیاد به اصل ومبداء ان
geodeticline U کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
geodetical U کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
garboard U پایین ترین حاشیه چوبی یااهنی که روی حمال کشتی قرارمیدهند
bilge U پایین ترین قسمت ساختمان هواپیما که اب کثافات و دیگرضایعات در ان جمع میشود
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
hyperfocal distance U نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
weakest maintained U ضعیف ترین مخلوط سوخت که تحت شرایط معین میتواندتوان را بیشینه نگهدارد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com