Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
means are not a
U
وسایل فراهم نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Everything worked out well.
U
همه چیز جور در آمد ( وسایل کار فراهم شد )
in a pinch
<idiom>
U
بسیار خوب است وقتی چیزی فراهم نیست
users
U
سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
user
U
سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
users
U
بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
user
U
بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
hand-held
U
کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
personal
U
محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
enhances
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhancing
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhance
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
U
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
step frame
U
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
transparent
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
leaving files open
U
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown
U
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kits
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
whorl
U
فراهم
to the fore
U
فراهم
whorls
U
فراهم
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
to find in
U
فراهم کردن
procures
U
فراهم کردن
get-togethers
U
فراهم اوردن
collector
U
فراهم اورنده
get together
U
فراهم اوردن
collectors
U
فراهم اورنده
procuring
U
فراهم کردن
get-together
U
فراهم اوردن
procurance
U
فراهم سازی
procured
U
فراهم کردن
procure
U
فراهم کردن
to d. on
U
فراهم اوردن
to bring about
U
فراهم کردن
available
U
دردسترس فراهم
assemble
U
فراهم اوردن
assembled
U
فراهم اوردن
assembles
U
فراهم اوردن
congestion
U
فراهم امدگی
ingathering
U
فراهم اوری
unaccommodated
U
فراهم نشده
to call together
U
فراهم اوردن
to bring a bout
U
فراهم کردن
cater
U
فراهم نمودن
work up
U
کم کم فراهم کردن
catered
U
فراهم نمودن
to get together
U
فراهم اوردن
catering
U
فراهم نمودن
caters
U
فراهم نمودن
to come about
U
فراهم شدن
trooping
U
فراهم امدن
foregather
U
فراهم امدن
effecturate
U
فراهم کردن
exterminatory
U
فراهم کننده
trooped
U
فراهم امدن
troop
U
فراهم امدن
forgather
U
فراهم امدن
avaiiability
U
فراهم بودن
accrete
U
فراهم کردن
accrete
U
فراهم شدن
to bring something
U
فراهم کردن چیزی
procurer
U
فراهم سازنده جاکش
obtained
U
فراهم کردن گرفتن
to obtain something
U
فراهم کردن چیزی
to get
[hold of]
something
U
فراهم کردن چیزی
obtains
U
فراهم کردن گرفتن
obtain
U
فراهم کردن گرفتن
To raise money.
U
پول فراهم کردن
accru
U
اجتماع فراهم شدگی
jockeys
U
با حیله فراهم کردن
jockey
U
با حیله فراهم کردن
ready money
U
پول فراهم شده
provide
U
وسیله فراهم کردن
raise money
U
فراهم کردن پول
provides
U
وسیله فراهم کردن
capacitor
U
تا دو هفته نیرو فراهم کند.
get
U
بدست اوردن فراهم کردن
gets
U
بدست اوردن فراهم کردن
getting
U
بدست اوردن فراهم کردن
occasions
U
موجب شدن فراهم کردن
gagged
U
مانع فراهم کردن برای
to gather together
U
جمع کردن فراهم اوردن
entail
U
شامل بودن فراهم کردن
occasioning
U
موجب شدن فراهم کردن
occasioned
U
موجب شدن فراهم کردن
obstructively
U
با قصد فراهم کردن مانع
entailing
U
شامل بودن فراهم کردن
entailed
U
شامل بودن فراهم کردن
entails
U
شامل بودن فراهم کردن
gags
U
مانع فراهم کردن برای
gagging
U
مانع فراهم کردن برای
occasion
U
موجب شدن فراهم کردن
i provided for his safety
U
وسائل سلامت او را فراهم کردم
gag
U
مانع فراهم کردن برای
enabling
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enable
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
to bring a bout by intrigue
U
بدسیسه یا پشت هم اندازی فراهم کردن
to raise the wind
U
پول برای مقصودی فراهم کردن
capacities
U
فضای فراهم برای ذخیره سازی
to mediate a result
U
وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
capacity
U
فضای فراهم برای ذخیره سازی
pools
U
سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
pooled
U
سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
pool
U
سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
off balance
<idiom>
U
فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
give (someone) a hard time
<idiom>
U
لحظات سختی برای کسی فراهم کردن
software
U
که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
menus
U
لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
to reseat a theatre
U
صندلیهای تازه برای تماشاخانهای فراهم کردن
menu
U
لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
eudemonism
U
اخلاقیاتی که منظوران فراهم کردن خوشی وسعادت است
framework
U
صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند
text
U
انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند
frameworks
U
صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند
knight of the post
U
کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
texts
U
انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند
usable
U
آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
globally
U
حافظه فراهم برای همه برنامههای کاربردی ویندوز
global
U
حافظه فراهم برای همه برنامههای کاربردی ویندوز
to turn the tables on any one
U
وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
U
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
capacities
U
حجم فضای ذخیره سازی فراهم در دیسک یا سیستم
capacity
U
حجم فضای ذخیره سازی فراهم در دیسک یا سیستم
language
U
سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
powers
U
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
languages
U
سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
rose gall
U
برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
magnetic
U
و امکان ذخیره سازی آنها را در رسانه مغناطیسی فراهم میکند
Please supply the facts relevant to the case.
U
لطفا" حقایق ومطالبی را که با موضوع مناسبت دارد فراهم کنید
power
U
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powering
U
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powered
U
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
demands of providing healthy living and working conditions
U
خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
transmission
U
ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
routinely
U
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
newsgroup
U
خصوصیتی در اینترنت که امکانات ای که برای همه مسیر است را فراهم میکند
routines
U
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routine
U
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
transmissions
U
ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
random access
U
حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی با هر ترتیبی , معمولاگ به صورت IC , فراهم میکند
eudaimonism
U
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
logical
U
LU ارتاط بین وسایلی و LU را فراهم میکند و یک پروتکل peer-to-Reer است
intermediate
U
پروتکل OSI که امکان انتقال داده بین router ها را فراهم میکند
random access
U
رسانه ذخیره سازی که امکان دستیابی به هر مرحله با هر ترتیبی را فراهم میکند
texts
U
نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند
text
U
نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند
eudaemonism
U
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
mimed
U
استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
mime
U
استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
interference
U
اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
input/output
U
اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
parallels
U
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
opened
U
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
mimes
U
استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
i/o
U
اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
allocations
U
فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
opens
U
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
allocation
U
فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
parallelled
U
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
open
U
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
paralleling
U
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
paralleled
U
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com