English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
poundage U وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
poundage U مبلغ به پوند وزن به پوند
to limit something U چیزی را محصور کردن
to confine something to something U چیزی را محصور کردن
to restrict something U چیزی را محصور کردن
footage U طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
at pleasure U برحسب دلخواه برحسب میل
pounded U پوند
pounding U پوند
pound U پوند
pounds U پوند
quartern U یک چهارم پوند
pound force U پوند نیرو
brevier U حروف 8 پوند
pound per square inch U پوند بر اینچ مربع
forced cooling U خنک سازی چیزی
quartern U نان بوزن چهار پوند
aspects U روش فاهر سازی چیزی
aspect U روش فاهر سازی چیزی
metric ton U مقیاس وزن معادل هزارکیلوگرم یا حدود 0022 پوند
churned U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
churns U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
churn U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
twelvepence U سکه سیمین انگلیسی که بیست تای ان یک لیره یا پوند است
rectification U یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
fenced U محصور
pent U محصور
pent up U محصور
closed U محصور
walled U محصور
restricted U محصور
snowbound U محصور در برف
closer U جای محصور
cooped up U محصور و محبوس
closes U جای محصور
closest U جای محصور
courtyard U محوطه محصور
landlocked U محصور در خشکی
landlocked U محصور درخشکی
close U جای محصور
enwind U محصور کردن
wall U محصور کردن
walls U محصور کردن
mure U محصور کردن
populated U مسکون محصور
embay U محصور کردن
ensphere U محصور کردن
impark U محصور کردن
lock up U در محلی محصور کردن
inbound U محصور در حدود معینی
paler U ناحیه محصور قلمروحدود
hoosegow U محبس محل محصور
parks U شکارگاه محصور مرتع
parked U شکارگاه محصور مرتع
locked up U در محلی محصور کردن
pale U ناحیه محصور قلمروحدود
ensheathe U درغلاف محصور کردن
palest U ناحیه محصور قلمروحدود
seagirt U محصور بوسیله دریا
park U شکارگاه محصور مرتع
caged storage U انبار کردن به طریقه محصور
embank U با خاک یا سنگ محصور کردن
entanglement U محصور با شبکه سیم خاردار
binds U محصور کردن بهم پیوستن
entanglements U محصور با شبکه سیم خاردار
garrison U محصور کردن حصار کشیدن
bind U محصور کردن بهم پیوستن
garrisons U محصور کردن حصار کشیدن
impark U در پارک یا جنگل محصور کردن
circumvallate U باسنگریابارو محصور شده سنگربندی کردن
immure U در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن
scaling ladder U نردبان برای بالارفتن از جاهای محصور
degagement U [حریم محصور بین راهرو و دهلیز]
in terms of U برحسب
incompliance with U برحسب
in accordance with U برحسب
agreeably to U برحسب
unitage U برحسب
at the request of U برحسب
in conformity with U برحسب
lore U حیوانات
drylot U محوطه محصور ومحدودی برای زراعت وغیره
closure U رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closures U رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
redoubt U موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
percentage U برحسب درصد
haphazard <adj.> U برحسب تصادف
percentages U برحسب درصد
tonnage U وزن برحسب تن
haphazardly U برحسب تصادف
by accident <adv.> U برحسب اتفاق
stochastic <adj.> U برحسب تصادف
accidental <adj.> U برحسب تصادف
random <adj.> U برحسب تصادف
adventitious <adj.> U برحسب تصادف
casual [not planned] <adj.> U برحسب تصادف
coincidental <adj.> U برحسب تصادف
by usage U برحسب عادت
hit or miss U برحسب تصادف
fortuitous <adj.> U برحسب تصادف
contingent [accidental] <adj.> U برحسب تصادف
incidental <adj.> U برحسب تصادف
outwardly U برحسب فاهر
at choice U برحسب دلخواه
custom U برحسب عادت
by chance <adv.> U برحسب اتفاق
As the case may be . U برحسب مورد( آن)
by a coincidence <adv.> U برحسب اتفاق
pursuant to U مطابق برحسب
at random <adv.> U برحسب اتفاق
as it happens <adv.> U برحسب اتفاق
coincidentally <adv.> U برحسب اتفاق
accidently <adv.> U برحسب اتفاق
accidentally <adv.> U برحسب اتفاق
stochastical <adj.> U برحسب تصادف
by happenstance <adv.> U برحسب اتفاق
to out ward seeming U برحسب فاهر
incidentally <adv.> U برحسب اتفاق
fortuitously <adv.> U برحسب اتفاق
by hazard <adv.> U برحسب اتفاق
to U برحسب مطابق
home range U جایگاه حیوانات
put away <idiom> U کشتن حیوانات
wildlife U حیوانات وحشی
dung U مدفوع حیوانات
foals U توله حیوانات
feedstuff U خوراک حیوانات
foal U توله حیوانات
rodentia U حیوانات قراضه
fauna U حیوانات یک اقلیم
stray animals U حیوانات ضاله
zoolatry U پرستش حیوانات
domestic animals U حیوانات اهلی
zootomy U تشریح حیوانات
breeding U پرورش حیوانات
chits U توله حیوانات
chit U توله حیوانات
bestiality U جماع با حیوانات
buggery with animals U جماع با حیوانات
venery U حیوانات شکارشونده
fielded U شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
fields U شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
ring U محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
field U شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
pounder U برحسب لیره کوبنده
compass bearing U موقعیت برحسب قطبنما
cl U برحسب بار هر کامیون
happy go lucky U برحسب تصادف لاقید
ritually U برحسب ایین وشعائر
mileage U سنجش برحسب میل
fortuitously U برحسب اتفاق اتفاقا
by chance U برحسب اتفاق یاتصادف
milage U سنجش برحسب میل
classis U تقسیم برحسب طبقه
tonnage U گنجایش کشتی برحسب تن
tonnage U برحسب شماره تن بارگیر
velocities U تندی برحسب زمان
velocity U تندی برحسب زمان
make friends <idiom> U رفاقت با حیوانات ومردم
bull U حیوانات نر بزرگ فرمان
woodnote U صدای حیوانات جنگل
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
farmed U پرورشگاه حیوانات اهلی
forepaw U پنجه دست حیوانات
farms U پرورشگاه حیوانات اهلی
big game U شکار حیوانات بزرگ
bulls U حیوانات نر بزرگ فرمان
farm U پرورشگاه حیوانات اهلی
zootechnical U وابسته به فن تربیت حیوانات
pedication U عمل جنسی با حیوانات
proration U توزیع برحسب مدت یانسبت
pounder U وزن شده برحسب رطل
prioritizing U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
hydrograph U منحنی ابگذری برحسب زمان
transvaluation U سنجش ارزش برحسب معیارجدیدی
per standard compass U برحسب قطب نمای استاندارد
prioritised U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritises U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritising U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritize U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritized U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritizes U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
poundage U مقدار پولی برحسب لیره
heading U حرکت برحسب قطب نما
time cost curve U منحنی مخارج برحسب زمان
age group competition U مسابقه برحسب گروه سنی
size distribution of income U توزیع درامد برحسب مقدار
headings U حرکت برحسب قطب نما
zoomorphic U [استفاده از نقوش حیوانات در فرش]
crest U یال [حیوانات و جانور شناسی]
sweetbread U تیموس حیوانات جوان دنبلان
beaver U سگ آبی [حیوانات و جانور شناسی]
parkas U نیم تنه پوست حیوانات
squamation U پوشش فلسی شکل حیوانات
pens U حیوانات اغل خانه ییلاقی
penning U حیوانات اغل خانه ییلاقی
penned U حیوانات اغل خانه ییلاقی
pen U حیوانات اغل خانه ییلاقی
soilage U علف تازه علوفه حیوانات
warrens U محل نگهداری حیوانات وحشی
acron U قسمت قدامی حیوانات بنددار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com