Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
waste time
U
هدر دادن زمان
lose time
U
هدر دادن زمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
clock
U
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clocks
U
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
scroll
U
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
scrolls
U
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
lead time
U
مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
microcycle
U
برای دادن زمان اجرای دستورات
procurement lead time
U
زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
keep time
<idiom>
U
زمان صحیح رانشان دادن
Other Matches
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
present
U
زمان حاضر زمان حال
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
presents
U
زمان حاضر زمان حال
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
presented
U
زمان حاضر زمان حال
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
cryptoperiod
U
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing
U
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tensest
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tense
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
angular velocity sight
U
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
periods
U
زمان
period
U
زمان
time of blowing
U
زمان دم
contemporaneous
U
هم زمان
thence
U
از ان زمان
thitherto
U
تا ان زمان
clock
U
زمان
time-consuming
U
زمان بر
time consuming
U
زمان بر
tempo
U
زمان
simultaneously
U
در یک زمان
term
U
زمان
clocks
U
زمان ها
timepiece
U
زمان
ticker
[colloquial]
[watch]
U
زمان
cotemporaneous
U
هم زمان
yet
U
تا ان زمان
tempos
U
زمان
cycle time
U
زمان
coinstantaneous
U
هم زمان
date
U
زمان
synchronous
U
هم زمان
dates
U
زمان
synchrone
U
هم زمان
terming
U
زمان
termed
U
زمان
time-piece
U
زمان
time
U
زمان
timed
U
زمان
zeitgeist
U
زمان
away
U
از ان زمان
strokes
U
زمان
times
U
زمان
stroke
U
زمان
whene'er
U
هر زمان
stroked
U
زمان
stroking
U
زمان
physiological time
U
زمان فیزیولوژیکی
time period
U
گذشت زمان
period/stretch/lapse of time
U
گذشت زمان
time span
U
فاصله زمان
passtime
U
زمان گذارستون
dilation of time
U
اتساع زمان
dilation of time
U
انبساط زمان
time period
U
فاصله زمان
makeup time
U
زمان جبران
man and boy
U
از زمان بچگی
development time
U
زمان توسعه
system time
U
زمان سیستم
period
U
فاصله زمان
access time
U
زمان دستیابی
time span
U
گذشت زمان
delay time
U
زمان تاخیر
activity time
U
زمان هر فعالیت
period
U
گذشت زمان
dead time
U
زمان مرده
maximum duration
U
زمان حداکثر
space
U
زمان کوتاه
spaces
U
زمان کوتاه
dead time
U
زمان گمگشته
acceleration time
U
زمان شتاب
delay allowance
U
زمان تقسیم
past tense
U
زمان گذشته
decay time
U
زمان اضمحلال
decay time
U
زمان تباهی
period/stretch/lapse of time
U
فاصله زمان
time slice
U
قطعه زمان
time log
U
جدول زمان
time lapse
U
مرور زمان
time interval
U
زمان طی شده
time dependent
U
وابسته به زمان
peace time
U
زمان صلح
the secular bird
U
فرید زمان
peace time
U
در زمان صلح
lost time
U
زمان مفقوده
loading time
U
زمان بارگیری
load time
U
زمان بارکردن
equilibrium time
U
زمان تعادل
time perception
U
ادراک زمان
ephemeris time
U
زمان تقویمی
ephemeris time
U
زمان نجومی
period
U
مدت زمان
periods
U
مدت زمان
linkage time
U
زمان پیوند
time of disintegration
U
زمان انفجار
lost time
U
زمان گمگشته
clocks
U
زمان سنج
real time
U
زمان حقیقی
period/stretch/lapse of time
U
دوره زمان
distribution time
U
زمان توزیع
period of concentration
U
زمان تمرکز
time period
U
دوره زمان
period
U
دوره زمان
time span
U
دوره زمان
moment
U
زمان اهمیت
moments
U
زمان اهمیت
down time
U
زمان توقف
effective time
U
زمان موثر
clock
U
زمان سنج
the preterite tense
U
زمان گذشته
dwell idling time
U
زمان هرزگردی
the past tense
U
زمان گذشته
the fullness of time
U
زمان کامل
testing time
U
زمان ازمایش
maintenance period
U
زمان تعمیرات
down time
U
زمان تلف
time lag
U
زمان مرده
multiplication time
U
زمان ضرب
timers
U
زمان بند
timers
U
زمان گیر
timers
U
زمان سنج
timer
U
زمان بند
timer
U
زمان گیر
association time
U
زمان تداعی
attack timing
U
زمان بندی تک
timer
U
زمان سنج
presents
U
زمان حال
chromometer
U
زمان سنج
chronograph
U
زمان نگار
clocked
U
با سنجش زمان
clk
U
زمان سنج
civil time
U
زمان عرفی
chronoscope
U
زمان نما
chronoscope
U
زمان سنج
chronophobia
U
زمان هراسی
chronometer
U
زمان سنج
running time
U
زمان رانش
run time
U
زمان اجرا
fourth dimension
U
بعد زمان
presenting
U
زمان حال
budget period
U
زمان بودجه
return perion
U
زمان برگشت
reference time
U
زمان مرجع
response time
U
زمان واکنش
reflex time
U
زمان بازتاب
regression time
U
زمان برگشت
response time
U
زمان پاسخ
response time
U
زمان واگنش
relief time
U
زمان استراحت
blue moon
U
زمان دراز
nonsynchronous
U
ناهم زمان
non productive time
U
زمان مرده
local time
U
زمان محلی
base period
U
زمان مبنا
reaction time
U
زمان واکنش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com